انتقاد یک بازیگر پیشکسوت از خط قرمزهای سلیقهای در تلویزیون؛
جای خالی نقشهای تاریخی در صداوسیما
سرویس فرهنگ
بدون شک با صدای صفا آقاجانی، در نمایشهای رادیویی یا با هنرنمایی او در آثار سینمایی و تلویزیونی خاطره داریم. هنرمندی گزیده کار و کم کار که هنرنماییهایی از او در ذهن ما نقش بسته است.
وی نخستین کار تصویری خود را در فیلم سینمایی تمام وسوسههای زمین به کارگردانی حمید سمندریان و در کنار بازیگرانی چون هما روستا، رضا کیانیان و احمد آقالو شروع نمود. بد نیست اشارهای داشته باشیم در کارنامه کاری او که قریب به 4دهه فعالیت هنری را شامل میشود، فیلمهایی چون آب نبات چوبی، میگرن و… و همچنین سریالهایی چون فصل دوم و سوم ستایش، پرستاران، ترور خاموش، طلسم شدگان، تاثریا و… به چشم میخورد.
این بازیگز سینما و تلویزیون عامل اصلی کاهش کیفیت سریالهای تلویزیونی را رویکرد سیاسی، نبود بودجه کافی و اعمال خط قرمزهای شخصی و سلیقهای میداند. آقاجانی را این روزها در سریال «دردسرهای عظیم» میبینیم که برای چندمین بار از تلویزیون پخش میشود و خبرآنلاین به بهانه پخش مجدد این سریال به گفتگوی مفصلی با او پرداخته که بخشی از آن را میخوانید؛
چند سال است که در سینما و تلویزیون فعالیتتان کمتر شده است، به دلیل کرونا است یا دلیل دیگری دارد؟
من کلا بازیگر کم کار و گزیده کاری هستم، گزیده کاری مقداری آدم را کم کار میکند ولی دلیل کم کاری من اصلا ربطی به گزیده کاریم ندارد. در سینما از من دعوت نمیشود. مگر اینکه در بین بازیگران کسی باشد که بگوید این نقش کاملا مناسب صفا است. وگرنه در بین انتخاب بازیگران من تا به حال ندیدم که کسی فکر کند خانم آقاجانی هم میتواند در سینما کار کند. در تلویزیون هم ایام کرونا سبب شد، همه خانه نشینی داشته باشند و اوایل کاری انجام نمیشد و بعدا که کارها شروع شد رفتن به سرکار خیلی ترسناک بود ولی من با وجود این پارسال یک سینمایی کار کردم که چندین بار از تلویزیون پخش شده است و از دی ماه در سریال «مستوران» مشغول هستم و الان هم جلوی دوربین آقای سلیم خانی برای سریال «راه شب» هستم.
زمانی که بازیگران ما پا به سن میگذارند، پیشنهادات کاری برای آنها کمتر میشود. چرا این اتفاق میافتد و چه آسیبی برای هنر کشور ما دارد؟
آسیب به هنر کشور ما به خصوص در حیطه سینما و تلویزیون خیلی بیشتر از این حرفها است که بخواهیم فقط به بازیگری بپردازیم؛ اول از همه، موضوع فیلمنامهها و سرمایه گذاری برای بازار مخاطب است. متاسفانه ما در تولیدات سالهای اخیر به مرور مخاطب را خیلی آسانپسند کردیم یعنی همین که چهارتا جوک بگوییم و بخندیم و خط قرمزهای اجتماعیمان را مقداری رد کنیم یا عشق و عاشقی و گریه و زاری را به مخاطب نشان دهیم کافی است.در نتیجه به اینجا میرسیم که عدهای جوان باید بیایند و پر انرژی روی این موضوع کار کنند تا مخاطبپسند شود.
طبیعتا کسانی که پا به سن گذاشتهاند کمتر در موضوعی که به عنوان فیلمنامه جلوی دوربین میرود، نقش دارند. ضمن اینکه نقشهای خاصتر به افراد خاصتر داده میشود و همه ما میدانیم این روابط در سینما و تلویزیون وجود دارد ولی نمیدانیم آبشخور آن کجاست و از کجا این روابط ایجاد میشود ولی میدانیم نقش برای آدمها نوشته میشود نه اینکه آدمها برای نقش انتخاب شوند.
الان چیزی به نام نقش نداریم. انگار همه تیپ شدهاند یعنی یک کارگردان شخصیت یک کاراکتر را پیدا میکند و همیشه همان نقش را به همان آدم پیشنهاد میدهند. تا به حال شده است که به شما نقشی متفاوتتر از مادری مهربان و دلسوز پیشنهاد دهند؟
کاملا حق با شما است، میخواهم برای شما موشکافی کنم که این دیدگاه از جاهای متفاوتی نشات میگیرد. اول از همه از آنجایی آب می خورد که سلیقهها پایین آمده و کلیشهای شده است. برای نمونه کارگردان جرأت نمیکند نقش مادر مهربان و دلسوز را به کسی بسپارد که تا به حال این نقش را بازی نکرده است یا مثلا نقش مادر نامهربان را به کسی بسپارد که تا به حال نقش نامهربان را بازی نکرده است.
فرض بفرمایید آقای سعید سلطانی در «ستایش» نقش یک مادر نامهربان را به من سپردند و زمانی که من به لوکیشن رفتم تمام گروه فکر کردند که من به اشتباه به کار دعوت شدم و قرار بوده که خواهر من (معصومه آقاجانی) سرکار حاضر شود. در حالیکه آقای سلطانی میگفتند که من صفا آقاجانی را میخواهم و همه اعضای گروه فکر میکردند که من از پس این نقش بر نمیآیم چون همیشه یک مادر مهربان بودم. حتی بعدها مردم میگفتند زمانی که شما را در سریال دیدیم گول خوردیم. نگران ازدواج دختر «ستایش» بودیم و زمانی که شما وارد شدید گفتیم همه چیز خوب پیش میرود اما این اتفاق رخ نداد و ما شوکه شدیم.
نکته دیگر اینکه زمان شروع تمام کارها فردی به عنوان انتخاب بازیگر در کنار گروههای بازیگر قرار میگیرد و کسی که فکر میکند از پس اینکار بر میآید را انتخاب میکند.
چرا تلویزیون مانند گذشته توانایی ساخت سریالهای جذاب را ندارد، شاید از هر ۱۰ سریال جدید فقط دوتای آن برای مخاطب خیلی جذاب باشد. فکر میکنید چرا تلویزیون به این سمت رفته است؟ البته خیلی از افراد معتقدند که چون شبکه نمایش خانگی روی کار آمده تلویزیون به اینجا رسیده است.
نه اصلا اینگونه نیست. شبکه نمایش خانگی دستش برای تولید بسیار باز است و سرمایه بسیار خوبی هم دارد که نکته بسیار تاثیرگذار و مهمی در تولید اثر تصویری است. نکته بعد اینکه کارگردان میتواند بازیگرهای خوبی داشته باشد و تیم خوبی را برای تولید محتوا انتخاب کند. تولید کننده یک کارگردان خوب را برای کار در نظر میگیرد.
به نظر من صدا و سیما همه نقشهای تاریخی خود اعم از فرهنگسازی، حمایت از هنر، موسیقی و حمایت از روابط اجتماعی را کنار گذاشته و صرفا رویکردش سیاسی و مسائل مرتبط به آن و اعمال خط قرمزها شده است. آن هم نه خط قرمزهای کلی تعریف شده، بلکه خط قرمزهای شخصی. یک چیزی تعریف شده اما وقتی دست به دست میشود تغییرات زیادی انجام میشود و چون این ماجرا خیلی شخص محور است، برای همین کارگردانان کمی حاضر میشوند که بمانند و با تلویزیون همکاری کنند. بودجه کم است، نمیتوانند از بازیگرانی که دوست دارند استفاده کنند، نمیتوانند فیلمنامه قوی داشته باشند به همین دلیل کیفیت آثارشان کاهش پیدا میکند.
الان هم که صدا و سیما با وارد کردن فشار به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سعی دارد تا خط قرمزهای صدا و سیما را نیز وارد شبکه نمایش خانگی کند. همین باعث شده که بازیگر با ناراحتی به حذف چند پلان و بیمعنی شدن صحنههای واکنش بعدی اعتراض کند که درست هم میگوید. متاسفانه اکثر اوقات اعمال نظرهای شخصی، تولیدات را ضعیف میکند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.