یک کارگردان سینما در گفتوگو با صبح امروز عنوان کرد:
من ناسیونالیست هستم
سعید بابایی
جواد کاهانی متولد1360 و دارای مدرک فوقلیسانس سینما( کارگردانی) و در اندوخته سالیان پشت سر خود دستیار کارگردان و برنامهریز فیلم سینمایی رقص با ماه(عبدالرضا کاهانی)، مستند سینمایی کرمان چهارسوق خاطره، تله سینمایی راه بیپایان، تلهفیلم پای پیاده، سریال تلویزیونی ستاره حیات، سریال تلویزیونی یاسین، فیلم سینمایی حراج، فیلم سینمایی مادری و … و تجربههای او بهعنوان یک جوانی که دارد وارد میانسالی عمر هنری خود میشود باعث گشت پای حرفهای او بنشینم و لذت دورانی را که خودم در وادی حرفه سینما فعالیت داشتم مروری دوباره در ذهن کنجکاوم داشته باشم .
کارگردانی یک عشق است یا یک حرفه؟
کارگردانی قطعاً در دید اول حرفه هست اما زمانی که شما قواعد آن را یاد بگیرید و برایتان عادی شود به عشق تبدیل میشود. شما از لحظهای که آفیش میشوید تا زمانی که کار تدوین میشود و به پایان میرسد با آن پروژه عشقبازی کردهاید. دکوپاژ و تمرین با بازیگران و ….همه میشود عشق برایتان.
آیا سینما ازنظر شما هنر است یا صنعت ؟
سینما قطعاً هنر است و بعد صنعت. چون بقیه کارها را شاید بشود با پول راه انداخت اما سینما فقط با پول حل نمیشود و باید در کنارش شما زیباییشناسی و عکاسی و….بلد باشید.
سندیکاهای سینمایی چه نقشی میتوانند در صنعت خود ایفا کنند ؟
سندیکاهای سینمایی باید محلی باشد برای معرفی آدمهای جوان با افکار و نگرشهای جدید. نقش سندیکاها در سینما نقش مهم و تأثیرگذاری هست، اگر اینها نیروی جدید به سینما تزریق نکنند تمام فیلمهای ما عین هم میشود و هیچ اتفاق متفاوت و آوانگاردی رخ نمیدهد.
نقش تهیهکننده در سینمای امروز ایران چیست؟
تهیهکنندهها نقش مهمی دارند. درواقع این تهیهکننده هست که با کمک از روابط خود میتواند یک پروژه را مجوز گرفته و یک فیلمنامه را در مسیر ساختن هدایت کند. اگر تهیهکننده قدرت و نفوذ بیشتری داشته باشد قطعاً در تمام موارد ساخت به کمک پروژه تمام میشود.
چرا ورود بهتمامی حرفههای سینما سخت شده است؟
هرساله به تعداد فارغ از تحصیلهای سینما اضافه میشود و همه هم توقع ورود به سینما دارند که البته تا حدودی بیراه نیست. متأسفانه سالهای زیادی هست که میبینیم باندبازی وجود دارد و اکثر دفاتر با نیروهای ثابت و فیکس کار میکنند حتی در مورد انتخاب بازیگر. علتش هم این است که جسارت ریسک کردن ندارند. مثلاً فلان کارگردان همیشه گروه تصویر و کارگردانی ثابتی دارد و متمایل نیست با فیلمبردار جدید کار کند. اگر تعداد افراد هر پروژه را حدوداً ۳۰نفر حساب کنیم و این عدد را در تعداد پروژه که در سال ساخته میشود ضرب کنیم عدد بالایی به دست نمیآید. پس این عدد نمیتواند مقابل اینهمه خواهان سینما و تحصیلکرده سینما برابری کند. حال شما اگر رابطه و آشنابازی و….هم حساب کنید بیشتر پی به عمق فاجعه میبرید.
آیا شما مسئله رانت در سینمای ما را قبول دارید؟
رانت نهتنها در سینما بلکه متأسفانه در تمام صنوف دیده میشود. برای پیدا کردن رانت فقط لازم هست به تیتراژ پایانی فیلمها توجه کنیم. رانت هست که برای فیلمی که دو سکانس توپ و تانک دارد بودجه کلانی اختصاص داده میشود و اسم فاخر را هم یدک میکشد. به نظر من دولت مخالف ورود سرمایهداران شخصی به سینما هست و دوست دارد خودش فقط تصمیمگیرنده اصلی باشد و فقط هم به آدمهای خودش رانت بدهد و کسانی که در دایره آنها نباشند بهمرور فید میشوند و یا به خارج مهاجرت میکنند.
آیا شما قبول دارید که بازیگران باید پول به تهیهکننده یا کارگردان بدهند تا نقشی بگیرند؟
این اتهام به تمام بازیگران قطعاً نباید نسبت داده شود. اما بوده کسانی که متمول هستند و حاضر هستند پول بدهند. اما سؤال این هست که شما یک فیلم را میتوان پول بدهید، فیلم بعدی را چه میکنید؟ فیلم بعدی و…پس قطعاً شما اگر آنه بازیگری نداشته باشید و گرم و سمپات نباشید قطعاً نمیتوانید ماندگار شوید و نهایتاً یکی دو پروژه بیشتر نمیتوانید کارکنید. حتی برای خودم بارها پیشآمده، برای فیلمی تست گذاشته بودم و حدود ۳۰۰نفر آمدند و تست تصویر گرفتم. بین اینها بودند افرادی که حتی پیشنهاد مالی میدادند برای بازی. این نکته را هم بگویم که برخی از بازیگران که البته تعدادشان زیاد نیست با دستیار کارگردانها صحبت درصد هم میکنند. یعنی هر پروژهای که معرفیشان کنند مثلاً سی درصد قرارداد برای دستیار میشود.
آیا سینمای ما سینمایی اقتصادی است یعنی پول خودش را درمیآورد ؟
سینما اقتصادی هست اما این شامل تمام فیلمها نمیشود. خیلی از فیلمها بنا به دلایلی در گیشه شکست میخورد و حتی پول تولید آن به دست نمیآید. هزینهای که برای ساخت فیلم میشود درواقع سه برابر آن باید از فروش گیشه به دست آید تا هزینهها مساوی شود. مثلاً اگر ساخت فیلمی یک میلیارد هزینه میشود در گیشه باید سه میلیارد بفروشد تا هزینه ساخت دربیاید که خیلی از فیلمها نمیفروشد و به شکست ختم میشود. دلایل زیادی وجود دارد در شکست. ازجمله کستینگ نامناسب، فصل بد اکران، رقبای گردنکلفت.
آیا سرمایهگذاران ما سرمایهگذارانی فهیم در نگاه به سینما دارند یا نه؟
اکثر سرمایهگذاران جهت فقط بیزینس وارد سینما میشوند. تعدادی هم دغدغه فرهنگ دارند که البته خیلی انگشتشمار هستند. اما متأسفانه بعضاً دیده میشود سرمایهگذاری وارد سینما شده اما به دلیل توجیه نشدن اغفالشده و یک فیلم میسازد و شکست میخورد و نهایتاً با خاطرهای تلخ از سینما خداحافظی میکند. اینها قبل از ورود باید با کارشناس این حرفه به گفتگو بنشیند و تمام موارد را توجیه شده و سپس تصمیم بگیرند.
نقش سرمایهگذار در سینما چقدر با نگاه کارگردان همسو است ؟
نقش سرمایهگذار با کارگردان خیلی هم سو نیست. کارگردان دوست ندارد کسی در کارش دخالت کند. از طرفی هم نیاز مبرم به سرمایهگذار دارد وگرنه بودجه ساخت ندارد و فیلمنامهاش عین باقی سناریوها باید خاک بخورد. پس سیاست حکم میکند که گاهی به درخواستهای سرمایهگذارش جامه عمل بپوشاند.
جایگاه سینمای مستند در ایران کجاست؟
سینمای مستند چند سالی هست که جای خود را در سینما پیداکرده و گاه میبینیم آثار درخشانی ساختهشده است، تا جایی که حتی فیلمی که به اسکار معرفیشده مستند میباشد که البته مورد اعتراض برخی هم قرار گرفت. ایران سرزمینی پر از سوژه برای ساخت مستند هست. لازم هست فقط یکی دو روز حتی در روستای دورافتادهای زندگی کرد و قطعاً سوژه بکری برای ساخت مستند یافت میشود. برای پیدا کردن سوژه فقط لازم است دیدمان را عوض کنیم و به رخدادهای ریزودرشت اطرافمان با دقت نگاه کنیم.
آیا فیلمسازان مستند ایران فقط نگاه جشنوارهای به مضامین فیلمهایشان دارند یا نه؟
اکثر کارگردانهای مستند قبل از نگاه به جشنواره به این نگاه میکنند که سوژه آیا جذاب هست یا خیر. مثلاً برای کسی تعریف میکنند و اگر ری اکشن خوب دریافت نکنند حتی ممکن است از ساخت آن منصرف شوند. اولین مسئله ساخت مستند متفاوت بودن است و اینکه کسی تابهحال در مورد آن نساخته باشد و سوژه جدید و دستنخورده باشد. بعدازاین نیمنگاهی به جشنواره و دیده شدن فیلمش دارد.
و حرفهایی که از ته دلتان برای دوستداران این حرفه است بگویید .
اما دوست داشتم درباره هنرمندان خراسان صحبت کنم. کسانی که با من کارکردهاند میدانند که من هر پروژهای که مشغول باشم در حد توانم و نیاز پروژه از همشهریان خودم دعوت به همکاری میکنم. چه بهعنوان بازیگر و چه در سمتهای دیگر. درواقع به قول دوستی که میگفت تو ناسیونالیست هستی و هوای همشهریان خودت را داری، چون معتقدم که اگر میخواهیم خداوند کمکمان کند باید به هم نوع خود کمک کنیم. من را اوایل کارم هیچکس کمک و معرفی نکرد . دقیق یادم هست که از این دفتر به آن دفتر برای کار میرفتم. حتی حاضر بودم رایگان بهعنوان خدمه در فیلمی حضورداشته باشم. اوایل کار بهعنوان دستیار صحنه بودم و بعد از چند فیلم به گروه کارگردانی رفتم و دستیار سوم شدم. یعنی فقط خیابان باید میبستم و داد میزدم. اما حواسم به همهجا بود. دفترچهای همراهم بود و مثلاً مینوشتم افکت و آمببانس و فوکوس و…معانی اینها را از اساتید سؤال کرده و یادداشت میکردم، چون میدانستم روزی خودم فیلم خواهم ساخت و باید اینها را بلد باشم.کارگردان باید به همهچیز اشراف داشته باشد، تصویر و کمپوزیسیون بداند، مهندسی صدا بشناسد، بداند کجا قرار است صداگذاری شود، رنگ و لباس بشناسد، از همه مهمتر تدوین بداند، حتی اگر سختافزاری بلد نباشد اما ریتم بداند، زمانی که تدوین بداند قطعاً سر صحنه پلان اضافی نمیگیرد. پلان اضافی گرفتن یعنی هزینه بیشتر صرف شدن. مثلاً اگر سکانسی را قرار است دکوپاژ کند میداند در تدوین قرار است چه اتفاقی بیفتد و بر همان اساس دکوپاژ میکند، اما اگر تدوین بلد نباشد مجبور هست تمامنماها را بگیرد و این زمانبر و هزینهدار هست و در خاتمه به علاقهمندان سینما یادآور شوم که تنها راه ورود به سینما درس خواندن و تحصیلات آکادمی هست.. خراسان مهد تئاتر و سینمای ایران هست. این جمله را بارها مو سپیدان این رشته گفتهاند. شهر من نیشابور از دیرباز آدمهای بزرگی داشته است، از جلال مقدم و ابوالحسن داوودی گرفته تا نسل اکنونکه حامد بهداد و…هستند. امیدوارم فرزند خلفی باشم برای این بزرگان و درسم را خوب و شرافتمندانه پس بدهم. سال ۹۹ قرار هست اولین فیلم سینمایی خود را ساخته و امیدوارم از بازیگران نیشابور استفاده کرده و اتفاقات خوبی برای شهرم رقم بزنم.
I appreciate the time you took to write this.