مدرنیته (قسمت اول)

زیگمونت باومن از جمله متفکران و فیلسوفان شهیر پست مدرن و صاحب نظریه مدرنیته سیال است که براساس آن دوگونه مدرنیته سیال و جامد قابل تصور است. باومن مصرف‌گرایی را از مشخصه‌های مدرنیته نیمه دوم قرن بیستم می‌داند که باعث می‌شود تمایزی اساسی بین نحوه زندگی این عصر با اعصار گذشته مشاهده کنیم. او این ویژگی را اساس عبور از مدرنیته به سمت جهان پست مدرن می‌داند. باومن در مقاله مدرنیته با نگاهی تاریخی به مدرنتیه به بررسی برخی از مهم‌ترین ویژگی‌های این مفهوم می‌پردازد.

نمایی از مدرنیته

واژه مدرن در سده هفدهم محور مناظرات روشنفکری در اروپای غربی شد و به ظاهر فقط به معنای «جاری» یا «اخیر» بود. بر طبق ارزش‌های جدید، نو به کهنه ترجیح یافت، و حجیت گذشته سلب شد، و جسارت نسبت به سنت و آمادگی برای نوآوری و «گام نهادن به جاهایی که هیچکس را در گذشته جرأت رفتن به آن نبود» مورد ستایش قرار گرفت. از لحظه‌ای که مدرن وارد گفتار همگانی شد، آنچه را قدیمی بود کهنه و منسوخ و مدروس معرفی کرد و این عقیده راسخ شد که قدیمی حقاً باید به بوته فراموشی رود و جانشین پیدا کند.

شارل پرو و فونتنل دو تن از رزم‌جوترین پرصداترین هواداران نگرش جسورانه جدید بودند. اعتماد به نفس آنها از این عقیده بر می‌خاست که در تمام زمینه‌های آفرینندگی معنوی نیز مانند علوم، نو از کهنه بهتر- یعنی حقیقی‌تر و سودمندتر و زیباتر- است، و عقل و مهارت آدمی استعداد نامحدود دارد، و لذا تاریخ بشر همان گونه که در گذشته سرسختانه و بی‌امان رو به بالا و جلو گام برداشته، تا ابد نیز در آینده همین طور خواهد بود.

مدرنیته را باید عصری توصیف کرد که خصیصه بارز آن دگرگونی است- و به علاوه، عصری که می‌داند دارای آ» خصیصه است؛ عصری که قوانین و ساخته‌های مادی و معنوی و معرفت و معتقدات خویش را در اموری موقت می‌شمارد که فقط تا اطلاع بعدی معتبر است و از آن پس باید از درجه اعتبار ساقط دانسته شود و جای به قوانین و دستاوردها و شناخت‌ها  باورهای نوتر و بهتر بسپارد.

به سخن دیگر، مدرنیته عصری آگاه از تاریخیت خویش است که نهادهای انسانی را ساخته خود آدمی و اصلاح‌شدنی می-داند. این نهادها را تا هنگامی می‌توان نگهداشت که در برابر خواستهای عاجل و دقیق عقل توجیه ناپذیر باشند. و اگر از بوته این آزمون سربلند بیرون نیامدند، باید دورشان انداخت. آوردن طرح‌های نو به جای کهنه حرکتی پیشرو و پله‌ای جدید در نردبان ترقی بشر است.

متأثر از چنین محتوایی در مدرنیته اروپا خود را با اتکا به این مفهوم از سایر فرهنگ‌ها و کشورها برتر دید و این اعتماد به نفس تازه شکل گرفته توانستی در سده‌های بعدی به عصر استعمار بیانجامد.

ادامه دارد…

گردآوری: نوید موسوی

رونوشت و برداشت از مقاله «مدرنیته» از: زیگمونت باومن

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *