مشهد، گروگان مدیریتی فرسوده

سید وحید موسوی

وقتی سکوت شورا، پایتخت معنوی را زمین‌گیر می‌کند

در شهری به وسعت و اهمیت مشهد، که سالانه پذیرای بیش از ۳۰ میلیون زائر و گردشگر است، مدیریت شهری نه تنها باید مقتدر و مبتکر باشد، بلکه نیاز به شهرداری دارد که با انرژی، برنامه‌محوری و کارآمدی، در تراز یک کلانشهر مذهبی و اقتصادی ایفای نقش کند. اما متأسفانه شهرداری مشهد طی دو سال گذشته، با چهره‌ای مواجه بوده که بیش از آنکه محرک توسعه باشد، خود به یکی از موانع آن تبدیل شده است: محمدرضا قلندر شریف.

 

شهرداری که پیر شد، قبل از آنکه شهر جوان شود

قلندر شریف، در آستانه ۶۴ سالگی، در شرایطی مدیریت مشهد را برعهده گرفت که بسیاری از مدیران هم‌نسلش در حال بازنشستگی یا کنارگیری از مناصب اجرایی بودند. طبیعی است که سن بالا لزوماً نشانه ضعف مدیریتی نیست، اما وقتی با عدم تحرک، بی‌انگیزگی و بی‌برنامگی همراه می‌شود، نتیجه‌اش چیزی جز رکود شهری نخواهد بود. شور و شوقی برای آینده دیده نمی‌شود، نه در نگاه او، نه در عملکرد او.

 

وعده‌های توخالی، پروژه‌های ناتمام

شهردار مشهد در بدو ورود، با وعده‌هایی بلندپروازانه ظاهر شد:

راه‌اندازی خط جدید BRT تا پایان ۱۴۰۲

اتمام پروژه میدان نمایشگاه تا شهریور ۱۴۰۳

بازآفرینی بافت فرسوده در محلات پنجتن، آقامحمدبیک، رضاشهر و طبرسی

کاهش ۲۰ درصدی آلودگی هوا با توسعه حمل‌ونقل پاک

هوشمندسازی کامل مدیریت شهری تا پایان ۱۴۰۳

اما امروز، در فروردین ۱۴۰۴، نه تنها هیچ‌کدام از این وعده‌ها به نتیجه نرسیده، بلکه بسیاری حتی کلنگ هم نخورده‌اند. میدان نمایشگاه همچنان درگیر خاک‌برداری‌های ابتدایی‌ست، خطوط جدید حمل‌ونقل در حد طرح روی کاغذ باقی مانده‌اند و بافت‌های فرسوده نه‌تنها بازآفرینی نشده‌اند بلکه به حال خود رها شده‌اند.

شهرداری بی‌نفوذ؛ وقتی درهای دولت هم بسته‌اند

در کنار تمام ناکارآمدی‌های درون‌ساختاری، یک ضعف کلیدی دیگر نیز بر عملکرد قلندر شریف سایه انداخته: ناتوانی در برقراری ارتباط مؤثر با دولت. درحالی‌که انتظار می‌رفت شهردار مشهد بتواند از ظرفیت‌های ملی برای تحقق وعده‌های کلان این شهر استفاده کند، عملکرد او نشان داد که نه تنها شبکه ارتباطی مؤثری با بدنه دولت ندارد، بلکه حتی نتوانسته حداقل امتیازات مصوب را جذب کند.

وعده‌های دولت سیزدهم درباره مشهد، یکی پس از دیگری روی زمین مانده‌اند؛ از اختصاص بودجه برای تکمیل قطارشهری تا حمایت از نوسازی حاشیه‌نشینی و توسعه فضای سبز. شهردار نه توان رایزنی، نه قدرت پیگیری و نه اعتبار اجرایی برای احقاق حقوق مشهد در سطح ملی از خود نشان داده است.

نتیجه؟ مشهد تنها مانده است. در میدان رقابت با دیگر کلان‌شهرها، بدون حمایت، بدون پیوست مالی، و بدون برنامه‌ای مشخص برای جبران این خلأ.

 

وقتی شورای ششم، فقط تماشاگر است

در اسفند ۱۴۰۳، هفت عضو شورای شهر با ارائه درخواست استیضاح شهردار، زنگ خطر را به صدا درآوردند. اما نه تنها رأی اکثریت همراه نشد، بلکه برخی اعضا حتی حاضر به بررسی عملکرد شهردار هم نشدند. نتیجه؟ تثبیت مدیریت ضعیف به قیمت عقب‌ماندگی شهری.

شورایی که قرار بود چشم بیدار مردم باشد، حالا تبدیل شده به ناظر خاموش سیاست‌زدگی و محافظه‌کاری.

 

مشهد؛ قربانی مصالحه‌های پشت‌پرده؟

آیا منافع سیاسی و جناحی مهم‌تر از سرنوشت کلان‌شهری است که قلب تپنده فرهنگ و معنویت کشور است؟ چرا در برابر این همه ناکارآمدی، واکنشی در خور مشاهده نمی‌شود؟ آیا مصالحه‌های پنهانی و مصلحت‌اندیشی‌های گروهی، همچنان باید اولویت شورا باشد، یا بالاخره باید اراده‌ای برای نجات شهر شکل بگیرد؟

 

سلام اول کلام آخر

مشهد به مدیری نیاز دارد که بدود نه بخزد، تصمیم بگیرد نه در جلسات بی‌پایان غرق شود، و آینده‌ساز باشد نه گذشته‌پرست. اگر شورای شهر امروز شهردار را به‌خاطر ترس از تقابل استیضاح نکند، فردا باید پاسخگوی شهروندانی باشد که در ترافیک، آلودگی، رکود پروژه‌ها و بی‌نظمی شهری خسته شده‌اند.

 

تا کی باید نظاره‌گر یک شهرداری بی‌جان با وعده‌های رنگ‌باخته باشیم؟

ادامه دارد…..

image_print