با غم‌انگیزترین حالت انسان چه‌کنم؟

احساس تنهایی آن‌هم در طولانی مدت منجر به بروز بیماری‌های متعدد جسمی و روحی می‌شود

«بیشتر از همیشه احساس تنهایی می‌کند، با خودش می‌گوید کاش کسی بود، حرفی می‌زد، کاری می‌کردیم و جایی می‌رفتیم. احساس بی‌حوصلگی دارد و دلش نمی‌خواد فعالیتی داشته باشد. هیچ‌چیز برایش آزاردهنده تر از این حجم تنهایی نیست. با همه درباره تنهایی‌اش حرف می‌زند، از همه برای این حس ناخوشایند گله دارد، و این خلا بزرگ بیشتر از هر چیز دیگری در زندگی‌اش، توی ذوق می‌زند. ». به دلیل مشکلات جامعه امروزی و شکست‌ها وناکامی‌هایی که در اجتماع این‌روزها که گریبا‌گیر عامه مردم شده‌است این خلا درونی و احساس تنهایی بیش‌تر از پیش در میان مردمان دیده می‌شود و از آنجا که اگر این مشکل کوچک جدی و مهم شمرده نشود و راهکاری ارایه نشود پیامدهای بدتری را در پی دارد. احساس همه‌گیر تنها، باعث شد تا گفت‌وگویی با دو تن از روان‌شناسان و جامعه‌شناسان سبک زندگی در این رابطه داشته باشیم.

احساس تنهایی

یک پژوهش‌گر اجتماعی در مصاحبه با خبرنگار صبح امروز گفت: احساس تنهایی، وضعیتی روانی و اجتماعی است که در آن فرد با تصور فقدان روابط گرم اجتماعی و حمایت اجتماعی از سوی دیگرانِ نزدیک روبروست و خود را در جهان اجتماعی پیرامونی تنها و به خود وانهاده می یابد، به نحوی که نشانه های نوعی عزلت طلبی و رشد تدریجی فاصله اجتماعی از دیگران در وی مشهود می گردد که عمدتا با سطحی از عارضه های روانی نظیر افسردگی همراه است.

علی‌رضا عزیزی افزود:در جامعه امروزی ما، شرایط و زمینه‌های شکل‌گیری احساس تنهایی در عامه مردم رو به افزایش است. مجموعه ای از عوامل زمینه ای نظیر رشد شهرنشینی و به دنبال آن بروز پدیده غریبگی در شهرها، تغییرات سریع فرهنگی و به تبع آن اختلافات نسلی و کاهش توانایی و کارکرد خانواده و دیگر نهادهای تربیتی و اجتماعی در حمایت فکری، عاطفی و اجتماعی از کودکان و نوجوانان، تسری روح سرمایه داری بر زیست فرهنگی و اجتماعی و نفوذ عقلانیت بازار – مبتنی بر منفعت و مالکیت- بر زیست فرهنگی و اجتماعی و روابط خانوادگی، دوستی، همسایگی و خویشاوندی و همچنین حاکم شدن گفتمان دنیوی شدن و تلاش برای موفقیت و ترقی فردی و گسترش فهم زندگی اجتماعی به مثابه میدان مسابقه به‌منظور پیروزی بر دیگری و دیگران و به تدریج استقلال همه جانبه از دیگران را می توان از عمده ترین زمینه‌های شکل گیری احساس تنهایی در عامه مردم دانست.

احساس تنهایی جهانی‌ست

وی تصریح کرد:در یک نگاه کلی، با آن که احساس تنهایی ویژگی و مشخصه جوامع امروزی است و پدیده ای جهانی محسوب می‌شود با این حال، در جامعه امروزی ما، برخی دلایل به تقویت احساس تنهایی در عامه مردم کمک کرده است که به نظرم یکی از مهمترین دلایل آن، فروریختن ساختارها و نظام های پیشینی شکل‌گیری و پایداری روابط اجتماعی در جامعه کنونی و عدم جایگزینی نظام‌ها و ساختارهای نوین شکل‌گیری، احیاء و پایداری روابط اجتماعی در اجتماعات امروزی است.

علیرضا عزیزی با یادآوری این موضوع که در گذشته، ساختار خانواده – یعنی خانواده گسترده که با حضور و همنشینی پدربزرگ و مادربزرگ و دامادها و عروس ها و نوه ها و … شکل می گرفت- و ساختار خویشاوندی که با “صله رحم” به عنوان یک ارزش و روابط مستمر اجتماعی همراه بود افزود: تثبیت نظام ارزشها و هنجارهای اجتماعی که افق روشن، معین و تا اندازه زیادی پایدار را برای برقراری تعاملات گرم اجتماعی برای افراد فراهم می آورد، به نوعی فرد در اجتماع مضمحل می گردید و خود را جزئی از بدنه اجتماعی پیرامونی خود می دانست و بار تکالیف و وظایف اجتماعی او را با دیگران به شیوه ای نظام مند متصل می کرد، لذا فرد با کمترین میزان از احساس تنهایی همراه بود. اما در جامعه امروزی، با تحول عمیق ساختار نظام خانواده و خویشاوندی، تغییرات گسترده در ارزشها آن حباب اجتماعی حمایت کننده متلاشی شده است و افراد حالت ذره ای و یکتا به خود گرفته و به خودوانهاده شدهاند.

با غم‌انگیز‌ترین حالت پنهان چه‌کنم؟

ساراگلستانی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده در ادامه گفت: احساس تنهایی معمولا به این‌صورت توسط آدم‌ها درک می‌شود که یک خلاوجودی و یا یک جریان ارتباطی که معمولا با احساس غم و گرفتگی دل متوجه این می‌شوند. احساس تنهایی به این معناست که فرد با خود احساس می‌کند که کسی در اطراف خود ندارد که به اندازه کافی اورا درک کند و مهمواره برای دوست داشته شدن تلاش می‌کند.

پیش‌زمینه‌های احساس تنهایی

وی در خصوص زمان وشرایطی که فرد احساس تنهایی می‌کند افزود:این احساس به شدت به ویژگی‌های فردی و ژنتیکی و خلقی و موقعیت و شرایط زندگی فرد از بدو تولد تا سن 18 سالگی که دوران رشد وی بوده و نیز شرایط و موقعیتی که در آن لحظه آنی احساس تنهایی می‌کند وابسته است.

معمولا زمانی احساس تنهایی در فرد به‌وجود می‌آید که یک خلا در فرد احساس شود بدین معنا که یک فرایندی را که قبل از آن در حال تجربه بودیم وبه پایان می‌رسد و از فاصله پایان فرایند قبلی که با احساسات خوب همراه بوده تا شروع فرایند بعدی که همان میزان از احساسات خوب را دریافت و درک کنیم می‌تواند موجب احساس تنهایی با طیف متفاوتی را تجربه کنیم.

وی با بیان این موضوع که عمق و مدت زمان احساس تنهایی در آدم‌ها متفاوت است توضیح داد: به هر میزان که افراد خودآگاه‌تر باشند و توان مشاهده و رسیدگی به احساسات خود را داشته باشند مدت زمانی که احساس تنهایی را تجربه می‌کنند کاهش پیدا می‌کند زیرا که این‌گونه افراد برای این خلا به سرعت راه‌کاری پیدا می‌کنند و این احساس را در خود تغییر می‌دهند.

چرا تنهایی؟

این کارشناس ارشد در زمینه مشاوره خانواده گفت: این راهکار می‌تواند پرسیدن سوال “چرا احساس تنهایی می‌کنم” از خود باشد که با پاسخ به این پرسش فرد به میزانی از خودآگاهی دست می‌یابد و این سبب بهتر شدن حال افراد می‌شود و یا این‌که با پرسش چطور میتوانم درصدد رفع این احساس باشم و با انجام کارهایی با لذت برای وی همراه است حال درونی خود را به سمت بهبود و خوب شدن پیش برند.

وی تصریح کرد: شکست‌ها و ناکامی‌هایی که در زندگی با آن‌ها روبرو می‌شویم و در دسته اتفاقات طبیعی روزمره زندگی است و بارها و بارها ممکن است با این ناکامی‌ها روبرو شد و این فرایند پیاپی می‌تواند موجب احساس تنهایی در فرد باشد و اگر تعداد دفعاتی که در آن احساس تنهایی داریم بیش از حد طبیعی باشد و با احساس غم و اندوه نیز همراه باشد و یا عمق این احساس بقدری زیاد شود که دیگر قادر به ارتباط‌گیری جدید نباشیم بدین معناست که دلیل این احساس تنهایی که در حال تجربه آن هستیم افسردگی است.

خطر جدی افسردگی

گلستانی خطرات و آسیب‌های این احساس را این‌گونه مطرح کرد: اگر این احساس در حد طبیعی تجربه شود به خودی خود خطر و آسیبی را متوجه فرد و اجتماع نمی‌کند زیرا که کارکرد احساسات و هیجانات ما آگاه کردن از مسیری در جهت تعادل ما است و به  نحوی این احساسات چراغ راهنمایی وجود ما هستند.

وی خاطر نشان کرد: احساس تنهایی هم‌چون دیگر احساسات مثبت و منفی زمانی‌که کارکرد اصیلی داشته باشد بدین معنا که ما را متوجه این موضوع کند که یک فرایند و احساس خوب در ما به پایان رسیده و زمان آن رسیده که به دنبال یک فرایند جدید باشیم که سبب حال خوب ما شود.

گلستانی افزود:زمانی خطر و آسیب متوجه فرد می‌شود که بخش اصیل و طبیعی احساس تنهایی را نادیده گرفته و یا آن را سرکوب کنیم و از خود انتظار داشته باشیم که هیچ‌وقت نباید احساس تنهایی کنیم و به همین دلیل نیز به انکار وجود احساس تنهایی در خود بپردازیم و در نتیجه می‌شود که ما احساس را به میزان بالا تجربه می‌کنیم و هیچ اقدامی برای آن صورت نمی‌گیرد.

وی انرژی تعداد دفعات درک احساس تنهایی روی هم انباشته می‌شود و به دلیل عدم تخلیه این انرژی و صورت نگرفتن اقدامی در جهت تغییر این احساس و تنها به گذاشتن سرپوشی روی این احساس بسنده کردیم می‌تواند موجبات ابتلای به افسردگی،اضطراب و اختلالاتی که ناشی از این سرکوب کردن است؛می‌شود.

تفاوت‌های فرهنگی قابل تامل است!

رضایی مدیر بنیاد فرهنگ زندگی گفت: تنهایی یک احساس است که شرایط آن باید مورد بررسی قرار گیرد زیرا ممکن است فردی مهاجر باشد و تنهایی را تجربه می‌کند و نمی‌تواند با محیط پیرامون خود ارتباط یرقرار کندو گاهی فرد به خاطر خلقیات  و سبک  ارزش‌های خود از ارتباط با دیگران محروم می‌ماند.

وی مهم‌ترین تعریفی که می‌توان برای احساس تنهایی در نظر گرفت را این‌گونه بیان کرد: امکان ارتباطی یا به صورت اختیار و از روی اجبار از فرد سلب می‌شود.

رضایی ادامه داد: گاها در میان جمعی نشسته اما به دلیل متغیر بودن ارزش‌ها و خلقیات افراد حاضر در جمع با وی نمی‌تواند با آن‌ها ارتباطی برقرار کند پس سکوت کرده زیرا ترس از این ماجرا دارد که بخاطر متغیر بودن ارزش‌ها اگر وارد بحثی شود دچار طرد شدگی می‌شود و در نتیجه تنهایی را در درون خود با وجود حضور در جمع احساس می‌کند و هم‌صحبتی در این جمع اتفاق نمی‌افتد.

وی تصریح کرد: شرایط محیطی می‌تواند نوعی از تنهایی را موجب شود مثل زمانی که فردی از مکانی به مکان دیگر(شهر به شهر-کشور به کشوری دیگر) مهاجرت کرده و هر چقدر میزان مهاجرت‌پذیری این شهر یا کشور کمتر باشد  مدت زمان احساس تنهایی بیش‌تر است.

رضایی  بیان کرد: در وهله اول باید بتوانیم ارزش‌های محیط پیرامون خود را به رسمیت بشناسیم و یا درصدد پیدا کردن محیطی بربیاییم که بتواند به ارزش‌های ما احترام بگذارد را پیدا کنیم و باید این نکته نیز لحاظ شود که در دنیای مدرن امروزه نیز احساس تنهایی شدت خود را دارد.

کاهش به میل زندگی

وی کاهش میل به زندگی را اولین آسیب این احساس تنهایی دانست و توضیح داد: این کاهش میل به زندگی فرد را به سمت رفتارهای نابودگر مثل اعتیادها،پرخوری‌ها،پیش فعالی‌ها و نیز خود کشی سوق می‌دهد تا فرد شاید با دریافت لذتی هرچند کوتاه از این رفتارهای نابود گر بتواند خود را از این احساس تنهایی رهایی بخشد.

رضایی در آخر خاطرنشان کرد: افراد باید در نیمه دوم زندگی خود رفتارهای روان‌شناسانه را آغاز کند زیرا که این احساس تنهایی میتواند سرمنشا در این ماجرا داشته باشد که فرد با خود گمان برده است که این کارها را میتواند انجام دهد اما با پا گذاشتن به نیمه دوم زندگی و حل نشدن یک‌سری مسایل و احساسات درونی در فرد موجب می‌شود که وی تنهایی غریبی را احساس کند.

زندگی با تنهایی

مجید ابهری افزود: از نگاه عرف رفتاری احساس تنهایی زمانی عارض می‌شود که یک انسان جدا از دیگران بماند و به تنهایی زندگی کند و یا بخشی از آن را سپری کند.

این جامعه شناس دلایل احساس تنهایی و یا اقدام به تنهایی را این‌گونه توضیح داد: شکست‌های عاطفی که بخاطر آن‌ها فرد نیاز به تنهایی و گوشه‌گیری و انزوا دارد و نیز خیانت و زیان‌های مادی و معنوی که از دیگران به فرد رسیده‌است او را بر آن میدارد که از جمع و گروه جدایی برگزیند و به تنهایی می‌کشاند و گاهی نیز افسردگی،دلمردگی و گوشه‌گیری و انزوا موجب تنهایی و تنها زیستن فرد می‌شود.

افسردگی و تنهایی لازم و ملزوم

ابهری ادامه داد: افسردگی و تنهایی تاثیر و تاثر متقابل دارند و هردو لازم و ملزوم یک‌دیگر هستند بدین معنا که فرد تنها دچار افسردگی می‌شود و افسردگی نیز منجر به تنهایی و انزوا می شود. برای خارج کردن یک فرد از تنهایی اطرافیان و اقوام و همسر و جامعه دوستان نقش موثری میتوانند  ایفا کنند بدین معنا که در اطراف وی جمع شوند و اجازه ندهند فرد تنها بماند و با ایجاد نشاط و شادی در حضور وی و صحبت کردن  با او بخشی از تنهایی را از او بگیرند.

مشاوره درمانی بهترین راه حل

ابهری گفت:بهترین درمان از نظر من به عنوان کارشناس در این حوزه، بردن این‌گونه افراد نزد مشاور و جامعه‌شناس و رفتارشناس و روان‌شناس است که با روان درمانی و تکنیک های روانی فرد را از احساس تنهایی که به ان مبتلاست جدا کند و به نحوی فرد را به اجتماع باز گرداند.

وی بیان کرد: از نظر اجتماع محروم شدن جامعه از نیروی فکری  و تخصصی و فرهنگی  انسانی که به تنهایی خو کرده است مهم‌ترین آسیبی‌ است که متوجه جامعه می‌شود اما از نظر فرد دلمردگی، پریشانی و اعتیاد و خودکشی و نیز پشت کردن به زندگی عوارض و آسیب‌هایی است که این احساس نادرست به فرد منتقل می‌کند.

ابهری درآخر خاطر نشان کرد: تنهایی همیشه معنا و مفهوم بدی ندارد و ضرری را متوجه فرد و جامعه نمی‌کند وانسان نباید تابع افکار جمعیت و اکثریت شود  و این جمله که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو فلسفه غلطی است  که در این گونه زمان‌ها باید به تنهایی خو کرد.

وی افزود: تنهایی همیشه بد نیست و گاهی انسان نیاز دارد  در تنهایی بماند و در این  تنهایی به گذشته و آینده پیش روی خود فکر کند و یا به گناهانی که مرتکب شده در این تنهایی فکر کند و درصدد رفع و رجوع کاستی‌های زندگی خود بپردازد و این  تنها ماندن که برای ارزیابی خود است از منظر عاطفی و احساسی یک ضرورت است و با تنها ماندن همیشگی متفاوت است.
انتهای گزارش/ خوافیان

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *