بازنشستگان 2017
سال 2017 با دنیایی خاطره تمام شد. خاطراتی تلخ و شیرین با اشکها و لبخندهایی که هیچ گاه از یاد فوتبال دوستان نخواهد رفت. از دبل قهرمانی رئال در لیگ قهرمانان اروپا گرفته تا اشکهای بوفون افسانهای و حذف تیمهای ایتالیا و هلند و کلی مسائل دیگر. در کنار همه اینها امسال نیز همانند سالیان گذشته بازیکنان زیادی بودند که از دنیای فوتبال خداحافظی کردند. ستارههایی که هرکدام خاطرههای زیادی را برای فوتبال دوستان به جا گذاشتند. هرچند این خداحافظی همیشگی نخواهد بود و دیر یا زود در جایگاههای جدید به فوتبال باز خواهند گشت. به گزارش ورزش سه، تعدادی از بهترینهای یک دهه گذشته دنیای فوتبال در سال 2017 اعلام بازنشستگی کردند. حمیدرضا صدر نگاهی داشته به این فهرست و آنچه از آنها به یادگار مانده است:
ویکتور والدس
درون سنگر بارسلونای عصر طلایی ایستاد و بیست و یک مدال بر گردن آویخت. با شش بار قهرمانی لالیگا، سه بار فتح لیگ قهرمانان و پنج بار به چنگ آوردن جایزه زامورا، ولی از سایه غولهای نوکمپ بیرون نیامد و در تیم ملی اسپانیا هم پشت سر ایکر کاسیاس انتظار کشید و انتظار. سه سال آخر را در منچستر یونایتد (دو بازی)، استاندارد لیژ و میدلزبورو سپری کرد، بی نام، بی نشان.
آلوارو آربلوا
مربیانش، از آراگونس تا مورینیو و آنچلوتی شیفتهاش بودند، چرا که نمونه آرمانی یک بازیکن متوسط بود، نه درخشان و نه مصیبت بار، نه معرکه و نه نزول کرده. بازیکن متوسط وظایفش در دفاع راست رئال و دپورتیوو لاکرونیا و همین طور لیورپول و وستهام را بی کم و کاست انجام داد. اسپانیا با بازیکن متوسط ، راموس، پیکه و آلبا در خط دفاعش طی شش دیدار یورو 2012 فقط یک گل خورد و قهرمان شد. وقتی رئال، دسیما تاریخ ساز را رقم زد یکی از سپیدپوشها او بود، همان بازیکن متوسط.
فیلیپ لام
زود وداع کرد، در سی و چهار سالگی. زمانی که یک سال از قرارداد سالی دوازده میلیونیاش باقی مانده بود. لام هم در دفاع کنار بازی کرد و هم در میانه میدان و به یاد آوردن بازی بد از او محال است. گواردیولا میگفت لام باهوشترین بازیکنی است که در اختیار داشته. لام همه افتخارات را کسب کرد، به عنوان کاپیتان بایرن، جام زرینه بال اروپا را بالا برد و در کسوت کاپیتان تیم ملی آلمان، جام جهانی را.
فرانک لمپارد
آوریل 2005: چلسی 2 – بولتون صفر. هر دو گل را فرانک زد تا چلسی سرانجام پس از نیم قرن انتظار قهرمان لیگ شد، فرانک که مرد میانی بود و در آن فصل تاریخی عنوان بهترین بازیکن لیگ را هم گرفت. باورکردنی نیست که او با 211 گل – 47 گل بیشتر از دیدیه دروگبا و 61 گل بیشتر از پیتز اوزگود که هر دو مهاجم نوک بودند. بهترین گلزن تاریخ چلسی شد. فرانک در سی و هشت سالگی وداع کرد و این معما که تیم ملی انگلیس نتوانست به معجون لمپارد – جرارد دست پیدا کند حل نشدنی باقی ماند.
ژابی آلونسو
یک مرد میانی چند منظوره کامل، پایدار و سختکوش با نگاهی تیزبین و تکنیکی والا که به ارسال انواع پاسها و نواختن ضربههای آزاد انجامید. او برای بهترین مربیان به میدان رفت: دل بوسکه، مورینیو، بنیتس، آنچلوتی، گواردیولا و در سه لیگ اسپانیا و انگلیس و آلمان بازی کرد بی آنکه کیفیت بازیاش با بالا رفتن سن ذرهای نزول کند. چنان که با صد و چهارده بازی برای اسپانیا یکی از هفت مرد اول سیاهه ماتادورهای دیرپا شد، بالاتر از رائول، هیرو و پیکه.
آندره آ پیرلو
او را آخرین هنرمند فوتبال دوران خواندند. به عنوان یک معمار از او یاد کردند، همین طور پروفسور و استاد، و همین طور مترونوم و موزارت. پیرلو با خلاقیت، پاسها و ضربه آزادهایی آمیخته به ظرافت و زیبایی به بازتعریف مرد میانی عقب نشسته دست زد. عنوان کتاب زندگینامهاش بازتابنده شخصیت و بازیاش بود: فکر میکنم، بنابراین بازی میکنم.
کاکا
به عنوان یک غریبه از برزیل راهی ایتالیا شد و آنچلوتی او را بهترین بازیکن گمنام جهان خواند. بازیکن گمنام در نخستین جلسه تمرینش در میلان با چشمانی که هنوز بار خواب سفر راه دور داشتند، گاتوزو و نستا را پشت سر گذاشت تا همه مات شوند. او هم قهرمان سری آ شد و هم قهرمان لالیگا و لیگ قهرمانان را هم فتح کرد. در سالهای اوجش گلهای زیبایی زد، محض نمونه: به آرژانتین در فینال جام کنفدراسیونها 2005 و به کرواسی در جام جهانی 2006 و همان سال دوباره برابر آرژانتین با آن فرار تماشایی، همین طور در نیمه نهایی لیگ قهرمانان 2007 برابر منچستر یونایتد با فراری که دیوید بکام محو شد. کاکا آخرین بازیکن پیش از مسی و رونالدو بود که توپ طلا گرفت.
آنتونیو کاسانو
او را نابغه دیوانه میخواندند. نابغه دیوانه اعتراف کرد هرگز بیش از چهل درصد از تواناییهایش رو نشدند. گفت اشتباهات فراوانی مرتکب شدم، خیلی زیاد. نابغه دیوانه استعدادی داشت کم نظیر و برای رم، رئال، میلان و اینتر هم به میدان رفت، ولی هرگز به قواره روبرتو باجو و آلساندرو دل پیرو نرسید. شیطان بود و بدخلق و برای دوربینها بازی میکرد و دل پرآشوب خودش. یک هفته پیش از آن که در سی و پنج سالگی کفشها را بیاویزد با پیراهن شماره 99 برابر دوربینها قرار گرفته بود تا راهی میدان شود.
درک کویت
“قهرمان طبقه کارگر” خطابش میکردند، یکی از آن پسرهای هلندی جان سخت و خستگی ناپذیر صد در صدی که همیشه در جای مناسب قرار داشت و در لحظههای کلیدی گرههای کور را باز میکرد. وقتی وداع کرد فاینورد را پس از هجده سال قهرمان لیگ کرده بود. بسیاری از ما هفتاد و یک گلش طی شش سال بازی در آنفیلد را به یاد سپردیم، شلیکهای جانانه اش را. او بود که ضربه پنالتی پیروزی بخش را در نیمه نهایی لیگ قهرمانان 2007 درون دروازه چلسی جای داد، همین طور دو ضربه پنالتیاش برابر اورتون و گلی که به اینتر در فصل بعد زد. او بود که در 2011 سه بار دروازه منچستریونایتد را در بعد از ظهری که در گوش راست بازی کرد گشود و همان فصل در دقیقه 89 سنگر والنسیا را فتح کرد.
فرانچسکو توتی
مدالهایش کم شمار بودند، یک قهرمانی سری آ، دو جام حذفی و یک بار فتح جام جهانی، ولی تماشای بازیهایش طعم دیگری داشتند. ال کاپیتانو در همه پستهای تهاجمی جانانه بازی کرد، گل زد و پاس داد و برای رمیها بازیکن وفادار تک باشگاهه باقی ماند… وداع گلادیاتور رم، احساسات گرایانهترین لحظات فوتبال سال 2017 را برجای گذاشت. میکروفون را در دست گرفت و با چشمهای خیس شدهای برابر دوربینها گفت … خاموش کردن چراغها آسان نیست، نه نیست… و برای ما هم خاموش شدن چراغها آسان نبود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.