بگذریم و فوتبال تماشا کنیم؛
خیالِ خوش!
در چند ماه گذشته فدراسیون فوتبال درباره استانداردسازی ورزشگاهها و تیمها حکایتها گفت و تعویق لیگ را برای این پروژههایی که با کلیدواژه استانداردسازی مطرح میشدند، منطقی و راهکاری فوقالعاده و حیاتی دانست اما لیگ برتر پنجشنبه شروع شد و شما هر چقدر خوشخیال باشید، نمیتوانید تصور کنید آب از آب تکان خورده باشد.
بدهیهای بزرگ و بیپایان
بدهی باشگاهها یکی از ماجراهای قدیمی در فوتبال ایران است. باشگاههای ایرانی عادت دارند که بیش از توان اقتصادی خود خرج کنند و البته ملالی برای پرداخت بدهیها ندارند، چون به وضوح میدانند که فدراسیون فوتبال هرگز باشگاه بدهکار را از لیگ کنار نمیگذارد یا امتیاز کسر نمیکند و پنجره نقل و انتقالات را نمیبندد. فقط باشگاههایی که با شکایتهایی در ایافسی، فیفا یا دادگاه کاس مواجهند به فکر پرداخت بدهی میافتند و هرگز فدراسیون فوتبال را مرجعی سختگیر و جدی نمیدانند. فدراسیون فوتبال هم این مماشات دائمی خود را یک همراهی با باشگاهها معنا میکند، در حالیکه این رفتارش بدترین اتفاقات را برای فوتبال ایران رقم زده و باشگاهها را ورشکسته کرده است، ورشکستههایی که بدهیهای انباشته را نمیپردازند و هربار در نقل و انتقالات نمایشی از تمول ارائه میدهند و همچنان گزاف میخرند و نگران پرداخت بدهیهای انباشته یا جدید نیستند.
ماجرا بسیار ساده است. فدراسیون مقابل این رفتار باشگاهها هرگز واکنشی ندارد تا فوتبال ظاهری سرزنده و پویا داشته باشد و چه اهمیتی دارد که پشت این پرده انبوهی از بدهی باشد، ورشکستگی باشگاهها اثری از توجه به زیرساختها باقی نگذاشته باشد و هزینههای بیراه همچنان عادت مدیران دولتی باشد و همه به کجراهه خود ادامه دهند؟
همیشه فقط الزامات ایافسی برای صدور مجوز حرفهای یا شرکت در لیگ قهرمانان آسیا باعث میشود که باشگاهها به فکر رضایت گرفتن از طلبکاران پرشمار خود باشند و اگر این الزامات کنفدراسیون فوتبال آسیا نبود، هیچ باشگاهی در را به روی هیچ طلبکاری باز نمیکرد. نکته عجیب این است که فدراسیون فوتبال خود پیش از کنفدراسیون فوتبال آسیا به فکر اصلاح ساختارها نیست و با باشگاههای بدهکار هم رو در رو نمیشود و همه چیز با عنوان الزامات نهادهای بینالمللی مطرح است. فدراسیون انگار مسئول رسیدگی به این وضعیت باشگاهها نیست و ایافسی و الزاماتش در فوتبال ایران در نقش یک مزاحم معرفی میشوند که قصد محروم کردن باشگاهها از شرکت در لیگ قهرمانان آسیا را دارند و انگار این الزامات را کینهورزانه پیگیری میکنند.
پنجشنبه لیگ برتر شروع شد و فدراسیون حتی یقه یک باشگاه بدهکار را نگرفت و همیشه این ادعاها که قراردادهای جدید تیمهای بدهکار را ثبت نمیکنیم، پوچ و بیمعناست. لیگ یک هم زودتر از لیگ برتر شروع شد، در حالیکه اغلب تیمهای دسته اول بدهیهای انباشته دارند و بیشک توان پرداخت قراردادهای جدید را نخواهند داشت. فدراسیون نه آنها را مجبور به پرداخت بدهیهای پیشین میکند و نه تضمینی از باشگاهها میخواهد که آیا میتوانند در آینده قراردادهای جدید را بپردازند یا خیر؟
فوتبال با همین بیتوجهیها گران و گرانتر شده است. اگر فدراسیون فوتبال باشگاههای بدهکار را مجبور به پرداخت بدهیها میکرد، آنوقت باشگاهها به هر بازیکنی هر رقمی را پیشنهاد نمیکردند، چون میدانستند که باید پولها را در دوره مدیریت خودشان بپردازند. فدراسیون فوتبال اما هرگز به اندازه فیفا و ایافسی حساس نیست و حتی به باشگاههای بدهکار کمک میکند تا راهی برای حضور و ادامه داشته باشند، در حالیکه سقوط تیمهای بدهکار به لیگهای پایینتر بهترین تصمیم است و به فوتبال کمک میکند.
باشگاههای ایرانی در سالیان اخیر همیشه در خطر محرومیت از لیگ قهرمانان آسیا هستند، چندین بار پنجره نقل و انتقالات آنها بسته شده اما هرگز فدراسیون فوتبال مجری این قوانین نیست، بلکه نهادهای بالادستی باید وارد شوند و تا روزی که ایافسی، فیفا یا دادگاه کاس حکمی صادر نکنند، فدراسیون فوتبال و باشگاهها دور هم خوش و خرم روزگار میگذرانند.
فشارهای نمایندگان مجلس از شهرهایی که تیمی در لیگها دارند موضوع تازهای برای فدراسیون فوتبال نیست. باشگاهها به محض اینکه تحت فشار برای پرداخت بدهیها باشند با یک تماس نماینده مردم آن شهر در مجلس با فدراسیون فوتبال، میتوانند امیدوار باشند که پرداخت بدهی به آینده موکول شود. اتفاقی شبیه به نامه ۷۰ نماینده مجلس به وزیر برای تعیین مدیرعامل پرسپولیس. فدراسیون فوتبال هم اغلب مقابل این تماسها مماشات میکند و کوتاه میآید. دلایل دیگری هم برای مماشات فدراسیون همیشه هست، از جمله اینکه وقتی فدراسیون فوتبال بابت تبلیغات محیطی به باشگاهها بدهکار است چگونه میتواند بابت بدهی باشکاهها را محکوم کند؟
بازسازی ورزشگاهها یا چند شماره برای صندلیها؟
غیراستاندارد بودن ورزشگاهها، در اغلب شهرهای ایران ارتباطی به باشگاهها ندارد. بسیاری از باشگاهها مالکیتی بر ورزشگاهها ندارند تا مسئول بازسازی یا استانداردسازی آن باشند. ورزشگاهها در اغلب شهرهای ایران سازههای غیراستاندارد و بدقوارهای هستند که بازسازی آنها هزینههای زیادی دارد و در حد توان اداره کل ورزش و جوانان استانها نیست و آنها برای دریافت بودجه باید راههای پر پیچ و خم را بگذرانند و بعد هم اغلب معلوم نمیشود بودجهها صرف چه کاری شدهاند. حتی ورزشگاههای نوساز در ایران فرسوده میشوند، چون در ساخت آنها کیفیت اولویت نبوده، مثل ورزشگاههای بی در و پیکری که در دوره محمد علیآبادی در چندین شهر ساخته شدند و در بسیاری از شهرها بازی در ورزشگاههای قدیمی شهر را به بازی در این ورزشگاههایی که حدود یک دهه از ساخت آنها گذشته ترجیح میدهند.
وضعیت ورزشگاهها در شهرهایی که فوتبالشهر هستند و علاقهمندی به فوتبال در آنها شدت دارد، بسیار وخیم است و حتی خطر ریزش سکوها در ورزشگاه وجود داشته و مجبور به تخریب سکوها شدهاند. بودجهای برای بازسازی آنها هم وجود ندارد و معلوم نیست تا کی مخروبه خواهند ماند. نصب چند دوربین مداربسته در چند ورزشگاه و گیت و شمارهدار شدن صندلیها نشانه بازسازی ورزشگاهها در ایران نیست و فقط نمایشی از استانداردسازی است برای چشم بستن به روی واقعیتهایی مهمتر.
هنوز بلیتفروشی بلد نیستیم
در فوتبال ایران هنوز تکلیف بلیتفروشی روشن نیست. تا همین چند سال پیش، همه سطلهایی را به خاطر دارند که در گیشههای بلیتفروشی ورزشگاهها بود و پولها در آن پرت میشدند و هیچکس نمیفهمید که هیأت فوتبال فلان شهر چند بلیت فروخته است. باشگاهها از حقوق خود محروم بودند و هیچ محاسبه دقیقی از بلیتفروشی وجود نداشت. بعدها هم اسکوربورد ورزشگاهها اغلب اعدادی غلط را از تعداد تماشاگران حاضر در ورزشگاهها نمایش میداد و ساز و کاری برای تعیین تعداد بلیتهای فروخته شده باز هم نبود. همچنان فدراسیون فوتبال و باشگاهها به روشی دقیق و شفاف نرسیدهاند و درآمدهای بلیتفروشی شفاف اعلام نمیشود و روش فروش بلیت هم فسادآور است. یادمان نرفته که آن شرکت بلیتفروشی چه درصد عجیب و خارج از عرفی را برای خدمات فروش اینترنتی بلیت مسابقات کسر میکرد و چه درآمد بزرگی به باد میرفت.
حضور زنان، معمای حل نشده
حضور زنان در ورزشگاهها همچنان یک علامت سؤال بزرگ برای لیگ برتر است و هیچ کوششی برای حضور زنان دیده نمیشود، جز یک مشت حرف که معلوم نیست چقدر به عمل شباهت داشته باشند. بازی رفت ایران مقابل کامبوج در انتخابی جام جهانی قطر اولین بازی خانگی تیم ملی ایران است که ۱۸ مهرماه در ورزشگاه آزادی برگزار میشود.
آن بازی طبق هشدار فیفا و وعدههای فدراسیون باید با حضور زنان برگزار شود اما هرگز مشخص نشد که آیا از نگاه فیفا فقط حضور زنان در بازیهای ملی الزامی است؟ آیا فیفا در قوانین خود بازیهای ملی و باشگاهی را تفکیک کرده؟ چنین تفکیکی در قوانین نیست اما فدراسیون فوتبال قوانین را اینطور جلوه میدهد و برگزاری لیگ بدون حضور زنان مشخص نیست چه عواقبی در آینده نزدیک داشته باشد. در اینباره البته فدراسیون فوتبال نمیتواند مستقل تصمیم بگیرد و این بحث در دایره بحثهای فوتبال در ایران حل نمیشود.
بله، لیگ برتر پنجشنبه شروع شد اما تمام آنچه درباره استانداردسازی و الزامات بینالمللی و… شنیده بودید، حرفهای جالبی بودند که بهتر است فراموششان کنید. بگذریم و دوباره فوتبال تماشا کنیم. آنچه در ماههای اخیر شنیدید، همه حرفهایی بودند که وقتتان را تلف کردند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.