قهرمان جدال کهنه و نو

چهارم شهریور ماه هرسال یادآور فقدان یکی از بزرگترین شاعران معاصر، مهدی اخوان ثالث است که به همین بهانه علاقمندان و اهالی ادبیات وشعر بر سر مزار او در شهر توس گرد هم جمع می‌شوند ویاد و خاطره این سترگ مرد ادبیات خراسان را گرامی می‌دارند . امسال هم مثل سال گذشته این مراسم بدون یار و دوست همیشگی اخوان یعنی محمد قهرمان برگزار می‌شود و به این لحاظ در این چند سال سالگرد اخوان به نوع وطعمی تلخ، ویژه شده است .مهدی اخوان ثالث متولد1307در مشهداست.پدرش از اهالی یزد بود که در جوانی به مشهد کوچیده بودوبه شغل داروهای گیاهی وسنتی اشتغال داشت بسیار اهل شعر و ادب بود و فرزند را بر خلاف موسیقی که ازآن منع میکرد،بسیار در شعر و ادبیات تشویق میکرد.اخوان فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد وبعد‌ها در کسوت آموزگار در شهر ورامین به کار مشغول شد.اما علاقه او به شعر باعث شد که به انجمن ادبی خراسان راه پیدا کند وبا بزرگان شعر روزگارش از نزدیک مراوده داشته باشد.یکی از استادانی که اخوان ثالث از او به نیکی یاد می‌کند استاد (نصرت منشی باشی)شاعر خراسانی است که خود اخوان در مورد او چنین می‌گوید:”در خراسان وقتی که تازه به شاعری رو کرده بودم(سال‌های 23-24)به یک انجمن ادبی دعوت شدم که استاد کهنسالی به نام نصرت منشی باشی در صدرآن بود.هروقت شعر مرا می‌شنید می‌پرسید تخلصتان چیست؟او واجب می‌دانست که هر شاعری تخلصی داشته باشد ومن نام دیگری نداشتم، سرانجام خودش نام (امید) رابه عنوان تخلص بر من نهاد….”

 

اخوان فقط پیشنهاد‌های نیما را در شکستن قالب‌های سنتی پذیرفت

امید در قصیده سرایی و اساسا شعر کلاسیک ایران بسیار چیردست بود وبه شیوه استادان کهن خراسانی و به طور خاص منوچهری می‌سرود که البته اثر انگشت خود او در تمامی آثارش به وضوح نمایان است.

نقل قولی از او به این مضمون وجود دارد که” به جایی رسیدم که دیدم حرف‌هایی که می‌خواهم بزنم در قالب‌های سنتی جای نمی‌گیرد” و دست و پا گیری وزن‌های معمول و قافیه و ردیف‌های تکراری را بهانه کرد و از تعریف‌های تازه‌ای که نیما از قالب، پیشنهاد کرده بود بهره گرفت و شعر نیمایی را به جایی رساند که تمام پیش بینی‌هایی که ملک الشعرا بهار و دیگر بزرگان در مورد او کرده بودند را جامه عمل پوشانید و به حقیقت پیوند داد. اخوان فقط پیشنهاد‌های نیما را در شکستن قالب‌های سنتی پذیرفت وبا استنباط‌ها و استشهاد‌های خراسانی خود چنان زبان سخته و کهن را در قالبی جدید پیچید که هر علاقمند با ذوقی را به تحیر و تحسین وا داشت.

اخوان در مسیر کار خود تنها به برخورداری از خزانه غنی و گران بهای گذشتگان اکتفا نکرد وبا ابداع ترکیبات نو و بدیع به زبانی فخیم واستوار دست یافت که کمتر کسی حتی با نیت تقلید هم نمی‌توانست به آن زبان نزدیک شود و بدون شک او در آینده‌های دور هم به عنوان یکی از ستون‌های استوار و بدون جایگزین در ادبیات ایران ماندگار خواهد ماند. (هوراس) شاعر کلاسیک ایتالیا و روم قدیم در جایی گفته است: “زبان مانند درختان بیشه‌ای است که مجموعه‌ای از برگ‌ها ی کهنه و تازه دارد) و زبان شعر امید به راستی تلفیقی از کلمات کهن و نویی است که با سلیقه و قدرت خاصی کنار هم استخدام شده اند که به حق فقط از بزرگی مثل اخوان ساخته است.

شعر اخوان همیشه متهم به نسبت‌های ناروا

شعر حماسی ایران با بزرگانی مثل فردوسی آغاز شده است واساسا این گونه شعری در ترکیب‌ها و واژگانی شکل می‌گیرد که در بستر زبانی که قرار گرفته اند مختصات و همسویی با محتوای مورد نظر شاعر را داشته باشند و به نظر می‌رسد با تغییر سبک‌ها از خراسانی به ترکستانی و عراقی و هندی و دیگر سبک‌های اصلی و فرعی دیگری که به وجود آمد شاید فرصت این عرض اندام را به شاعری نداد که این گونه با زبان حماسه در قالب مضامین انسانی و اجتماعی با مخاطب سخن بگوید اما امید در روزگاری که جدال بر سر کهنه و نو بودن زبان بین شاعران کم مانده بود تلفات جانی به بار بیاورد چنان با ذوق و استعداد سرشار خود زبان را به آرایه‌ها و صنایع بدیع لفظی و معنوی درآمیخت که جواب بسیاری از منتقدان هر دو قشر را میداد و عجیب است که در میان هر دو نحله فکری برای خود جایگاه ویژه‌ای داشت.اخوان گاهی به همین زبان و فضای حماسی،طنزی تلخ را هم می‌آمیخت وچنان در این گونه گرایش، قدرتمند ظاهر می‌شد که گاهی خواننده حرفه‌ای هم بین استنباط بین طنز و حماسه مردد می‌ماند شاید شعر‌های (قصه شهر سنگستان) و( آن گاه پس از تندر) از دفتر (از این اوستا) و شعر (آخر شاهنامه) از دفتری به همین نام از شاخص ترین شعرهایی باشد که با این رویکرد سروده شده است.

شعر اخوان همیشه متهم به نسبت‌های ناروایی بوده که خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته به این شعر تاخته و در ذهن مخاطبین عادی شعرتشکیک‌هایی را گاه به وجود آورده که اتفاقا بسیاری از این هجمه‌ها هم نا عادلانه وهم ناجوانمردانه بوده است. تعداد معدودی از منتقدین،شعر اخوان را سیاه و یا در تناقض با فلسفه می‌دانند و معتقدند که از این دو منظر شعر امید آنچنان هم امید وارانه به هستی نمی‌نگرد و استنباط‌های شاعر، برای کلیت هستی پاسخ نیازهای بشر را نمی‌دهد .واستناد بسیاری از این عزیزان به شعرهایی نظیر (کتیبه)است که البته نظر بزرگواران روی چشم . اما قابل ذکر است که شعر اخوان هم اساسا چنین ادعایی را ندارد و اصلا هیچ شاعری در تاریخ شعر جهان ادعای اصلاح تمام جهان بشری را بایک فلسفه واحد ندارد. طبیعی است که هر شاعری با فلسفه پرورش یافته خود به لوکیشن‌های شعری خود نزدیک می‌شود و قرار نیست شاعری بزرگ آن هم از نوع مهدی اخوان ثالث با استنتاج‌های دیگران و فلسفه بافی‌هایی که ربطی به دنیای رومانتیک شاعرانه ندارد،شعر بگوید و این که اخوان جهان را سیاه می‌بیند به هیچ وجه این گونه نیست. اخوان سیاه نمی‌بیند اما بنا بر آن دارد که به تمام سیاهی‌های دنیای پیرامونش بتازد وازاین جهت و برای نیل به این هدف مجبور به تبیین، تفسیر وتشریح تاریکی است وشایسته است که بین این دو مقوله تفاوت و تخالف گذارده شود.

 

بر بلندای شعر خراسان

اخوان یکی از بسیار هنرمندانی است که در دامان سرزمینی به بلندای خراسان ظهور کرده و نامش مانند بزرگانی که در این خطه ادب خیز پرورش یافته اند، برای همیشه در تالار افتخارات این سرزمین ثبت و ضبط خواهد شدو خراسان به فرازمندی مردانی چون او برای همیشه سرافراز خواهد ماند .حال چه نوشته‌ای مثل این نوشته وچه مراسمی مثل سالگردی که هرسال بر مزار او برگزار میشود در شان او باشد یا نباشد. و اصلا برای تاریخ پر شکوه این مرز و بوم اهمیت ندارد که تندیسی که بر روی مزار او هر روز سایه می‌اندازد اصلا و ابدا شبیه اخوان نباشد بلکه تاریخ ادبیات ایران او را همیشه روی چشم و قلب خود خواهد گذاشت و خدماتی که او به زبان وادب پارسی نموده را همیشه پاس خواهد داشت.

مهدی اخوان ثالث در چهارم شهریور 1369 از میان ما کوچید وبرای همیشه داغش را به دل روزگار گذاشت .روحش شاد و یادش گرامی.

انتهای خبر/محمدرضا سرسالاری

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *