راه بی بازگشت
توافق برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) که پس از بیست ماه مذاکره نفس گیر توسط ایران و کشورهای 1+5 سه سال پیش به نتیجه رسید، چند ماه است که با خروج آمریکا ازآن و اعمال تحریمهای یکسویه این کشور علیه ایران باچالش جدی مواجه شده است. این توافق که تحت تاثیر نظریه اجماع و سازگاری در روابط بین الملل که بر پایه آن دو سطح تحلیل خرد و کلان ادغام می شوند و تصمیمات در مرحله غایی تحت تاثیر متغیرهای داخلی از جمله مولفه های اقتدار ملی و منافع ملی (سطح خرد) به اجماع ساختار تصمیم گیری نظام و براساس سازگاری با نظام بین الملل قدرت محور (نه عدالت محور) اتخاذ می شود، ازسوی طرفین به ویژه ایران به تایید رسید اینک در پایان سه سالگی اش با تهدید مواجه شده است.
جمهوری اسلامی ایران که درطول چهاردهه اخیر خواستار تغییر در نظم نوین جهانی بوده و همواره از تاثیرپذیری از قواعد نوشته و نانوشته حاکم بر نظام بین الملل گریزان بوده در چند مقطع مجبور به تن دادن به خواسته های نظام بین الملل به ویژه آمریکا شده است، از آن جمله می توان به پذیرش بیانیه الجزایر پس از ماجرای اشغال سفارت آمریکا در تهران، قبول قطعنامه 598 شورای امنیت به منظور پایان دادن به جنگ عراق علیه ایران و تن دادن به برجام هسته ای سه سال پیش برای خروج از فشارهای تحریمی برآمده از چند قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که ایران را ذیل فصل هفتم منشور این سازمان قرارداده بود، اشاره کرد.
این چرخشهای مقطعی در سیاست خارجی ایران را می توان ناشی از رویکرد پراگماتیستی نظام جمهوری اسلامی در روابط خارجی ارزیابی کرد که در شرایط سخت، ساختار تصمیم گیری کشور از خود نشان داده است. اما همواره در طول چهل سال اخیر این سوال و ابهام مطرح بوده که آیا در راستای تامین منافع ملی کشور نمی توان بر پایه مولفه های قدرت ملی و واقعیات موجود داخلی وبین المللی، نقشه راهی تنظیم کرد که این همه هزینه بر کشور و مردم تحمیل نشود و کشور از مسیر پیشرفت همه جانبه، متوازن و پایدار باز نماند؟ البته که پاسخ مثبت است و قطعا امکان تدوین چنین استراتژیی وجود داشته و دارد. هرچند در نگاه اول برجام توافقی نبود که با خروج و یا سهلانگاری یک یا چند عضو آن بتوان آن را بیاثر و یا نادیده انگاشت. اما پس از خروج آمریکا از آن سایر اعضای برجام به ویژه اروپایی ها تاکنون جز حمایت سیاسی صرف از برجام اقدامی جدی در حمایت از ایران در برابر تحریمهای آمریکا به عمل نیاورده و بخش خصوصی این کشورها با آمریکا همراهی کرده اند. لذا همین راهبردی که تصور می شد غیر قابل بازگشت است دچار چالش جدی شده است. به نظر می رسید توافقی که بین ایران و کشورهای اصلی نظام بینالملل حاصل شد چرخشی راهبردی در سیاست خارجی ایران بود که به مسیری غیر قابل بازگشت سوق داده شده است. این تغییر حاصل برآورد و فهم تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان نظام جمهوری اسلامی ایران از فرصتهای داخلی و محدودیتهای بینالمللی بود. از آنجا که نهادسازی برای تصمیمگیری سیاسی در ایران تاحدود زیادی شکل نگرفته است، تلقی و برداشت دولتمردان در جمهوری اسلامی نقش مهمی در شکلگیری سیاست خارجی دارد. بعد از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد دولتمردان ایرانی با تصور اینکه نظام بینالملل به شکل چندقطبی بین کشورهای چین، روسیه و آمریکا شکل خواهد گرفت، به سمت چین و روسیه متمایل شدند درصورتیکه شاهد تبدیل سیستم بین المللی به تکقطبی شدن یا حداقل تک چند قطبی شدن نظام بینالملل بودیم.
نمونهای دیگر در دولت نهم و دهم به اصطلاح اصولگرای مهرورزاتفاق افتاد. برداشت و تصور این دولت از قدرت ایران و عدم شناخت کافی از عناصر تشکیلدهنده ماهیت نظام بینالملل به شکلگیری سیاست تهاجمی و مقابله با آمریکا منجر شد. دولت روحانی که تصویر واقعبینانهتری از فرصتهای داخلی و تهدیدات بینالمللی داشت، سیاست خارجی ایران را بر پایه نظریه اجماع وسازگاری در اندیشه خود به مسیری غیر قابل بازگشت هدایت کرد تا در مسیر هماهنگی و ادغام بیشتر در جامعه جهانی گام بردارد اما با موانعی در داخل مواجه شد و خروج غیر قانونی و سلطه گرانه آمریکا از برجام، روند حل وفصل احتمالی چالشهای سیاست خارجی و اجرای کامل برجام را با مانع مواجه کرد و دولت به اصطلاح تدبیر و امید ناگزیر راهبرد تحمیلی عزیمت به شرق را برگزید، شرقی که توان ایستادگی در برابر آمریکا را ندارد و در راستای منافع ملی خود ایران را به کارت بازی تبدیل کرده است. برجام نه یک توافق بلکه چرخشی بیبازگشت از سیاستهای انتقادی و تهاجمی به سمت پذیرش قواعد بازی و جامعهپذیری یکی از واحدهای ناسازگار بانظم نوین جهانی بود. مسیری که با توافق هستهای آغاز شد و اگر با پذیرش FATF ادامه و با جامعهپذیری ایران در نظام بینالمللی ادامه نیابد، هزینه های زیادی بر کشور تحمیل خواهد کرد. در واقع ضرورتهای نظام بین الملل ایجاب می کرد در ادامه برجام هسته ای، برجام های منطقه ای و موضوعی دیگری به سرانجام برسد تا نتیجه مورد انتظار را به ارمغان آورد. البته این بدان معنا نیست که در برابر باج خواهی های آمریکا و سایر قدرتها نباید ایستادگی کرد و به آنها باج داد بلکه به این معناست که در عصر وابستگی متقابل با دیپلماسی پویا و با اتکا به مولفه های همه جانبه قدرت، بتوان منافع ملی کشور را تامین کرد و از تبدیل شدن به کارت بازی قدرتها اجتناب کرد. برهمین اساس حتی از آمریکا هم می توان امتیازهای فراوان گرفت (به ویژه در شرایطی که ترامپ در مقابل دموکراتها با چالش جدی مواجه است و احتمال دریافت امتیاز بیشتر است) و در برخی زمینه های حساس، این کشور را وابسته به ایران کرد. برای مثال در حالی که واشنگتن برای مهار روسیه، چین، هند و بازیهای منطقه ای و مسائل مربوط به انرژی به ایران نیاز دارد، به دلیل اختلافات موجود سراغ آنها و سایر کشورها می رود و آنها نیز عمدتا یا توان ایستادگی در برابر آمریکا را ندارند یا بر سر ایران با آمریکا مصالحه و معامله می کنند و ایران می تواند در رابطه باچنین موضوعاتی با این کشور وارد مذاکره و معامله شود. در شرایط کنونی آمریکا به موازات فشار بر اروپا و تشکیل ائتلاف عربی – عبری -آمریکایی و ناتوی عربی با تلاش برای برگزاری نشستی در ورشو و تحرکات منطقه ای اخیر پمپئو و بولتون، برنامه های جدیدی را تدارک دیده است، هدف آمریکا از برگزاری نشست ضد ایرانی در ورشو، تحقیر اروپای غربی و فشار بر آنان برای شرکت در این نشست، علیرغم ماندن آنان در برجام از یک سو و فعال کردن اروپای شرقی علیه ایران و حتی فشار بر چین و روسیه از سوی دیگر است. اگرچه احتمال شرکت اروپا در این نشست اندک است، اما صرف عدم شرکت در چنین نشستی گرهی از گره های ایران باز نمی کند. (لهستان به عنوان یک کشور اروپایی به دلیل عدم توان ایستادگی اروپا در برابر آمریکا که در موضوع برجام قابل مشاهده است اعتماد زیادی به اتحادیه اروپا ندارد. از سوی دیگر از آنجا که کشورهای اروپای شرقی از قدرتمندتر شدن روسیه نگرانند و لهستان نیز نزدیکترین کشور این منطقه به روسیه است و اوکراین که حائل میان این کشور و روسیه است از سلطه طلبی مسکو در امان نمانده است، تامین امنیت ملی خود را در تقویت همکاری های نظامی و دفاعی و امنیتی با آمریکا جستجو می کند و روابط با آمریکا را راهبردی می داند و در مسیر همگرایی با این کشور گام برمی دارد). در مجموع می توان گفت که در اتحادیه اروپا اجماعی بر سر مسائل مربوط به ایران و در حال حاضر در رابطه با مکانیسم مالی ویژه ایران، برخی مسائل منطقه ای و جهانی از جمله مسائل خاورمیانه، غرب آسیا، روابط با آمریکا و روسیه و موضوع مهاجرت وجود ندارد و همین رویکرد در شرایطی که تصمیمات اتحادیه بر اساس اصل اجماع اتخاذ می شود، موجب چالش درون اتحادیه ای به زیان ایران نیز می شود. اروپا در حالی عدم ایستادگی ساختاری و اقتصادی خودرا در برابر آمریکا نشان می دهد که وابستگی شدید به انرژی دارد (به استثنای بریتانیا و نروژ) و به شدت به ثبات در خاورمیانه نیاز دارد و موفق به تضمین بهره مندی اقتصادی ایران از برجام نشده و به بهانه مسائل موشکی و ادعاهای ترور مخالفان جمهوری اسلامی در خاک اروپا سخن از تحریمهای جدید علیه ایران می گویند. در شرایطی که رویکرد تقابلی ایالات متحده علیه ایران، هر روز ابعاد تازه و گستردهتری مییابد، دولت ترامپ علاوه بر تلاش برای تنگ کردن حلقههای فشار اقتصادی، انزوای منطقهای و نیز اقدام برای ایجاد اجماع جهانی علیه ایران را پی گیری می کند و “مایک پمپئو” پیش از سفر دورهای خود به هشت کشور خاورمیانه از نیت خود در این سفر برای ایجاد و گسترش ائتلاف علیه ایران خبر می دهد و می گوید این ائتلاف باید کشورهای حوزه خلیج فارس، اسرائیل، اروپا و آسیا را در بر گیرد و چنین باوری گسترش یابد که ایران بزرگترین حامی دولتی تروریسم در جهان است، چنین تحرکاتی می تواند نشانگر آن باشد که اعضای دولت تندرو دونالد ترامپ به مرحله تازهای از سیاستهای نظامی، اقتصادی و سیاسی در برابر ایران رسیده اند که در این میان نمیتوان از دشمنی عریان اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی که در تشویق و ترغیب ترامپ به مقابله با ایران نیز نقش دارند اغماض کرد و نیز درخواست مایک پمپئو از کشورهای اردن، مصر، بحرین، امارات متحدهعربی، قطر، عربستان سعودی، عمان و کویت برای ایفای نقش بیشتر در همکاریهای استراتژیک منطقهای در نظر بسیاری از ناظران به بروز علائم تغییر استراتژیک در عملکرد منطقهای دولت ترامپ تفسیر شده است. بهویژه آن که شاهد یکدست شدن کابینه ترامپ پس از خروج دو چهره نسبتا معتدل و مخالف با چهرههای تندرو مانند جان بولتون، مایک پمپئو و برایانهوک از تیم ترامپ هستند. استعفای «جیمز متیس»، وزیر دفاع و نیز «مککورگ»، نماینده آمریکا در ائتلاف مبارزه با داعش (و پیشتر خروج تیلرسون وزیر امور خارجه از این کابینه) نشانگر اعتراض جریان معتدل از تیمی است که حتی بر طبل تشدید منازعات تا مرز رودررویی میکوبد واز سوی دیگر اعزام ناو هواپیمابر «جان استینس» به خلیج فارس با همراهی 11 هزار نظامی که با خود موشکاندازهای «موبایل بای» و دو توپ «دیکاتور» و «میچر» دارند، تصویر دیگری را پیش چشم قرار میدهد و از طرف دیگر آمریکا حضور نظامی خود را در عراق و در پایگاههای نظامی به شدت تقویت کردهاست. (پایگاه «عین الاسد» 66 کیلومتر با مرز ایران فاصله دارد و قرار است نظامیان آمریکایی پس از خروج از سوریه ـ که البته زمان آن هنوز اعلام نشده ـ در این پایگاه مستقر شوند.) هرچند به دلیل ناهمگونی رویکردها و اختلاف منافع کشورهای همسو با آمریکا، نشست ورشو نتیجه مورد انتظار واشنگتن را نخواهد داد و آثار روانی چنین نشستی بیشتر مورد توجه است و ترامپ نیز در داخل با دموکراتهای پیروز مجلس نمایندگان درکشاکش است و تحرکات نظامی آمریکا در خلیج فارس را نمی توان عاملی برای افزایش احتمال اقدام نظامی علیه ایران تحلیل کرد اما در کنار آن سایر اقدامات ایذایی آمریکا می توانند به عنوان اهرم فشاری در راستای تشدید تحرکات آمریکا علیه ایران ارزیابی کرد. در نگاه منصفانه و واقع بینانه می توان نتایج مثبت و منفی برجام را مورد توجه قرار داد. تاثیر مثبت برجام را می توان در خاتمه دادن به پروندهسازی علیه ایران مشاهده کرد. در این پروندهها، ایران به انحراف در مسائل هستهای متهم شده بود و قطعنامههایی از سوی شورای امنیت علیه ایران صادر شده بود که ایران را تهدیدی علیه صلح و امنیت جهان توصیف کرده و ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد قرار داده بود و سایه جنگ بالای سر ایران قرارداشت. از طرف دیگر بر اساس گزارش آژانس انرژی اتمی، ایران متهم به ساخت بمب اتمی شده بود. در همه قطعنامه ها علیه ایران همه اعضای دائمی شورای امنیت از جمله چین و روسیه نیز علیه ایران رای داده بودند. برجام به این پروندهسازیها به طور کامل پایان داد و شورای حکام نیز تمامی آن 12 قطعنامهای که علیه ایران صادر شده بود را کنار گذاشت. همچنین در طول سه سال اخیر به ویژه دو سال نخست پس از توافق برجام فرصت های خوبی برای ایران در زمینه های اقتصای فراهم شد و توانست در برخی موارد مهم خود را احیا کند. اما از آنجا که در برجام پیش بینی نشده بود که اگر یکی از کشورها از برجام خارج شود چه اقداماتی باید انجام داد و دولت نیز تمهیداتی را درنظر نگرفته بود و سوء مدیریت هم از خود نشان داد، پس از خروج ترامپ از برجام در وضعیت آچمز قرار گرفت و اوضاع اقتصادی کشور به نحو کم سابقه ای دچار وخامت شد که افزایش نرخ تورم چنددرصدی کالاها و ارز و کاهش شدید ارزش پول ملی ناشی از آن، از جمله آنهاست. به رغم خروج آمریکا از برجام و به نتیجه نرسیدن وعده های اروپا در ایجاد مکانیسم مالی مستقل به نظر می رسد خروج عملی ایران از برجام و راه اندازی غنی سازی 20 درصد و نقض برجام برای ترامپ ایده آل خواهد بود چرا که قطعنامه های ضد ایران شورای امنیت را فعال خواهد کرد و اروپایی ها و چین و روسیه نیز از آن خارج خواهند شد و شرایط به سالهای پیش از برجام باز خواهد گشت در حالی که اوضاع امروز ایران، بدتر از اوضاع سالهای 90 و91 است، فشارها به ایران افزایش خواهد یافت. در چنین شرایطی ائتلاف همه جانبه عربی، عبری و غربی علیه ایران تقویت خواهد شد.
در همین حال شرایط داخلی ایران به ویژه در زمینه اقتصادی و فروش نفت و کسب درآمدهای ارزی به اذعان رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور مطلوب نیست. برخی کارشناسان ایرانی خسارت ایران از تحریم های گذشته را بیش از 1000 میلیارد دلار یا به قیمت امروز 12000 تریلیون تومان که چندین برابر بودجه 1703 تریلیونی سال 1398 است، برآورد کرده اند. هرچند به نظر می رسد با در نظر گرفتن پیامدهای غیرمستقیم تحریم ها، میزان خسارت بسیار بیشتر از رقم مذکور باشد. از سوی دیگر رشد اقتصادی ایران که در دولت دوم مهروز به منفی شش درصد رسیده بود اینک در سایه تحریم های آمریکا و سوء مدیریت دولت فعلی در سال جاری به منفی 1/6 درصد رسیده و پیش بینی صندوق بین المللی پول برای سال جدید میلادی منفی 3/6 درصد است که چنین رشد منفی زمینه پسرفت ناپایدار و بلکه غیر قابل برگشت را مهیا خواهد کرد.
کاهش 40 درصدی تولید خودرو؛ رکود عمیق در معاملات مسکن، کاهش تولید و صارات نفت و کاهش های بیشتر در آینده نزدیک؛ کسری تند بودجه 98 و استقراض از صندوق توسعه، کاهش دست کم 60 درصدی قدرت خرید خانوارهای شهری و ضعف تقاضا و قس علی هذا اوضاع داخلی کشور را پیچیده تر خواهد کرد و پیامدهای آن بسیار بیشتر از دزدی ها و اختلاس های کلان که سرنوشت نامعلومی دارد خواهد بود.
طرح موضوع خروج ایران از برجام در چنین شرایط داخلی و خارجی، به رغم باز ماندن از منافع اقتصادی آن، این سوال را به ذهن متبادر می کند که آیا با خروج ازبرجام، اوضاع داخلی و خارجی ایران بهبود خواهد یافت؟ یا حداقل مشکلات اقتصادی موجود فروکش خواهد کرد؟ یا تصمیم گیران مجبور خواهند شد تحت تاثیر فشارها و مشکلات ناشی از آن بار دیگر همچون بیانیه الجزایر، قطعنامه 598 و برجام، تن به مذاکرات داده و با تحمیل خسارات و هزینه های جبران ناپذیر دیگری بر ملت ایران به توافقی دیگر تن دهند؟
شرایط کنونی ایران و مواضع آمریکا و کشورهای مخالف ایران در قبال کشورمان و ناکارآمدی کشورهای حامی برجام نشان می دهد که موضوع اساسا از محدوده برجام خارج شده و برای حفظ برجام و تثبیت اوضاع و قرار گرفتن در مسیر رشد، ضمن عدم خروج از برجام که می تواند علاوه بر تقویت اتحاد ضد ایران نهایتا و تحت شرایط خاصی بهانه ای برای اقدام نظامی علیه ایران شود، مساعی فرا برجامی جدی و گسترده مورد نیاز است. امید داشتن به تضعیف موقعیت ترامپ و استیضاح احتمالی وی ازسوی کنگره آمریکا، یا حمایتهای حامیان برجام حتی چین و روسیه که هم تحریمها را همراهی می کنند هم در برخی زمینه های اقتصادی در کنار ایران می مانند، یا راه اندازی محدود احتمالی مکانیسم ویژه مالی اروپا (SPV) که گفته می شود به زودی رسما از سوی اتحادیه اروپا اعلام خواهد شد. گویا قرار است محل این سازوکار در فرانسه باشد و ریاست آن را مدیری از آلمان بر عهده بگیرد، آن گونه که باید مانع رهایی ایران از شرایط سخت موجود که به سوی سخت تر شدن می رود، نخواهد شد. ایران باید با یک استراتژی نوین در قبال همسایگان، منطقه و نظام بین الملل، تنش زدایی پیشه کند و مانع شکل گیری اتحاد منطقه ای و بین المللی علیه خود شود، بهانه به دست آمریکا و دیگر سلطه گران ندهد، از اهرمهای اقتدار ملی در سیاست خارجی بهره برداری ایجابی کند و در راستای ورود به پیمانهای منطقه ای همسو گام بردارد. فرصتها و تهدیدات را به درستی شناسایی کند و در داخل نیز فرصت برابر و آزاد و امن برای طرح همه دیدگاه ها فراهم کند و به این مهم توجه کند که نه تنها اروپا و روسیه و چین و هند توان ایستادگی در برابر آمریکا را ندارند بلکه همه این کشورها در موارد متعددی به میزان متفاوت مواضع یکسانی در برابر ایران دارند و دوستان منطقه ای و جهانی ایران در کمترین تعداد و سطح قرار دارند. ایران باید به جای تحلیل رفتن کشور و رفاه مردم، سعی کند دست به مصالحه روی بازیگران نامطمئن که ملت ایران سابقه تاریخی تلخی هم از آنها دارند بزند و قبل از آن که اهرمهای موجود داخلی، منطقه ای و بین المللی اش تضعیف شوند و فرصتها از دست بروند، برای حفظ منافع و امنیت ملی کشور اقداماتی هوشمندانه و جسورانه از خود نشان دهد.
علی روغنگران
Арматура диаметром 32 мм, изготовленная из стали марки А500С, является одним из самых востребованных видов металлопроката в строительстве. Она применяется при возведении фундаментов, армировании стен и перемычек. https://armatura32.ru