گپ و گفتِ صبح امروز با مدرس گرافیک و چاپ و بستهبندی
+الفاظی که نقلونبات جامعه هستند؛ “صبح بخیر استاد”
سعید بابایی
سالهایی نهچندان دور معلمی در وادی هنر، درس مشق را در دانشگاه با دانشجویان میگذراندم و وقتی به گذشته دانشجویی خودم فکر میکنم نگاه فاحشی نسبت به دانشجویان کنونی داشتم. برای یک واحد درسی باید کتابهای زیادی خوانده و نگاه خودم را جاری میساختم. خوب به خاطر دارم که برای یک پایاننامه، یک سالی درگیر بودم و مصاحبهها و مرارتها و کندو کاش تا بالاخره کتابچهای بدهم که اقلاً برای آیندگان مثمر ثمر باشد و حال از کنار خیابان که میگذرم، چشمم به مغازههای تایپ و تکثیر میافتد و بر پشت شیشه آن، قیمت هر پایاننامه در هر مقطعی نقش بسته است و دیگر دانشجوی کنونی با پولی، بدون تجربهاندوزی و مرارتها به پایاننامه خود دست مییابد، وارد زندگی آینده خود شده درحالیکه در مقابل خود نه چیزی برای گفتن دارد و نه حرفه قابل اهمیتی برای آینده پیش روی خود.
با محمدرضا عالمی مدرس گرافیک و چاپ و بستهبندی و تجربه هجده سال تدریس در دانشگاه و مؤسسات عالی به گپ و گفت میپردازیم که حرفهایی برای گفتن دارد و دلی پردرد .
با توجه به چندین سال سابقه تدریس شما در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، بزرگترین آفت کنونی سیستم آموزش عالی را چه میدانید؟
دانش یا همان اصطلاح سواد، حدومرزی ندارد اما در سیستمهای آموزشی دنیا، انسانها برای بهرهمندی از امتیازات آن، به طبقهبندی افراد دانشآموخته پرداختند و تحصیلکردگان علوم را با عناوین مختلف در رده و درجههای از پیش تعیینشده مانند دیپلم ، فوقدیپلم، لیسانس ، فوقلیسانس و …..قرار دادهاند.
اما در کشور ما و خصوصاً در سالهای اخیر و بنا به دلایل مختلف این سیستم ناکارآمد شده و خروجیهای آن دیگر آن استاندارد و بازدهی سابق را ندارد و فارغالتحصیلان سیستم آموزش عالی کشور، بهجز چند دانشگاه خاص که هنوز تا حدودی زیر چرخ این تحولات له نشدهاند، دانش و تخصص لازم را برای ورود به عرصههای مختلف علمی و فنی ندارند.
شما بهعنوان فردی که سالهاست خودتان در همین سیستم به امر آموزش مشغول بودهاید، دلایل یا عوامل این ناکارآمدی را چه میدانید؟
این مسئله به عوامل مختلفی بستگی دارد که سعی میکنم در این مجال کوتاه به چند عامل مهم اشارهکنم.
طبق آمار، در سالهای 58 تا 65 بیشترین آمار زادوولد را داشتیم و نوزادان آن سالها از سال 1375 به بعد بهتدریج وارد جامعه شدند و اندکاندک به خیل افراد جویای کار پیوستند. لزوم پاسخگویی به نیازهای معمول جوانان، از قبیل تحصیل، کار، ازدواج و…. باعث شد سیستم آموزشی کشور که پیشازاین با تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی(1361 )، دانشگاه جامع علمی کاربردی(1370)، دانشگاه پیام نور (1374) ، بهصورت نیمهدولتی به توسعه آموزش عالی کشور پرداخته بود، با اعطای مجوز به مؤسسات آموزش عالی غیرانتفاعی، این عرصه را به روی دیگران هم باز کند تا دانشگاههای فوقالذکر در این عرصه (عرضه دانش در قبال پرداخت شهریه) تنها نباشند،که طبق آخرین فهرست بندی وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری تعداد مؤسسات آموزش عالی مورد تائید ، به 320 عنوان میرسد.
بسیاری از این مؤسسات غیرانتفاعی بدون کنکور دانشجو میپذیرند.
گستردگی جغرافیایی، تنوع رشتههای تحصیلی، حجم عظیم دانشجویان شاغل به تحصیل در این مراکز، این سؤال را در ذهن ایجاد میکند که چه سازمان و نهادی میتواند بر این دالان وسیع و پرتردد دانشپژوهی (بهتر بگویم دانش فروشی) کنترل و نظارت کیفی داشته باشد و چه سازوکاری برای رسیدگی به تخلفات این مراکز ایجادشده است؟
این مسئله (استقبال از این مراکز و افزایش تعداد دانشپژوهان) خود بهتنهایی عامل چند آفت دیگر است منجمله :
انتخاب و جذب مدرسینی حتی بدون یک ساعت سابقه تدریس، عدم نظارت لازم بر کیفیت تدریس جذبشدگان، عدم تناسب درس ارائهشده با سرفصلهای استاندارد، سنجشهای سلیقهای و آزمونهای نامتناسب، نداشتن انضباط لازم از طرف سیستم آموزشی این مراکز و مدرسین، عدم رعایت استانداردهای لازم در طول دوران آموزشی، کوتاه آمدن یا عدم توانایی ایستادگی مدرسین در مقابل دخالتها و سفارشها به دلیل نداشتن اعتمادبهنفس لازم ( این امر میتواند ناشی از نیاز مالی مدرسین یا وابستگی بهعنوان استاد در موقعیت اجتماعی وی باشد)/
از بحث عدم رعایت استانداردهای آموزشی که بگذریم، مسئله دیگری که در این روند دخیل و مقصر است، راهیابی افراد باسواد اندک و نا آماده به مراکز آموزش عالی است.
پایان یافتن تحصیل در دوره متوسطه، هرگز نشانه آمادگی یک فرد برای ورود به مقطع آموزش عالی نیست، کما اینکه با تغییرات صورت پذیرفته در دستورالعملها و آییننامههای آموزشی، دریافت مدرک پایان دوره متوسطه را بسیار آسان کردهاند و هر فرد باکمی وقت و مقداری پول، میتواند به مدرک دیپلم دوره متوسطه دست یابد.
به ورودیهای نامتناسب و نا آماده اشاره کردید، اگر امکان دارد بهصورت مصداقی به چند مورداشاره صریحتری داشته باشید:
اگر بخواهیم ورودیهای نامتناسب را لیست کنیم
الف ـ خروجیهای بد سواد مقطع متوسطه که بدون کنکور وارد مراکز آموزش عالی میشوند، شامل:
افرادی که دوران متوسطه را هم با استفاده از رانت و بهصورت خاص به پایان بردهاند.
آنهایی که سالها از پایان تحصیلشان در مقطع متوسطه گذشته و آمادگی حضور در مقطع آموزش عالی را ندارند.
کسانی که سالها با مدرک تحصیلی دیپلم یا کاردانی در یک اداره، سازمان یا نهاد شاغل بودهاند و حال در نیمه دوم دوره اشتغال و با سنین بالا، برای استفاده از عنوان تحصیلی بالاتر در رتبهبندیهای شغلی و صرفاً برای دریافت مدرک وارد این مراکز شدهاند.
ب ـ سهمیههای مختلف نهادها تحت عناوین بعضاً مقدس که درصد قابلتوجهی از افراد نالایق را وارد مراکز آموزشی میکنند.
پ ـ سیستم ناکارآمد کنکور سراسری که بیشتر گزینش کننده محفوظات افراد است و نه معلومات.
ت ـ ورود نامتناسب افراد به دانشگاه و تحصیل در رشتههایی که موردعلاقه یا متناسب بااستعدادهای فرد نیست.
این روند باعث میشود سیستم آموزشی در مراکز آموزش عالی بیشازپیش ناکارآمد شود و به خروجیهای غیراستاندارد منجر شود.
حال اگر تأثیر دخالت افراد و نهادهای مختلف در سیستم آموزشی و فشارهای روحی به مدرسین برای نمره دادن و پاس کردن واحدهای درسی در طول دوره تحصیل را هم اضافه کنیم به نتایج نگرانکنندهای میرسیم که پیشازاین در مقاله «بد سوادی، بحران پیش رو» برشمرده بودند ( این امر در افرادی که با سهمیه وارد دانشگاه شدهاند بیشتر صدق میکند).
به عناوین مختلف که این روزها در سطح جامعه و بین افراد رد و بد میشود توجه کنیم: استاد… ، دکتر… ، مهندس… ، و…. که افراد مثل نقلونبات نثار یکدیگر میکنند.
در پایان اگر نکتهای را مدنظر داشتهاید که پرسیده نشده بیان کنید.
بهعنوان حسن ختام، مطلب را با لطیفهای به پایان میرسانم و شمارا به تفکر دعوت میکنم.
“فردی به فرزندش قول داده بود برایش طوطی بخرد، وقتی به پرنده فروشی رفتند و از قیمتها آگاه شد قصد خروج داشت که چشمش به یک طوطی با ظاهری نازیبا افتاد، با خودش گفت حتماً ارزانتر است. قیمت پرسید، فروشنده قیمت بالایی گفت و اضافه کرد که آن طوطی به پنج زبان زنده دنیا صحبت میکند. خریدار در انتهای مغازه طوطی دیگری دید که علاوه بر نازیبایی بسیار لاغر بود، قیمت پرسید، فروشنده قیمت بالاتری گفت و اضافه کرد به ظاهرش نگاه نکنید، این طوطی انواع موسیقی را بلد است. خریدار قصد خروج از مغازه را داشت که دید یک طوطی زرد و نزار و پر ریخته بیرون مغازه داخل قفس است، از سر کنجکاوی قیمت او را هم پرسید. فروشنده قیمت بسیار بالایی گفت. خریدار پرسید این دیگر چه هنری دارد که اینقدر گران است؟ فروشنده گفت: من تابهحال هنری از او ندیدهام اما هرروز صبح که در مغازه را باز میکنم، این دو طوطی هنرمند ما به او میگویند: صبح بخیر استاد”
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.