سحر نزدیک است!
سید وحید سید حسینی متولد 4 شهریور 1364 در شهر با شکوه و دوستداشتنی مشهد است و در حال حاضر معاون انجمن سینمای جوانان ایران – دفتر مشهد. در کارنامهاش ساخت فیلمهای کوتاه، فیلمنامه نویسی و ساخت تلهفیلمها و فعالیتهای سینمایی و تدریس و آموزش وجود دارد.
خودش میگوید: در دوران کودکی در دبستان و راهنمایی سرگروه تئاتر مدرسه بودم و بخشی از فیلمهای سینمایی و تلویزیونی که آن موقعها برای مردم جذابیت داشت را به اتفاق هم مدرسهای ها و بچههای کلاس روی سکوی مدرسه سر سف اجرا میکردیم. در 13سالگی با فیلم «غریبانه» احمد امینی عاشق سینما و کارگردانی شدم و چون نمیتوانستم به دلیل کمبود امکانات در آن موقع و سخت گیر آمدن دوربین فیلمبرداری فیلم بسازم با ویزور دوربین عکاسی آنالوگی که از عموی کوچکم «سید امیر» هدیه گرفته بودم مثلا از دنیای خارج تصویر میگرفتم و در تخیل خود آنها را کارگردانی و تدوین میکردم.
آن زمان بیش از حد به سینما میرفتم و گاهی یک فیلم را چند بار میدیدم شوهر عمه بزرگم محمد آقا بیدل هم عاشق سینما بود بعضی از جمعهها هم با او و عمه و پسر عمهام به سینما میرفتیم و بیشتر به جای دیدن فیلم واکنشهای محمد آقا و هیجانی شدنش را از دیدن فیلم زیر نظر میگرفتم. آن زمان قهرمان سینمای من و دیگر متولدین دهه 60 به بالا در سینمای ایران جمشید هاشم پور بود و سینمای ما قهرمان داشت!
در سن بیست سالگی وارد رشته سینما شدم و به طور جدی سینما و ساخت فیلم کوتاه را دنبال کردم. قبل از دانشگاه با عادل تبریزی یکی از دوستهای خوبم در سینمای حال حاضر ایرن آشنا شده بودم و از او راهنمایی میگرفتم و کم کم تبدیل شدم به یک فیلمساز فیلم کوتاه در دانشگاه. تا کنون هفت فیلم کوتاه ساختهام و دو فیلم کوتاه مستند و پنج فیلم کوتاه داستانی و در حال حاظر درحال پیش تولید آخرین فیلم کوتاه خود بنام «لیلا» هستم که اگر بخواهد در پاییز امسال کلید میخورد به امید خدا… اولین کارم در سال 86 به جشنواره فرانسه راه پیدا کرد و این خود انگیزهای برای ساخت فیلمهای کوتاه من شد…
قبل از آمدن در انجمن در آستان قدس رضوی و حرم آقا امام رضا (ع) به مدت 3 الی 4 سال تصویربرداری میکردم و دوران طلایی زندگی من آن موقع بود که همچون خادمین آستانش پا بوسش بودم و بعد به انجمن آمدم و مشغول کار شدم.
حرف آخرم این است: انشالا روزی برسد که دور نباشد و اولین فیلم سینمایی خودم را به اتفاق مردم خوب شهرم روی پرده نقرهای در سینماهای شهر مشهد ببینم و شاهد موفقیتهای آن فیلم در جشنوارههای داخلی و خارجی باشم و آن روز به همین زودیها فرا میرسد. به قول گوته: «باشد که صحنه همچون طناب بند بازان به افراد نالایق جرات راه رفتن بر روی خود را ندهد…»
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.