عمهام مرا معتاد کرد!
میدانید چرا اینجا هستم؟ میدانید اینجا چه کار میکنم؟ میدانید چرا و چه طور همه هستی ام را باختهام؟ سوالتان به جا و درست بود. شما از قیافه ام تشخیص دادید معتاد هستم و اگر بگویم در کمتر از دوسال چهره ام این قدر خراب شده و به هم ریخته است شاید باور نکنید. من شیشه مصرف می کنم و ذره ذره دارم نابود می شوم. زن جوان در حالی که در که طفره می رفت و میگفت حال و حوصله کسی را ندارد، در برابرکلمه اعتیاد برآشفت و از روی صندلی برخاست.
او روبروی کارشناس اجتماعی کلانتری ۳۸ نشسته بود و باید داستان عبرت آموز زندگی اش را تعریف می کرد. سمانه آهی کشید و گفت: اگر عکس دو سه سال قبل خودم را نشان تان بدهم باورتان نمیشود آن زنی که اضافه وزن داشت و همه زنان و دختران فامیل از ابروهای کمان و چهره اش تعریف میکردند همین زن لاغر مردنی است که الان روبروی شما ایستاده است.
زن جوان افزود:پدرم به مواد مخدر اعتیاد داشت. مادرم که مجبور بود در خانه های مردم کلفتی کند تاچرخ زندگی مان به بچرخاند از دست کارهای او دق کرد و مرد. بچه بودم که دکترها می گفتند مادرت به خاطر بیماری قلبی سکته کرده است. بعد از مرگ مادرم ،خانه ما پاتوق دوستان لاابالی و معتاد پدرم شده بود. همسایهای داشتیم که مادرم همیشه مرا به آنها می سپرد و سر کار می رفت. ۱۴ساله بودم که پسر همان خانواده به خواستگاری ام آمد. ازدواج کردم. حتی خواهر کوچکم را نیز به خانه خودم بردم. شوهرم و خانوادهاش واقعا آدم های خوبی بودند و هوای ما را داشتند. شریک زندگی فقط یک خط قرمز برایم تعیین کرده بود و آن هم اعتیاد به مواد مخدر بود. از بد روز گار از همان چیزی که میترسید به سرمان آمد و در باتلاقی افتادم که سرنوشت مرا به تباهی و بدبختی کشاند.
زن جوان افزود: دو سال قبل شوهرم در یک درگیری که آن هم به خاطر بی حوصلگی من و دعوایم با مغازه دار سر کوچه و سر مساله ای پیش پا افتاده بود از کوره در رفت و او راکتک زد. در جریان این درگیری او ضربه ای به سر مرد مغازه دار زد که چمجمه اش آسیب دید. با اعلام شکایت این مرد جوان شوهرم به زندان افتاد و به دیه محکوم شد. با به وجود آمدن این مشکل من که خودم را مفصر می دانستم و از طرفی فکر می کردم تنها تکیه گاه و پستوانه ام را از دست داده ام دچار فشار روحی و روانی شدیدی شدم. خودم را لعن و نفرین می کردم که چرا به خاطراشتباه در قیمت یک کالا دق دلی تمام گذشته ام را سر مرد مغازه دار در آوردم و بعد هم شوهرم را تحریک کردم تا با تو دست به یقه شود. حالم خیلی بد بود و عمه ام هرروز به دیدنم میآمد و برایم دل میسوزاند. اما او که دوستی خاله خرس داشت از من خواست شیشه مصرف کنم. البته این پیشنهاد پسرش بود که پدرم او را به دام اعتیاد انداخته است.
زن جوان ادامه داد: عمه ام می گفت یکی دوبار که از این مواد مصرف کنی آرامش پیدا میکنی و کسی هم با یکی دوبار مصرف معتاد نمی شود. چند ماهی طول کشید تا همسرم به خانه برگردد و من در این مدت حسابی به شیشه آلوده شدم. تا مدتی همسرم خبر نداشت چه بلایی، سر خودم آورده ام و فکر می کرد از جوش و غصه برای او این قدر نحیف و ضعیف شده ام. اما بالاخره فهمید چه دسته گلی به آب داده ام و خودش را به زمین و زمان زد تا بلکه مرا از این منجلاب بیرون بکشد. اما فایدهای نداشت و من عزم و ارده ای برایم نمانده تا بتوانم خودم را پاک کنم. تا مدتی قبل این موضوع را از خانواده همسرم پنهان نگه داشته بودیم. اما آنها فهمیدند چه بلایی سرم آمده و اختلاف جدی پیدا کردهایم. من دیگر هیچ امیدی به آینده ام ندارم فقط می خواهم بگویم اگر پدرم معتاد نبود مادرم دق نمیکرد و جوانمرگ نمی شد. اگر او معتاد نبود پسر عمه ام معتاد نمی شد که بازی روزگار تلافی این خیانت پدرم به خانواده عمهام را این طوری سر من در بیاورد و اگر پدرم معتاد نبود من از نظر روحی و روانی آن قدر شکننده نمیشدم که انتقام همه دلتنگی های گذشتهام را سر مرد مغازه دار در بیاورم و شوهرم نیز دچار مشکل شود.
مهتاب
My daughter started seeing a therapist last year at the beginning of 11th grade for anxiety issues.She likes and respects the therapist.人形 エロ
Профессиональный сервисный центр по ремонту бытовой техники с выездом на дом.
Мы предлагаем: ремонт бытовой техники в мск
Наши мастера оперативно устранят неисправности вашего устройства в сервисе или с выездом на дом!
Профессиональный сервисный центр по ремонту компьютеров и ноутбуков в Москве.
Мы предлагаем: срочный ремонт макбук
Наши мастера оперативно устранят неисправности вашего устройства в сервисе или с выездом на дом!