کافه داش آقا، کتابی در ستایش رفاقت
جواد لگزیان
در روزگاری نه چندان قدیم در مشهد کافهای بود که میشد در آن نشست و صبح تا شب درباره ادبیات و فلسفه و هنر حرف زد و تنها یک استکان چایی سفارش داد و خوشحال از همصحبتی یاران تا پاسی از شب به خوشی و تامل گذراند، آن هم در خیابانی پر از سینما و تئاتر و شادی.
سعید تشکری در کتاب کافه داش آقا این نوستالژی زیبا را تصویر میکند و با مهارت یک نمایشنامهنویس حرفهای صحنهآرایی جالبی از زندگانی در دهه پنجاه با لوکیشنهای سینمایی به یاد ماندنی را ارائه میدهد.
به این ترتیب ما به خیابان خاطرهانگیز ارگ مشهد میرویم و در آن ماجراهایی واقعی از رخدادهای شهری را پا به پای قهرمانی به نام ارسلان میخوانیم و البته روایت جانانهای از عشق:
«فقط یک پنجره کافی بود تو رو از اون دید و نوشت. مثلا پنجره آپاراتخانه سینما ایران یا همون دیدهبان، تئاتر ملی با سینمای تابستانیاش، تو اون وقتی که ارگ خوشحالترین خیابان مشهد بود.انگار شادی میفروخت. توی ارگ بزن و بکوب و آواز، بیا و برو و لات و گنده لات، یک جا بودند که همه شون، نه کم شون نه بیشترشون، همهشون اهل صفا بودن. اصل دل. سفت و میخ پای حرف وایستادن. صاحبش اسمش داش آقا بود»
فصلهای کتاب همه سرشار از زیباییاند و البته زیباترین فصل از آشنایی و رفاقت حرفها دارد، آنقدر که آدم وسوسه میشود که نام معرفی کتاب را بگذارد، در ستایش رفاقت:
«عموصفا وقتی بود، ظهرها با هم میرفتند کافهٔ داشآقا که پشت سینما دیدهبان بود و یک دیزی شریکی میریختند توی وجودشان. یک دوربین لوبیتل هم داشت که با هنرپیشههایی که برای مراسم افتتاحیهٔ فیلمهایشان میآمدند سینما دیدهبان، عکس میانداخت. بارها و بارها میدید. اما قبل از همه با عموصفا مینشستند دوتایی توی شب و فیلم را برای خودشان اکران خصوصی میکردند. اعیانبازیشان با ساندویچ کالباس گُل میکرد. همین و همین. زمستانها کنار بخاری زغالی آپاراتخانه میخوابیدند و تابستانها کف سینما تابستانی سینما دیدهبان. آخ چه شبهای خوشگلی بود آن شبها.»
هزاران حرف و سخن در کتاب هست از رویارویی روشنفکران با لمپنهای طرفدار پادشاه گرفته تا حکایت ارسلان و عشق و دیگر حرفها. اما قلم تشکری وقتی از خوبیهای همنشینی و رفاقت میگوید آنچنان زیبا مینویسد که آدم با دلی سودایی به راه میافتد در کوچههای شهر تا کافهای بیابد و بلکه رفیقی….
کافه داش آقا نوشته استاد سعید تشکری رماننویس و کارگردان تئاتر، فارغالتحصیل ادبیات نمایشی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر و عضو بینالمللی کانون جهانی تئاتر در 250 صفحه و با قیمت 25 هزار تومان را نشر ستارهها منتشر کرده است.
از تشکری، نویسنده و مدرس ادبیات داستانی و دراماتیک که دبیری سلسله نشست های «عصرانه داستان نویسان رضوی در سهشنبه های بهنشر» را بر عهده دارد، تاکنون آثار خواندنی بسیاری همچون «مفتون و فیروزه»، «غریب قریب»، «هندوی شیدا»، «من سقراط مجروح را دوست دارم»، «رژیسور»، «هزار و سیصد و پنجاه و هفت»، «مردمان قصه کنند»، «مشاق» و «پاریس پاریس» به چاپ رسیده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.