خاطره بازی با سکانسهای ماندگارسینمایی؛
سینما یعنی…
احمد صبریان
در سالن تاریک سینما به صندلی تکیه داده و چشم بر پرده نقرهای فام سینما دوختهای، فیلم آغاز میشود و تو را با خود به دنیایی پر رمز و راز میکشاند. دنیای مفهوم، تصویر، دیالوگ و سکانس. در حین تماشای فیلم، برخی سکانسها، دیالوگها و مفاهیم تو را بر صندلی میخکوب میکنند و حتی پس از پایان فیلم و خارج شدن از سالن سینما رهایت نمیکنند. سکانسهایی که به دلایل مختلف، در خاطرت جا خوش کردهاند و هر گاه نام فیلم را میشنوی در برابر دیدگانت جان میگیرند. این خاصیت سینما و فیلمهای ارزشمند است که سکانسها، دیالوگها و مفاهیم عمیقش در گوشه ذهنت میمانند تا با آنها خاطره بازی کنی. در این نوشتار به برخی از سکانسهای جاودانه و ماندگار سینمای ایران و جهان پرداختهایم که بیتردید مرورشان برای سینما دوستان خالی از لطف نیست.
سینما یعنی سکانس «مادر مرد از بس که جان ندارد» گفتن اکبر عبدی در «مادر» زنده یاد علی حاتمی. سینما یعنی سکانسها و روایتهای تمام نشدنی در«راشومون»کورو ساوا. سینما یعنی سکانس شکستن آینه عروسی در «مسافران» بهرام بیضایی. سینما یعنی سکانس خندههای دیوانهوار «جک نیکلسون» در حال تبر زدن به در بسته در «درخشش» استنلی کوبریک فقید. سینما یعنی سکانس «این زن حق منه سهم منه» گفتن خسرو شکیبایی در «هامون» داریوش مهرجویی. سینما یعنی تمام سکانسهای فراموش نشدنی در«سکوت» اینگمار برگمان. سینما یعنی مرگ دلخراش آفاق(فریماه فرجامی) در «نرگس» رخشان بنی اعتماد.
سینما یعنی سکانس رمزگشایی «رزباد» در «همشهری کین» اورسن ولز. سینما یعنی سکانس بادبادک بازی سرخوشانه «الی»(ترانه علیدوستی) در «درباره الی» اصغر فرهادی. سینما یعنی سکانسهای چشمان خیس «آل پاچینو» و نفسهای آخر «رابرت دنیرو» و پیوند دستهایشان در «مخمصه» مایکل مان. سینما یعنی سکانس اشک ریختن طاهره (هنگامه قاضیانی) در «به همین سادگی» رضا میرکریمی. سینما یعنی سکانس انتظار در باجه تلفن «شکستن امواج»لارس فون تریه. سینما یعنی سکانس روبرو کردن حسین سبزیان در «کلوزآپ» زنده یاد عباس کیارستمی. سینما یعنی سکانسهای«فوبیا»،«اسکاتی» در «سرگیجه» آلفرد هیچکاک. سینما یعنی سکانسهای آق شاپوری «بوتیک» حمید نعمت الله. سینما یعنی همه سکانسهای گریههای «جیمز دین» کبیر در «شرق بهشت» الیا کازان. سینما یعنی سکانس«همه عمر دیر رسی دیم» گفتن جمشید مشایخی در «سوته دلان» زنده یاد علی حاتمی. سینما یعنی کل سکانس شب میهمانی «الیزابت تیلور» و «ریچارد برتون» در«چه کسی از ویرجینیا ولف میترسد؟» مایک نیکولز.
سینما یعنی سکانس سکوتهای پر رمز و راز لیلا حاتمی در «لیلا»ی داریوش مهرجویی. سینما یعنی سکانس سیگار کشیدنهای «ادی تند دست» و سکانس آخر «بیلیارد باز» رابرت راسن. سینما یعنی سکانس ضیافت دو نفره قدرت و سید در «گوزنها»ی مسعود کیمیایی. سینما یعنی سکانس بهترین فلاش فوروارد تاریخ سینما (تبدیل استخوان به سفینه) در «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی»استنلی کوبریک. سینما یعنی سکانس تقسیم غذای علی با معتادان و صدای دردآور محسن چاووشی در «سنتوری» داریوش مهرجویی. سینما یعنی تمام سکانسها در «پیشخدمت» جوزف لوزی. سینما یعنی سکانس فریاد زدن مش حسن(عزت ا… انتظامی) در «گاو» داریوش مهرجویی. سینما یعنی سکانس سیگار برگ کشیدن «کلینت ایستوود» در «خوب بد زشت» سرجیو لئونه. سینما یعنی سکانسهای بلاهت دردناک علی نصیریان در«آقای هالو» داریوش مهرجویی. سینما یعنی سکانس نگاههای حسرت بار «رابرت دنیرو» در «روزی روزگاری آمریکا» سرجیو لئونه. سینما یعنی سکانس«امروز روز مباهله است» گفتن جمعه(داوود کیانیان) در «روبان قرمز» ابراهیم حاتمیکیا. سینما یعنی سکانس سرخوشی دو مرد روی یخ در «سفید» کریستف کیشلوفسکی. سینما یعنی سکانس خیس شدن ملحفه در اثر اشک، پس از رفتن «میم» در «درخت گلابی» داریوش مهرجویی. سینما یعنی سکانس بغل کردن پدر و انداختن او در آب در «ماهی بزرگ» تیم برتون. سینما یعنی سکانس پایانی صدای خسته «رضا یزدانی» در«حکم» مسعود کیمیایی. سینما یعنی سکانس انتظار عاشقانه زن در «فیلمی کوتاه درباره عشق»کریستف کیشلوفسکی. سینما یعنی سکانس انتظار برای بازگشت در «تنها دوبار زندگی میکنیم» بهنام بهزادی.
سینما یعنی سکانس طولانیترین مرگ تاریخ در «فیلمی کوتاه درباره کشتن» کریسف کیشلوفسکی. سینما یعنی سکانس گریههای تلخ سیما (هدیه تهرانی) در سکانس پایانی«شوکران» بهروز افخمی. سینما یعنی سکانس گریه «ژولیت بینوش» در « آبی» کریستف کیشلوفسکی. سینما یعنی سکانس«ما همه بچههای ایرانیم» گفتن باشو در «باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی. سینما یعنی سکانس خونین صورتهای عاشق و معشوق در «سویینی تاد» تیم برتون. سینما یعنی سکانس گریه دردآور محمدرضا فروتن در «شب یلدا»ی کیومرث پوراحمد. سینما یعنی سکانس صورت پژمرده «داستین هافمن» در «کابوی نیمه شب» جان شله زینگر.
سینما یعنی سکانس نگاه آخر «قیصر» هنگام مرگ در «قیصر» مسعود کیمیایی. سینما یعنی سکانس قاب کج و نقطه دید مرده در «گاوخونی» بهروز افخمی. سینما یعنی سکانس قصهگویی قاسم (حمید فرخ نژاد) در هواپیمای ربوده شده در«ارتفاع پست» ابراهیم حاتمیکیا. سینما یعنی سکانس ماشین سواری و از خیابان رد شدن «آل پاچینو» در «بوی خوش زن» مارتن پرست. سینما یعنی سکانس صحبتهای جانگداز طوبی در مقابل دوربین گزارشگر در «زیر پوست شهر» رخشان بنی اعتماد. سینما یعنی سکانس لالایی خواندن مادر در «بچه رزماری» رومن پولانسکی. سینما یعنی سکانس صورت خون آلود گلرخ کمالی در کاسه آب در«سگ کشی» بهرام بیضایی. سینما یعنی سکانس فرار از پاک کردن خاطرات در «درخشش ابدی یک ذهن پاک» میشل گوندری. سینما یعنی تمام سکانسهای سردرگمی و کلافگی رویا (هدیه تهرانی) در زندگی در«کاغذ بی خط» ناصر تقوایی. سینما یعنی سکانس مرگ دلخراش «جان دلینجر» در «دشمن ملت» تونی اسکات.
سینما یعنی سکانس شرم آمیخته به نجابت فیروزه (ترانه علیدوستی) در «شهر زیبا»ی اصغر فر هادی. سینما یعنی تمام سکانسهای«خاویر باردم» در «ویکی کریستینا بارسلونا» وودی آلن. سینما یعنی سکانس دلواپسی و نگرانی عفت خانم از آمدن مهمانهای ناخوانده در «مهمان مامان» داریوش مهرجویی. سینما یعنی تمام سکانسهای حلقه «امتیاز نهایی» اسکات مان. سینما یعنی سکانس جسارت همراه با التهاب در «مرهم » علیرضا داوودنژاد. سینما یعنی بیخوابی های «آل پاچینو» در «بی خوابی» کریستوفر نولان. سینما یعنی سکانهای تنهایی و درماندگیهای نیکی کریمی در «واکنش پنجم » تهمینه میلانی. سینما یعنی سکانسهای حماقتهای تمام نشدنی «رابرت دنیرو» در «سلطان کمدی» مارتین اسکورسیزی. سینما یعنی سکانسهای عجز و نالهها و گلایههای مادرانه گیلانه (فاطمه معتمد آریا) در «گیلانه» رخشان بنی اعتماد.
سینما یعنی سکانس بچه کرم مانند «کله پاک کن» دیوید لینچ. سینما یعنی سکانسهای عشق فرهاد قاب ساز(علی مصفا) به گلی (لیلا حاتمی) و به مردن زدن خودش در «در دنیای تو ساعت چند است؟» صفی یزدانیان. سینما یعنی سکانس عینک شکسته «داستین هافمن» در فیلم «سگ های پوشالی» پکین پا. سینما یعنی سکانس رو دست خوردن خسرو از آدمهای دور و برش در «برادرم خسرو» احسان بیگلری. سینما یعنی سکانس «من هنوز زندهام» گفتنهای «استیو مک کویین» در «پاپیون» فرانکلین جیشافنر. سینما یعنی سکانسهای سرخوردگی مریلا زارعی از بیتوجهی همسرش در «زیر سقف دودی » پوران درخشنده. سینما یعنی سکانس تمام آدمهای شهر به خصوص عموی دیوانه در «آمارکورد» فدریکو فلینی. سینما یعنی تمام سکانسهای پنهان کاری مردان و زنان در«سعادت آباد» مازیار میری.
سینما یعنی تمام سکانسهای «دنیس هاپر» در «مخمل آبی» دیوید لینچ. سینما یعنی سکانسهای تنهایی و نداشتن حس امنیت هستی مشرقی در «قرمز» فریدون جیرانی. سینما یعنی سکانسهای «کایزر شوزه» و «کوین اسپیسی» فراموش نشدنی در «مظنونین همیشگی» برایان سینگر. سینما یعنی سکانس در هم شکستن غرور زنانه و خشم فرو خورده ترانه علیدوستی در «فروشنده» اصغر فرهادی. سینما یعنی سکانس ایمان به آزادی «تیم رابینز» در «رستگاری در شاوشنگ» فرانک دارابونت. سینما یعنی سکانس حس انتقام فروخورده مژده در« خانهای روی آب» بهمن فرمان آرا. سینما یعنی سکانس صدای «استینگ» در تیتراژ پایانی «حرفهای» لوک بسون. سینما یعنی سکانس حس مبهم و پنهان شده عشق نوید محمدزاده در «سرخپوست» نیما جاویدی. سینما یعنی سکانس پیانو زدن خیالی «آدرین برودی» در «پیانیست»رومن پولانسکی.
سینما یعنی تمام سکانسهای ملتهب و هیجان انگیز در«متری شش و نیم» سعید روستایی. سینما یعنی سکانسهای«زامپانو» آنتونی کویین در «جاده» فدریکو فلینی. سینما یعنی سکانسهای بازی با زمانهای عذاب آور در« پستچی سه بار در نمیزند» حسن فتحی. سینما یعنی سکانس بارانی پوشیدن های«آلن دلون» در «سامورایی» ژان پیر ملویل. سینما یعنی سکانسهای احساس عذاب وجدان در «بدون تاریخ بدون امضا» وحید جلیلوند. سینما یعنی سکانس عبور دوربین از پنجره در «حرفه: خبرنگار» آنتونیونی. سینما یعنی سکانس عروسی نافرجام و نگون بختی خانواده پسند نگار جواهریان در « یه حبه قند» رضا میر کریمی. سینما یعنی تمام سکانسهای فیلمهای « روبربرسون». سینما یعنی سکانسهای سادگی و خوش خیالی و مهرورزی مریم بانو (بیتا فرهی) به مهمانهای ناسپاس در «بانو» داریوش مهرجویی.
سینما یعنی سکانس«من یک پاک کننده هستم» گفتن «ژان رنو» در «نیکیتا» لوک بسون. سینما یعنی سکانس دلهره سمیه (پریناز ایزد یار) میان ماندن و رفتن در «ابد و یک روز» سعید روستایی. سینما یعنی سکانس آدمهای «دلیجان» جان فورد. سینما یعنی سکانس بغض پیدا و پنهان اما فروخورده باران کوثری در «سد معبر» سعید قرایی. سینما یعنی سکانس آغازین در «طناب» آلفرد هیچکاک. سینما یعنی سکانس تحقیر و کتک خوردن لیلا حاتمی در «رگ خواب» حمید نعمت الله. سینما یعنی کل سکانس جست وجوی «مارتین شین» و حضور «مارلون براندو» مخوف در «اینک آخرالزمان» فرانسیس فورد کاپولا.
سینما یعنی تمام سکانسها در «چهارشنبه سوری » اصغر فرهادی. سینما یعنی سکانس رگبار آخر در «بانی وکلاید» آرتور پن. سینما یعنی سکانس مخفی شدن بمانی در تاریکی شب هنگام صدا زدنش در پشت درختهای حیاط در «بمانی» داریوش مهرجویی. سینما یعنی سکانس شمارش دردآور اعدام در«رقصنده در تاریکی» لارس فون تریر. سینما یعنی سکانسهای خیانتهای تلخ پنهان و آشکار در «دوران عاشقی» علیرضا رئیسیان. سینما یعنی سکانسهای چشمهای مضطرب «آل پاچینو» در رستوران و مارلون براندو و پرتقال و نوه و مرگ در «پدر خوانده» فرانسیس فورد کاپولا. سینما یعنی سکانس ترسهای لانه کرده در جان و ذهن «شبی که ماه کامل شد » نرگس آبیار. سینما یعنی سکانسهای بازیهای تمام نشدنی «خیال بافها» برناردو برتولوچی.
سینما یعنی سکانس خود زنی در میان مرداب «خون بازی» رخشان بنی اعتماد. سینما یعنی سکانس قتل «جنت لی» در «روانی» آلفرد هیچکاک. سینما یعنی سکانس «ما به تهران نمیرسیم، ما همگی میمیریم» گفتن هما روستا در «مسافران» بهرام بیضایی. سینما یعنی سکانس رازآلودگی آمیخته با جنون در«پارک وی» فریدون جیرانی. سینما یعنی سکانس خودکشی هولناک در«پنهان» میشاییل هانکه. سینما یعنی تمام سکانسها در«سرب» مسعود کیمیایی. سینما یعنی سکانس آغازین در«سگدانی» کوئنتین تارانتینو. سینما یعنی سکانس انتخاب ترمه میان بودن با پدر یا رفتن با مادر در«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی.
سینما یعنی سکانس تراژدی دردناک «زندگی زیباست» روبرتو بنینی. سینما یعنی سکانس مداد خواستن علی در میان روضه زنان در «سنتوری» داریوش مهرجویی. سینما یعنی سکانسهای دنیای تراژیک و کمیک در «زیرزمین» امیرکاستاریکا. سینما یعنی سکانس گفتگوی صابر ابر از پشت بام با مهناز افشار در «برف روی کاجها» پیمان معادی. سینما یعنی سکانسهای دردناکترین کمدی زندگی در «آنی هال»وودی آلن. سینما یعنی بیشتر سکانسهای صابر ابر و فاطمه معتمد آریا در « اینجا بدون من» بهرام توکلی. سینما یعنی سکانس تکثیر «جان مالکوویچ» در «جان مالکوویچ بودن» اسپایک جونز. سینما یعنی شامانی خیاموار رضا کیانیان در «دلم میخواد» بهمن فرمان آرا. سینما یعنی سکانس پریدن «آل پاچینو» در حوض در «مترسک»جری شاتزبرگ. سینما یعنی سکانس دویدن برای برای دوم شدن و گرفتن جایزه کفش در «بچههای آسمان» مجید مجیدی. سینما یعنی سکانس مشت به دیوار کوبیدن «جیک لاموتای» اسیر در «گاو خشمگین» مارتین اسکورسیزی. سینما یعنی سکانس دویدنهای سپیده در اتاق خانه به اصرار همسر برای سقط پسرش در «میم مثل مادر» زنده یاد رسول ملا قلی پور. سینما یعنی سکانس چتر سوخته در«جوانی بی جوانی» فرانسیس فورد کاپولاکوپولا. سینما یعنی سکانس عشق پیرانه سردلنشین و دلباختگی واقعی در «نیمه شب اتفاق افتاد» تینا پاکروان. سینما یعنی سکانسهای «بنچیو دل تورو» در «بیست و یک گرم» آلخاندرو گونزالس ایناریتو. سینما یعنی…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.