کتابی حاصل تجربههای ملموس
جلسه نقد کتاب “این رمان اسم ندارد” اثر هما فاضل، از سری جلسات، یک عصر یک نویسنده، با اجرا آسیه یزد فاضلی در فرهنگسرای حجاب برگزار شد.
یزد فاضلی در ابتدای جلسه به معرفی نویسنده این اثر پرداخت و در ارتباط با آثار او گفت: هما فاضل کار خود را با مجموعه شعر “آهنگ سکوت” در سال 85 آغاز کرد. دومین مجموعه شعر او با نام “صدایت را برایم ترجمه کن” نامزد جایزه شعر زنان خورشید شد. او فعالیت خود را در حیطه داستاننویسی، در سال 87 آغاز و اولین مجموعه داستان کوتاه خود را با نام “کوچه هفتم” در سال 95 منتشر کرد. وی کار خود را در زمینه نویسندگی با انتشار رمانهای “فقط خاکستری” در سال96 و “این رمان اسم ندارد” در سال 97 ادامه داد.
نوشته های من محصول تجربههای ملموس من هستند
هما فاضل نیز در رابطه با شکلگیری ایده اولیه رمان مذکور گفت: از آنجا که آلزایمر دغدغه بزرگی در جامعه امروز به شمار میرود، این فکر به ذهن من نیز خطور کرد که دراین رابطه به تحقیقهای میدانی بپردازم و درواقع ایده اصلی نوشتن این رمان از حضور در خانه سالمندان و مواجهه با شخصی شکل گرفت که برای اولین بار او را میدیدم، در حالی که او به من گفت “قبلا بیشتر به اینجا میآمدی و چرا تازگیها به ما سر نمیزنی” و این حرف او ضربه تاثیرگذاری از تصویر هولناک این بیماری بر ذهن من گذاشت و از آنجا که نوشته های من محصول تجربههای ملموس من هستند، تصمیم به نوشتن این رمان با استفاده از شخصیت همین کاراکتر به عنوان شخصیت اصلی داستان گرفتم.
وی ادامه داد: در واقع فعالیت هنری من سالها پیش از این با نقاشی آغازشد که تصاویر انتزاعی و تخیلی رمانها و اشعار من نیز غالبا نشات گرفته از آن است.
تخیل بسیار رها و آزاد
لیلا صبوحی منتقد اول این جلسه در رابطه با این کتاب گفت: این مجموعه اولین مواجه من با آثار هما فاضل و به نوعی دروازه ورود من به جهان ذهن این نویسنده بود. من در کلیت این کتاب با چند نکته برجسته برخورد کردم. اول تخیل بسیار رها و آزاد ایشان بود که احساس کردم شخصیتها را در ذهن خود پرورش داده، در موقعیتهای مختلف قرار میدهند،مرزهای مابین آنها را برمیدارند و در انتهای داستان ما با سرنوشت واحد شخصیتها روبرو هستیم. هما فاضل از رنگها، تصاویر و موقعیتهای مختلفی که یک نفر میتواند در آن قرار گیرد استفاده بهجایی کرده است. مطلب بعدی مساله زبان است که همیشه برای من دغدغه جدی بوده و به عقیده من سهل انگاریهای زبانی از سرعت خواندن و لذت بردن یک مجموعه میکاهد و مانع برقراری ارتباط مخاطب با اثر میشود که در این مجموعه گاها ما با این مشکل مواجهیم.
از نکات مثبت این اثر میتوان به تلنگرهای گفتاری، تغییر لحن ناگهانی،زاویه دید و تصویرهای ناب بهکار گرفته شده در آن اشاره کرد.
این اثراز شاخصههای متن مدرن برخوردار است
محمد ریاحی از منتقدین برجسته در اینباره ابراز داشت: ما باید در نقد به ویراستاری هنری و بیان ویژگیهای متن بپردازیم. با توجه به این مطلب، اولین مشکل کتاب ایرادات طراحی است که باعث وارد شدن اضافات به متن شده است. این اضافه گوییهای سانتی مانتالیسم در ذهن مخاطب بازی لازم را ایجاد نمیکند و درواقع مولف باید با وسواس بیشتری از کلمات استفاده کند.
همچنین این اثراز شاخصههای متن مدرن برخوردار است که از جمله میتوان به نوع تاثیرپذیری شخصیت نسبت به اتفافات و وقایع بیرونی اشاره کرد.
ریاحی ادامه داد: دغدغههای ذهنی نویسنده باید همراه با چاشنی شاعرانگی، گاه گسسته و گاه غیرگسسته وارد متن شود. در این داستان ما با شخصی مواجهیم که آلزایمر دارد و بزرگترین تصویر در ذهن مخاطب، همین اتفاق بیماری است که از دیدگاه شخصی من نوعی و یا هرکسی با مشغولیتهای ذهنی ادبی، اصلا مساله حائز اهمیتی نیست و آنچه اهمیت دارد نوع شخصیتپردازی است که در بعضی موقعیتها فوق العاده اتفاق افتاده و بعضی موارد به طور مناسبی به آن پرداخته نشده است.
زمان استفاده شده مناسب در دغدغهمندی کاراکترها اهمیت زیادی دارد و کمک بسیاری به درک مخاطب از تصاویر میکند که گاها در بعضی قسمتها با این ضعف نیز روبرو هستیم.
بزرگترین مشکل این کتاب ایرادات ویراستاری و نگارشیست
نوید ظریف کریمی منتقد سوم صحبتهای خود را اینچنین آغاز کرد: از ابتدای مواجهه با این اثر مشخص است که نویسنده ارتباط خوبی با شعر دارد و با تخیل آشناست. بزرگترین مشکل این کتاب ایرادات ویراستاری و نگارشیست که گاها مخاطب را از خواندن ادامه داستان باز میدارد.بهطور مثال بعضی از دیالوگها با فونت ایتالیک نوشته شده است که بهتر بود مابین خط تیره یا گیومه میبود که تفاوتش برجسته و قابل تشخیص باشد.
ظریف کریمی ادامه داد: این رمان در ابتدا با جمله “همیشه میترسیدم” شروع میشود که سطح توقع مخاطب را از داستان بالا میبرد اما در خطوط بعدی شاهد شلوغی و پراکندگی در تدوین هستیم که احساس میشود نویسنده تکلیف مشخصی با خودش ندارد.
در بعضی قسمتها با ترکیبهایی استعاری تشبیهی مواجهیم که با جابجایی ارکان میتوان این ضعف را برطرف کرد. همچنین نویسنده فرصت کشف را به مخاطب نمیدهد و توضیحات اضافی داده شده از اشتیاق ادامه خواندن کتاب میکاهد.
مونا بدیعی منتقد بعدی نیز پیرو صحبتهای ظریف کریمی گفت: آستانه در یک رمان خیلی مهم است و این کتاب در صفحات اول بیشتر دافعه دارد تا جاذبه و برای من کتاب درواقع از صفحه 14 شروع میشود. در بعضی از قسمتها دور باطلی را شاهدیم که به نحو زیبایی از آن استفاده نشده است و جا داشت که جنبههای بیشتری از آن مورد بحث باشد و کمی بیشتر به آن پرداخته شود.
معصومه بابائی در جمع بندی پایانی این جلسه، ضمن تصدیق صحبتهای دیگر منتقدین اذغان داشت: طرح جلد این اثر برداشتی آزاد از داستان بود و این اتفاق مرهون نگاه هنرمندانه، زاویه دید و فضا سازی مناسب نویسنده است. از دیگر نکتههای قابل توجه این اثر شروع رمان با تصویر چمدان و تکرار این تصویر در پایان داستان است. همچنین ما در این اثر با تعدد تصاویر بدیع و استفاده ابزاری مناسب از اشیاع مواجهیم.
شایان ذکر است که جلسات نقد کتاب “یک عصر یک نویسنده” به صورت ماهانه در فرهنگسرای حجاب برگزار میشود.
مریم اصغری
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.