شهر خرس
جواد لگزیان
“دیروقت یک شب در اواخر ماه مارس، نوجوانی با یک تفنگ دولول در دست مستقیم به سمت جنگل رفت، اسلحه را روی پیشانی یک نفر دیگر گذاشت و ماشه را کشید. و ماجرا از این قرار است. بنگ ـ بنگ ـ بنگ ـ بنگ ـ بنگ. امروز جمعهای در اوایل ماه مارس در بیورناستاد است و هنوز هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است. همه منتظرند. فردا تیم جوانان هاکی روی یخ بیورناستاد در بزرگترین تورنمنت جوانان کشور، در مسابقهی نیمهنهایی، بازی خواهد کرد. این موضوع چقدر میتواند مهم باشد؟ در جای دیگری غیر از این شهر مسلماً چندان مهم نیست. ولی بیورناستاد هر جای دیگری نیست.بنگ ـ بنگ ـ بنگ ـ بنگ ـ بنگ.”
شهر خرس اجتماعی کوچک در دل جنگل است که با رشد و گسترش مداوم و فزاینده ی درختان، کوچکتر و کوچکتر می شود. اما در پایین دریاچه، یک زمین یخزده هاکی وجود دارد که نسلها قبل توسط کارگرانی که این شهر را پیدا کردند، ساخته شده است. در این زمین یخی، دلیلی وجود دارد که مردم شهر خرس را متقاعد میسازد که آیندهای بهتر در انتظارشان خواهد بود. تیم هاکی نوجوانان این شهر قرار است در دور نیمه نهایی مسابقات ملی به رقابت بپردازد و حتی شانس پیروزی هم دارد. اکنون، تمام امیدها و آرزوهای مردم این شهر بر دوش چند پسر نوجوان قرار گرفته است… و البته عشق پیروز میشود و…
رمان «شهرخرس» اثر فردریک بکمن با ترجمه الهام رعایی توسط نشرنون در ۴۱۶ صفحه و با قیمت 29 هزار و پانصد تومان منتشر شد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.