عاقبت شوم ارتباط مرد مشهدی با زنان/دایی در چنگ پلیس گرفتار شد/دوچرخه سواری این زن و مرد راز شومی داشت!
عاقبت شوم ارتباط مرد مشهدی با زنان
وقتی خواستگارم ماجرای فعالیت خود در یکی از مراکز استانی صدا و سیما به عنوان خواننده را مطرح کرد پدرم به دیگر خواستگارانم پاسخ منفی داد.
زن 28 ساله ای که برای احقاق حقوق خود به قانون پناه آورده بود در حالی که بیان میکرد در این زندگی تاریک هیچ روزنه ای از نور وجود ندارد به کارشناس اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: 18 ساله بودم که چندین خواستگار یکی پس از دیگری زنگ منزلمان را به صدا درآوردند اما در میان این خواستگاران، جوان خوش زبانی بود که فن بیان قوی داشت او در همان لحظه اول با هر کسی همکلام می شداو را مجذوب خودش می کرد به طوری که طرف مقابل ساکت می شد و تنها به حرف های او گوش می داد.
«ایرج» طوری سخن می گفت که در نهایت شنونده بدون هیچ تاملی حرف هایش را می پذیرفت به همین دلیل وقتی با پدرم روبه رو شد و با ظاهری موجه از من خواستگاری کرد گویی پدرم را با سخنانش هیپنوتیزم کرده بود به گونه ای که پدرم شیفته او شد. ایرج مدعی بود به عنوان خواننده در صدا و سیمای یکی از مراکز استان ها فعالیت دارد این جمله او شیفتگی پدرم را دو چندان کرد چرا که اعتقاد داشت او در جایی کار می کند که هر کسی را به راحتی استخدام نمی کنند پس تحقیق درباره این خواستگار درست نیست به همین دلیل پدرم به دیگر خواستگارانم پاسخ منفی داد و از من خواست تا نظرم را درباره ایرج بگویم.
من هم وقتی دیدم همه موافق این ازدواج هستند با خوشحالی پای سفره عقد نشستم و مدتی بعد زندگی مشترکم را با او شروع کردم اما در همان روزهای آغازین زندگی با ایرج متوجه تلفن های مخفی و رفتارهای مشکوک او شدم او مدام با زنان قرار و مدارهای پنهانی می گذاشت و رفتارهایش را این گونه توجیه می کرد که به خاطر هنرش با زنان متعددی ارتباط کاری دارد من هم اهمیتی به این ماجرا ندادم تا این که حدود دو سال بعد از ازدواج من زنی به در منزلمان آمد و ادعا کرد همسرم به بهانه ازدواج با او صد میلیون تومان از وی کلاهبرداری کرده است آن جا بود که متوجه شدم همسرم از دوران جوانی هزینه های زندگی اش را با اخاذی از زنان تامین می کرده است و پس از آن که زن ها می فهمیدند فریب چرب زبانی های او را خورده اند از او فاصله می گرفتند واز خیر پولشان می گذشتند.
همه این ها در حالی بود که بعد از انجام آزمایش های تخصصی پزشکی متوجه شدم به بیماری «اچ پی وی» مبتلا شده ام که به گفته پزشکان این بیماری از طریق ارتباطات جنسی منتقل می شود. حالا هم همسرم نه تنها این رفتارهای زشت خود را قبول نمی کند بلکه تهمت های ناروایی نیز به من می زند به همین دلیل دست به دامان قانون شدهام.
دایی در چنگ پلیس گرفتار شد
ده تن از گردانندگان شبکه سرقت و توزیع مواد مخدر در قاسم آ باد مشهد دستگیر شدند.
سرهنگ اکبر آقا بیگی، رئیس پلیس مشهد در این باره گفت: در پی کسب اطلاعاتی مبنی بر تشکیل شبکه سرقت و توزیع مواد مخدر صنعتی در منطقه قاسم آ باد مشهد،تحقیقات پلیسی آغاز شد.
وی افزود: ماموران کلانتری 20 قاسم آباد مشهد در این ماموریت ضربتی پس از تحقیقات گسترده و کنترل و مراقبت های نامحسوس، لانه اعضای شبکه را شناسایی و ساعت یک و 30دقیقه بامداد با هماهنگی مقام قضایی محل رادر اقدامی غافلگیرانه پاکسازی کردند.
سرهنگ آقا بیگی افزود: در این عملیات هشت مرد و 2 زن وصاحبخانه که معروف به دایی است دستگیر و 36گرم مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه و هروئین فشرده که در بسته های کوچک آماده توزیع شده بود به همراه مقادیر زیادی قطعات و لوازم سرقتی از خودروهای سواری و موتورسیکلت ها و همچنین 11دستگاه گوشی تلفن همراه مسروقه کشف شد.
وی گفت: تحقیقات از اعضای این شبکه که همگی از مجرمان سابقه دار هستند ادامه دارد.
دوچرخه سواری این زن و مرد راز شومی داشت!
زوج جوان برای تامین هزینه های اعتیادشان دست به سرقت دوچرخه از پارکینگ خانه ها می زدند.
آنها با موتورسیکلت در کوچه پس کوچه های 3 خیابان مشهد پرسه می زدند و از پارکینگ خانه های مسکونی دوچرخه می دزدیدند. آنها دوچرخه های سرقتی را با سرعت به خانه خود می بردند.
مرد 46 ساله با همدستی همسرش پس از تهیه فاکتور فروش جعلی،دوچرخه های سرقتی را در جمعه بازار می فروختند.
اما آنها نمی دانستند که ماموران دایره تجسس کلانتری 40 نجفی مشهد در پیگیری این پرونده هردوی شان را چهره زنی کرده وتعقیب شان می کند.
رئیس پلیس مشهد در این باره گفت: ماموران کلانتری نجفی با هماهنگی مقام قضایی خانه زوج سارق را بازرسی کرده و با دستگیری متهمان چهار دوچرخه سرقتی در محل کشف کرد. نا به این گزارش، زن و شوهر سارق تا کنون به 70 سرقت دوچرخه از پارکینگ خانه های مسکونی در سه خیابان مشهد اعتراف کرده اند و تحقیقات از آ نان ادامه دارد.
کامران با دو نفر از همکلاسیهایم در ارتباط بود
«تو اسم خودت را مرد میگذاری؟ هر غلطی میخواستی بکنی چرا اسم و آبروی مرا به بازی گرفتهای؟ بیچاره همسرت چه گناهی کرده که اینقدر عذابش میدهی. او از دست کارهایت پوست و استخوان شده است. این زن اگر چند برادر قلدر داشت آنچنان تو را ادب میکردند که نتوانی دست از پا خطا کنی. اگر چه چوب خدا صدا ندارد و آه همسرت دامن تو را میگیرد.»
مرد جوان از شدت خشم برآشفته بود. او که برای پیگیری شکایت همسر برادرش به کلانتری آمده بود گفت: «این زن (اشاره به همسربرادرش) راست میگوید. خواهش میکنم حق او و طفل معصومش را از برادرم که مثلا شوهر و سرپرست آنهاست بگیرید.»
در این لحظه بغض دلتنگی زن جوان شکست و با چشمانی اشکبار به کارشناس اجتماعی کلانتری ٣٠مشهد گفت: «آشنایی من و شوهرم به نام کامران در دوران دانشجویی و در دانشگاه شروع شد. پس از چند ماه ابراز عشق و علاقه به خواستگاریام آمد. خانوادهام راضی نبودند اما من پافشاری کردم و بالاخره به خواسته دلم رسیدم. او بعد از ازدواج درسش تمام شد و از طرفی با تعصب و بدبینی میگفت راضی نیست به دانشگاه بروم. از طرفی رفتارهای بسیار سختگیرانهای داشت. اجازه نداشتم تامغازه سرکوچه بروم و حتی با اقوام نزدیک سلام و علیک کنم. سه سال از این زندگی سرد و بیروح گذشت. با تولد فرزندمان سرگرم بچهداری شدم. وقتی به خودم آمدم دیدم او در گوشی تلفنهمراهش با چند دختر ارتباط مجازی برقرار کرده است.»
زن جوان ادامه داد: «سر این مسئله دعوایمان شد. خدا مادر شوهرم را خیردهد. با حمایت او توانستم از شوهرم تعهد اخلاقی بگیرم که دست از این کارها بردارد. او ٣،۴ماه گوشی تلفنهمراهش را خاموش کرد. اما دوباره یک سیم کارت که به نام برادرش است برداشت و وارد فضای مجازی شد. من موضوع را به برادرش اطلاع دادم. شوهرم که شاکی شده بود من و بچه را کتکزد و من هم قبل از آن که برادر شوهرم برسد بچه را برداشتم و به خانه پدرم رفتم. در همین اوضاع و احوال سروکله خانواده دختری که شوهرم برایش در فضای مجازی ایجاد مزاحمت کرده بود پیدا شد و سرو صدا به پا کردند و آبرویمان را جلوی در و همسایه بردند. من چوب اشتباهات خودم را میخورم. قبل از ازدواج میدانستم شوهرم با ٢همکلاسیام از طریق گوشیتلفنش در ارتباط است. وقتی با هم آ شنا شدیم قول داد به من وفادار باشد اما…».این زن جوان در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: «پدر، مادر، خواهر و برادر همسرم مرا خیلی دوست دارند و همیشه به خاطر من با او دعوا میکنند. شوهرم از این بابت دلگیر بود. از طرفی خانواده من نتوانستند با او ارتباط عاطفی برقرار کنند. البته این شرایط باشد.» نباید بهانهای برای این بیاخلاقیها باشد.
انتهای خبر/
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.