یک هفته گذشت و دیگر چشم به راه خاتون نیستیم؛

سرنوشت «ایران» چه خواهد شد؟

مهناز اصغری

اگر از بینندگان پروپا قرص مجموعه خاتون بودید، بی‌شک شما هم مانند من دوست داشتید که امشب مثل روال هفته‌های قبل همچنان قسمت جدیدی از این سریال پرکشش را ببینید و تاریخ را در یک درام عاشقانه مرور کنید. اما حیف که درست هفته گذشته مانند امروز قسمت پایانی این سریال در سکانسی بی نظیر و البته تلخ به اتمام رسید اما روایت آن ماندگار شد.

درامی عاشقانه تاریخی با پایانی سراسر اندوه

به گزارش روزنامه «صبح امروز»، تاریخ و روایت آن همواره جذاب است حال اگر یک داستان عاشقانه در بستر تاریخ روایت شود، جذابیت آن دو چندان می‌شود. هرچند تاکنون فیلمسازان بسیاری با استناد به تاریخ، عاشقانه‌های تاریخی پر بیننده‌ای را دستمایه سریال سازی خود قرار دادند که از موفقترین انها می‌توان به هزاردستان، کیف انگلیسی و کلاه پهلوی اشاره کرد، اما اینبار نوبت خاتون بود که راوی روایتی در دوره جنگ جهانی دوم و برکناری رضا شاه و اشغال ایران توسط متفقین باشد و این محبوبیت را از آن خود کند. به همبن جهت هم دومین سریالی که با سرمایه گذاری پلتفرم نماوا پخش شد، درامی تاریخی و عاشقانه به نام خاتون ساخته تینا پاکروان و تهیه کنندگی علی اسدزاده بود. پاکروان که تجربه کار کردن با بزرگانی همچون بیضایی و مهرجویی را در کارنامه خود دارد، بعد از چندین تجربه سینمایی اینبار پا فراتر گذاشت و به سراغ سریال سازی رفت. سریالی که داستان خانواده ای را در  شهریور 1320 و در بستر رخدادی مهم در تاریخ معاصر ایران روایت می‌کرد و بازیگران سرشناس و خوش سابقه ای همچون نگار جواهریان ، اشکان خطیبی، بابک حمیدیان، مهران مدیری، مهران غفوریان، مهتاب ثروتی، ستاره پسیانی، پژمان بازغی، عاطفه رضوی، میرسعید مولویان، شبنم مقدمی و… در آن حضور داشتند.

موسیقی شاهکار و تصنیف برجسته

البته پر بیراه نیست اگر اشاره‌ای داشته باشیم که علاوه بر ترکیب درست بازیگران، فیلم نامه و کارگردانی، یکی از نقاط قوت این کار اهنگسازی آن بود که یکی از شاهکارها و شخصیت های برجسته موسیقی سنتی ایران یعنی کیهان کلهر آن را عهده دار بود که با بهره گیری از ارکستر سازهای زهی و ساخت موسیقی عاطفی با ملودی دلنشین توانست فضای غم و اندوه پنهان در فیلم را به خوبی به مخاطب انتقال دهد. البته که نقش تصنیف غلامحسین بنان نیز بسیار پررنگ بود.

خاتون؛ یکی از قله‌های هنر نمایشی!

خاتون را می‌توان یکی از موفقترین سریال‌های سال گذشته دانست که تا همین هفته قبل هم ادامه داشت. این موفقیت به قدری بود که رئیس سابق سازمان صدا و سیما «خاتون» را از قله‌های هنر نمایشی دانست که برای وحدت علیه بیگانه بود.

در این خصوص عزت الله ضرغامی رییس سابق و ده ساله سازمان صدا و سیما  از سریال «خاتون» و تینا پاکروان تمجید کرد و نوشت: «بیننده‌ی ثابت ‫«خاتون» بودم.این مجموعه از قله‌های هنر نمایش در ترسیم وحدت ملی ایرانیان در برابر بیگانه است.خانم تینا پاکروان و دیگر عوامل سریال در روایت قصه‌ی پرغصه‌ اشغال ایران موفق بودند. سکانس پایانی فوق العاده بود.»

مفاهیمی بر محور عشق و وطن

همچنین نرگس آبیار، از زنان کارگردان برجسته سینمای ایران، در صفحه اینستاگرام خود در یادداشتی برای سریال خاتون آورد: «غرش طیاره‌های روسی در آسمان رشت، باران توأمان اعلامیه‌ها و بمب‌ها بر سبزه میدان، پرهیب ناوهای روسی که از دهانه خزر پدیدار می‌شوند، پارچه و پرچم‌های سرخی که بر در و دیوار آویخته شده و شره‌ی خون را تداعی می‌کند و قرار است تأثیر ویرانگرش را تا چندین دهه از تاریخ این مرز و بوم به جا بگذارد.

اما با این همه و با تمام این ها، رشت دهه بیست هنوز و همچنان رشت خوشایند است، نوستالژی دلپذیری از کافه‌ها، کتاب فروشی‌ها، عشق‌ها و شب نشینی‌های افسران ارتش و تب امیل زولا و…

خاتون، خود خاتون، نمود و نمادی از زن اصیل ایرانی است، اصالتاً بختیاری و بزرگ شده تهران و ساکن رشت که تیراندازی را از مادر آموخته و می‌خواهد در کشاکش سنت و مدرنیته راه خودش را برود، هسته‌ی مرکزی درام در دل رویداد تاریخی به واکاوی مفاهیمی اساسی می‌پردازد که اهمیت آن در زمانه‌ی حاضر کاملاً ضروری است.

خط اصلی داستان پیوسته روی مفاهیم دوگانه استوار است، مفاهیمی از جنس شرافت و رذالت، آزادی و ذلت، استقلال و اشغال، غرور و خفت و… و این همه بر محور عشق و وطن می‌چرخد و شعاع اش گسترش می‌یابد، خلاصه که خاتون به قول میرزاده عشقی، درد عشق وطن دارد. همین عشق است که قرار است وحشت را به شجاعت بدل کند، تراژدی را به حماسه.

تینا پاکروان با نگاهی زنانه به تاریخ پر از خشونت و سراسر حادثه‌ی آن دوران، ترکیبی از هراس و نوستالژی را خلق کرده که حاصل اش حال و هوایی متمایز است که به یاد خواهد ماند.»

«ایران» زخم‌خورده و تنها و بی‌پناه

جواد روح، نویسنده و روزنامه نگار نیز «خاتون» را اینچنین خواند: « خیلی‌ها به او چشم داشتند. نه فقط آن ملّاک دیروز و ارتشی امروز و نه فقط آن راننده دیروز و چریک امروز؛ که هریک به طریقی و زبانی، دل به او داده بودند. آن روس متجاوز هم که می‌گفت “بردن باید در ذات آدم باشد”، به او چشم داشت. همچون پیشوای سرخ‌شان، استالین، برای هدف خود هر وسیله‌ای را هم مجاز می‌دانست. چه برای عبور دادن آذوقه از خاک ایران و چه برای رسیدن به تن خاتون، مادر ایران.

و البته، ایرانِ واقعی خود خاتون بود. ایرانی زخم‌خورده و تنها که خیل وفاداران و دلسپردگانش، یا کشته بر خاک گرم وطن افتادند یا سوار قطار مرگ راه خاک یخ‌زده سیبری در پیش گرفتند.

و آن کوپه‌ی تاریک قطار باری، کشتی نوح را می‌مانست. و حتی مقدس‌تر از آن کشتی باستانی. که اگر نشستن به آن کشتی، با وعده حیات بود؛ مقصد مسافران این قطار، جز ممات نبود.

آنها آن روز شکست خوردند و نصیبی جز مرگ نبردند. اما راه و هدف، همچنان پابرجاست. راه و هدفی که در سده‌ای که گذشت، بسیاری از هر نحله و گروهی، با هر اعتقاد و مسلکی شعار آن را دادند و قدم در مسیر آن گذاشتند؛ اما حاصل، یا مرگ بود یا بیراهه.

مقصد قطار نیروها و جریان‌های سده اخیر، ظاهرا به بیابان‌های یخ‌زده بیگانه نبود. در همین خاک گرم بود. منطق، اما اغلب همان منطق مردک روس متجاوز سریال خاتون بود؛ “هدف، وسیله را توجیه می‌کند”.

و جالب‌تر آنکه، تقریبا هیچ‌‌یک (حتی آنها که ظاهرا پیروز و حاکم شدند)، به هدف خود نرسیدند. تنها حاصل آن بود که ایران، خاتون‌وار، زخم‌خورده و تنها و بی‌پناه ماند و ایرانی، همچون دختر خاتون، تنهاتر و بی‌پناه‌تر؛ با سرنوشتی پرابهام.

آنها که با قطار مرگ رفتند، دست‌کم مقصد و سرنوشت خویش می‌دانستند؛ وضع آنانی بدتر بود که ماندند. همچون دختر خاتون که سریال درباره او هیچ پاسخی نداد: سرنوشت ایران چه خواهد شد؟»

دیالکتیک رنج

شرف الدین شجاعی هم معتقد است: «سریال خاتون پیش از آنکه روایت کننده صرف یک برهه معین تاریخی باشد، راوی خفقان سیاسی معاصر است. در واقع آنچه مخاطب امروز از رخدادهای حدود صد سال پیش می بیند، در واقع یک دیالکتیک رنج است که هم در این عصر رخ می دهد و در عین حال مربوط به دهه های اولیه مدرن شدن ایران است. هر رنجی که توسط فیلمساز از صد سال پیش روایت می شود گویی که رنج های امروزی ست. این موضوع با نگاه فیلمساز به آدم ها و جهان آن به خوبی متعین می گردد.

فیلمساز در جایی از سریال، خود در کسوت یک بازیگر تئاتر جلوی دوربین می رود و شکایت خفقان چهل ساله نمایشنامه استادش بهرام بیضایی را به پیشگاه خاتون قصه خود می برد.  فیلمساز تجربیات خفقان و محدودیت های خود به عنوان یک زن سینمایی را هم روایت میکند بدون آنکه ضجه بزند و ژست فمنیستی بگیرد. فیلمساز سریال را با یک “کاش” پر از درد تمام می کند. این “کاش” تماما شکایت آن روزهاست از سکوت و اختگی سیاسی امروز. شکایت خاتون و پروین است از انفعال شیرزاد و جولان کمیسر اجنبی. تمام کاراکترهای سریال شاکیان بزرگ دادگاه تاریخی ما هستند که شکایت خود را پیش ما آورده اند ولی تراژدی در اینجاست که ما هم خود از شاکیان شکایت داریم. همه تلاش شیرزاد و خاتون و رضا فخار و دایی روزبه و حتی نظر بیگ و دار و دسته او این است که ثابت کنند متهمان تاریخی و مقصر اختگی صد سال بعدشان نیستند.

سریال خاتون منعکس کننده هیچ رخداد تاریخی نیست بلکه تماما روایتی است دردمند و پرسشگر از مقصران هر آنچه خاتون و ایرانش متحمل شده اند. لزومی هم به انعکاس تاریخی و روایتی از آنچه در دهه ۳۰ شمسی در ایران گذشته نیست. آنچه گذشته، به قلم فاتحان و کاسبان در لابه لای صفحات گمشده کتاب های خاک خورده بالای قفسه های کتابفروشی های زیرزمینی و ناشناس خیابان انقلاب آمده است. آنچه این سریال باعث شد حال ما خوب شود همین روایت دیالکتیک از تاریخ است که فیلمساز چه خودآگاه و چه ناخودآگاه برای ما نمایش داد. روایتی که به شدت امروزیست و ما برای حس کردن تک تک درد و رنج های آدم های آن دوران نیازی به واکاوی تاریخی نداریم. آنچه ما می خواستیم پیدا کردن خاتون ها و شیرزاد ها و رضا فخارها در این جهان سردرگم کرونا زده امروزی ما بود. آنچه می خواستیم، ایرانی بود که بدانیم در بزنگاه های تاریخی چه کسانی، چرا و چگونه برای آن تصمیم گرفتند. آنچه می خواستیم بدانیم و حس کنیم ایرانی بودن ما بود که در دریایی از تراژدی با آن گریستیم. در دریایی از رنج به خود پیچیدیم و با بغض فریاد زدیم: پاینده ایران…»

زنانی که روزی روزگاری برای «ایران» جنگیدند

تاریخ ایران با همه فراز و فرودهایش در زندگی همه ما جریان دارد و خاتون سرنوشت تحولات یک خانواده و البته یک سرزمین را به درستی تصویر ‌کشید. خاتون تینا پاکروان رنگ و بویی زنانه داشت و به یاد زنانی بود که روزی روزگاری برای ایران جنگیده‌اند.

بد نیست در پایان یادآور شویم که در سالهای اخیر حضور زنان فیلم ساز و دغدغه های برجسته سازی نقش زنان در جامعه و تاریخ بیانگر این است که سهم زنان را نه تنها در تاریخ، بلکه در اجتماع نباید اندک شمرد. برجسته سازی قهرمان داستان خاتون که نماد مقاومت زنانه است نیز از همین منظر ارزشی دوچندان دارد.

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *