از حلقه ازدواجمان متنفر بودم

«دوازده سالم بود که یک روز پدرم آمد خانه با یک جعبه شیرینی. مادرم پرسید که این شیرینی چه مناسبتی دارد؟ پدرم گفت فیروزه را عروس کردم. مادرم اخم‌هایش توی هم رفت و من بُهت‌زده مانده بودم که باید چکار کنم؟

کلاس دوم راهنمایی بودم توی یک از شهرهای توابع خراسان، در یک خانواده کاملا سنتی که رسم بود دخترها را زود عروس می‌کردند. دوست داشتم معلم بشود ولی با این وضعیتی که پیش آمده بود باید به دنبال خیاطی، آشپزی و خانه‌داری می‌رفتم ولی ای کاش تمام دلواپسی‌هایم به اینجا ختم می‌شد! چند روز بعد یک عده با دست و هورا وارد حیاط خانه‌مان شدند. آنجا بود که فهمیدم کار از کار گذشته. یکی آمد دستم را گرفت و یک حلقه بزرگ را به راحتی انگشتم کرد. دلم می‌خواست بمیرم، هیچ‌کس از من نپرسید می‌خواهی ازدواج کنی یا نه؟ اصلا از این آدم خوشت می‌آید یا نه؟  او پانزده سال از خودم بزرگ‌تر بود و توقع داشت که رفتار پخته‌تری از سنم داشته باشم. احساس می‌کردم هیچ چیز خوب نیست و من آدم ایده‌آلی نیستم. عکس العملم در مواجهه با مسائل زندگی مورد پسند او نبود. از طرفی احساس طردشدگی می‌کردم، چون خانواده‌ام مرا در سن کم مجبور به ازدواج کرده بودم. احساس می‌کردم کسی مرا نمی‌خواهد و مرا از سرشان وا کرده‌اند. ذره ذره آب شدم، او می‌خواست بچه‌دار شوم می‌گفت سنش که بیشتر بشود دیگر حوصله بچه ندارد، دلش می‌خواست چندتا بچه قد و نیم قد داشته باشد. دلم می‌خواست سر به بیابان بگذارم، او حس و حال مرا نمی‌فهمید و به جای درک کردن شرایط من می‌خواست بچه‌دار شویم. هربار سر این موضوع بحثمان می‌شد غم همه عالم می‌نشست روی دلم، احساس عجز و بدبختی می‌کردم. سیزده سالگی برای مادرشدن، برای همسر بودن، و برای همه نقش‌های بزرگی که یک شبه به من داده بودند خیلی زود بود…»

اینها درد و دل‌های مادرجوانی است که در 24سالگی صاحب یک فرزند ده سال است. او از ازدواج اجباری زودهنگامش می‌گوید، از مادر شدن و دغدغه‌هایی که شاید هر دختر 24 ساله‌ای آن را تجربه نکرده باشد و احساس می‌کند همه چیز برای او زود بود.

ازدواج‌های زودهنگام حتی با آمدن قوانین جدید، متوقف نشد. هنوز در چند شهر خراسان‌رضوی خانواده‌ها مصرانه به ازدواج دختران نوجوانشان تن می‌دهند. از طرفی آموزش و پرورش به این موضوع ویژه در روستاهای توابع خراسان به ویژه کاشمر و چند شهر دیگر ورود پیدا نکرده. بسته‌های آموزشی و حمایتی برای دخترانی که در سنین پایین ازدواج می‌کنند وجود ندارد و همه چیز یک شبه اتفاق می‌افتد. بی‌هیچ آمادگی قبلی، آموزش، حمایت وکنترلی و متاسفانه این موضوع علاوه به آسیب‌هایی که ابعاد جسمی و روحی برای این همسران کوچک اتفاق می‌افتد، اغلب آنان را دچار افسردگی‌های خفیف و گاهی حاد نیز می‌کند. در قرن 21 و با وجود تکنولوژی‌های مختلف روز، دسترسی آسان به فضای مجازی، اهمیت تحصیلات دانشگاهی و مسائل دیگر، مقایسه وضعیت و شرایط را بیشتر از قبل در ذهن این همسران کوچک ایجاد می‌کند. اغلب این دختران احساس می‌کنند که از همسن‌و سالان خود عقب مانده‌اند و پیشرفت نکرده‌اند.

علی‌رغم وجود قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، متاسفانه خراسان رضوی با ثبت ۶۷۵۹ مورد از ازدواج کودکان در رتبه اول قرار دارد. همین موضوع بستر بروز آسیب‌های مختلف در این حوزه شده است. در راستا آسیب های اجتماعی مخرب ازدواج‌های زود هنگام گفت‌وگویی داشتیم با دکتر محمد رضا ایمانی کارشناس مسائل اجتماعی و روان شناس.

 

  • آیا آماری از افسردگی ناشی از ازدواج در سنین پایین در دسترس ست؟

آمار دقیقی درباره افسردگی ناشی از ازدواج در سنین پایین در دست نیست و علت این عدم مراجعه بسیاری از این افراد به مراکز مشاوره است که همین دلیل باعث شده آمار دقیقی از این افراد در دسترس نباشد و این موارد را به سادگی نمی‌توان پیگیری کرد. درجامعه امروز دخترانی حضور دارند که زندگی مشترک خود را در سنین پایین آغاز کرده‌اند که شاهد خواسته‌ها نیازها و دغدغه‌های سرکوب شده آنان هستیم که از این موضوع می‌توان نتیجه گرفت این افراد هنوز به لحاظ فکری و ذهنی به شناخت ساختاری نرسیدند که بتوانند خود را اداره کنند چه برسد به اینکه یک زندگی دو نفره را اداره و مدیریت کنند.

همچنین تلقی و نگاه این دختران به زندگی  و موضوعات اجتماعی در پیرامون دغدغه ادامه تحصیل و موضوعات خاص سن خود می‌گذرد و ما چگونه می‌توانیم انتظار مدیریت یک مسئولیت ارزشمند و بزرگ تحت عنوان  زندگی زناشویی را از این همسران کوچک داشته باشیم؟ البته برای شروع یک زندگی در کنار شناخت فلسفه آن  فرد باید آمادگی فکری و ذهنی لازم را داشته باشد. شروع زندگی یعنی پذیرش فردی به عنوان همسر در کنار خود که باید براساس معیارهای ازدواج با شما همسان باشد و درک مشابه ای از از زندگی مشترک داشته و نیز آیین همسرداری را بداند.

دختری که همچنان دغدغه بازی با عروسک و موضوعاتی ازین قبیل دارد  چگونه می‌تواند مسائل بزرگ‌تر زندگی را برای خود هضم کند؟ پس در نتیجه از مدیریت صحیح زندگی باز می‌ماند و این عدم مدیریت سبب بهم ریختگی ذهنی و سرکوب احساسات و نیز روبرویی با بحث و جدال‌هایی می‌شود و یک دختر نوجوان با آنها دست و پنجه نرم می‌کند چه بسا که هضم آن برای  یک دختر 30 ساله با افکار پخته سخت و دشوار است.

معمولا دختر 16 ساله‌ای که با این قبیل مسایل دست و پنجه نرم میکند چه بسا که هضم آن برای  یک دختر 30 ساله با افکار پخته سخت و دشوار است و متحمل فشارها و مشکلات و ناسازگاری می‌شود که این نوجوان به جوانی نرسیده اما یا به جبر این شرایط و بحران را تاب بیاورد و یا با انتخاب گزینه طلاق با تجربه ازدواج ناموفق و یا حتی بارداری به خانواده باز می‌گردد و با مشکلات به مراتب بزرگ‌تری روبرو می‌شود.

باید تاکید کنم که علت عمده طلاق‌های این افراد ناراحتی‌هایی هستند که هرگز به زبان آورده نشده یا برعکس بروز نابجای ناراحتی‌های کوچک باعث این اتفاق می‌شوند. عدم درک درست از زندگی عامل اصلی طلاق است زیرا که این پسر علت ازدواج خود را نمی‌داند و شناخت درستی از زندگی مشترک و وظایف و مسئولیت‌های خود ندارد و درک صحیحی از  رفتار با همسر و خانواده‌ها  نداشته که با پذیرش زندگی دچار مشکل شده و به چالش کشیده می‌شود که نتیجه این رفتارها را در آمار بالای طلاق قابل مشاهده است.

 

  • آیا بیشتر این ازدواج ها به میل و رغبت خود دختران است یا تحمیل خانواده ست؟

متاسفانه این ازدواج ها نتیجه شرایطی است که خانواده‌ها به وجود می‌آورند و همین که دختری در سن بلوغ به شناخت کمی از خود و محیط پیرامون و مسایل اجتماعی دست میابد به اصطلاح عموم سر و گوشش میجنبد پس برای فرار از ایجاد مشکلات احتمالی باید سریع شوهرش داد که این دیدگاه افراطی خانوادها است.

در مقابل این دیدگاه افراطی خانواده‌هایی وجوددارند که با توجه به قرار گرفتن دختر در سن مناسب و نیز دارا بودن شرایط تشکیل زندگی مشترک می‌گویند هنوز زوده و باید کمی پخته‌تر شود. اما حتم به یقین فشار خانواده و یا شاید فضای اجتماعی حاکم بر زندگی ازدواج زود هنگام را به دختران تحمیل می‌کند.

 

  • آیا گروه همسالان تاثیری در انجام این نوع ازدواج دارد؟

بله حتما زیرا سنین نوجوانی برای دختران و پیران از اهمیت خاصی برخوردار است که افراد الگو پذیری می‌کنند و در جامعه با دیگران خود را قیاس نموده و با نگاه آرمان خواهانه خود انتظار پیشرفت سریع و میل به بزرگتر نشان دادن خود دارند. در این سنین به والدین توصیه می‌شود رفاقت و صمیمیت نزدیکی برقرار کرده و در تعلیم و تربیت ملاحظه کرده و حوصله به خرج دهند و به هیچ وجه  در این سنین نباید با بچه‌ها درگیر شد و آن ها را باید همراهی کرد حتی گاها باید فرصت یک اشتباه کوچک را داد و از دود آن ها را مدیریت کرد و قاعدتا در این سنین تاثیر الگو پذیری و گروه هم سالان زیاد تر است.

 

  • آیا فضای مجازی تاثیری در بلوغ زودرس و ازدواج زود هنگام دارد؟

بلوغ زودرس موضوعی است که در فضای اجتماعی درحال اتفاق است زیرا بچه‌ها با موضوعات و رفتارهایی مواجه می‌شوند که به صورت ناخودآگاه از لحاظ جنسی تاثیر می‌پذیرند. متاسفانه امروزه شاهد دخترانی هستیم که در سن8،9 سالگی به بلوغ جنسی می‌رسند که پدیده نامتعارف و مشکل داری است که در زندگی و آینده این فرزندان اشکالاتی را پدید می‌آورد که در چند سال گذشته خوشبختانه مدارس در این زمینه آگاهی هایی به خانواده‌ها داده شده که با مراجعه به دکتر غدد بتوان این بحران را مدیریت کرد.

بلوغ جنسی باید در سن14سالگی اتفاق بیفتد اما فضای مجازی، تصاویر و رفتارهای افراد جامعه و حضور در برخی از میهمانی‌ها تاثیر بسزایی در بلوغ زودرس و رفتارهای جنسی گذاشته و موجب تحریکات جنسی می‌شود که به دلیل قوت نگرفتن قوه بازدارنده در این سنین اتفاقات ناخوشایندی می افتد.

 

  • ازدواج زود هنگام چه اثرات مخربی می‌تواند به همراه داشته باشد؟

دختری که در سن 16سالگی زندگی خود را آغاز کرده است نگاهی همچون مادران و مادر بزرگان ما به زندگی دارند که در این نگاه عشق و دوستی وجود ندارد چرا که اغلب به اجبار خانواده و شرایط حاکم بوده که به احساس سرخوردگی، افسردگیف سردمزاجی و مرد گریزی می‌انجامد.

نگاه مادر امروزی که می‌گوید دخترم جوانه و باید جوانی کند از این قبیل نگاه ها است که ناراحتی خود از زندگی را در تربیت فرزند و تعامل با همسر و طلاق بعد از 35 سال زندگی بروز می‌دهند.

در پایان باید تاکید کنم بهترین سن برای ازدواج دختران 20 سالگی و برای پسران 24 سالگی است. اگر این سن افزایش پیدا کند نیز همچون ازدواج زود هنگام به همراه می‌آورد که یا منجر به رفتارهای جنسی نامتعارف  با جنس مخالف می‌شود و یا با کنترل غریزه خود پس از ازدواج در مسایل و روابط جنسی با مشکلات بیشتری مواجه می‌شوند که امروزه ازین قبیل مشکلات در جامعه نیز به وفور دیده می‌شود و آمار طلاق‌ها حاکی این ست که مشکلات جنسی 75درصد از طلاق‌ها را به خود اختصاص داده است.

اما چه کسی پاسخ‌گوی آرزوهای کوچک اما به دل مانده این دختران است؟ چه هنگام خوشی روزهای نوجوانی و کودکی آنان جبران می‌شود؟ چه کسی جوابگوی بیمارهای جسمانی آنان است؟ دلزدگی، حسرت و تجربه‌های تلخ و ناکام آنان چه پاداش دارد؟ چه کسی به داد افسردگی مداوم آنان می‌رسد؟ چه کسی خانواده‌ آنان را هوشیار می‌کند؟

 

 

سرویس اجتماعی «صبح امروز»

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *