گفتوگو با احسان شریعتی پیرامون جایگاه اجتماعی و سیاسی مشهد در کشور؛
مشهد، نیازمند تساهل و تسامح فکری است
سارا ایزدخواه
احسان شریعتی، فیلسوف معاصر زاده مشهد است. او که دانشآموخته فلسفه در مقطع دکتری از دانشگاه سوربن فرانسه می باشد، معتقد است در آستانه انقلاب، خراسان نقش برجستهای در زمینه سیاسی برعهده داشته، ولی در دهه 60 بهعلت وقوع جنگ و بروز اختلافات داخلی دورهای از انسداد سیاسی در کشور و بهتبع آن در مشهد ایجاد شده است. هرچند در دهه 70 با پیدایش جریان اصلاحطلبی در خراسان نیز گشایشی نسبی بهوجود آمد و ظرفیت بالقوه تا حدودی باز فعال شد. برای نمونه در دهه 70 و 80 کنگرههایی علمی و دانشگاهی که پیش از انقلاب گاه در خراسان برگزار می شد، مجددا برگزار میشود.
گفتوگوی پیش رو در رابطه با جایگاه اجتماعی و سیاسی مشهد در کشور و تأثیرات مثبت و منفی آن انجام شده است. پرسش محوری از این قرار است که ظرفیت مشهد و جایگاه آن از لحاظ سیاسی در طول دوره های مختلف چگونه بوده است؟ و آینده اجتماعی و سیاسی این شهر به چه سمتی حرکت می کند؟
وی با اشاره به اهمیت نقش سیاسی خراسان در دوره های مختلف اظهار کرد: در حالحاضر مشهد بهعنوان مرکز خراسان دارای جایگاه مهم سیاسی و اجتماعی است. از سوی دیگر وجود حرم امام رضا در این شهر بهعنوان یکی از مراکز اصلی جهان تشیع و اسلام از نظر مذهبی و دینی جایگاه ویژهای به شهر بخشیده است. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد اهمیت این شهر از بُعد فرهنگی است. چه این خراسان بزرگ بوده که همواره در مقابل یورشهای بیگانگان همچون فالانژیسم یونانیان مقدونی(با مقابلهی پارتها)، تاختِ اعراب(با سیاهجامگانِ ابومسلم) و ایلغارِ مغول(با سربداران) مقاومت کرده است.
وی با بیان اینکه «زبان فارسی دری که پس از فردوسیها و استقرار سلسلههای ایرانی، بتدریج پس از دوران خلافت عباسی شکوفا گشت سبب شد که خطه خراسان نقشی مرکزی را بهلحاظ هویت فرهنگی در طول تاریخ ایران ایفا کند» تشریح کرد: درواقع چنین پیشزمینه تاریخی به این شهر جایگاهی ویژه را در کل سرزمین ایران بخشیده است.
بهگفته شریعتی آنچه حائز اهمیت است نقش خراسان در کل جهان اسلام بهلحاظ اندیشه فلسفی و عرفانی است. درواقع حضور منتقدان فلسفه چون غزالی و موافقان آن تا سبزواری و آشتیانی و..؛ یعنی ادامهدهندگان تفکر فلسفی در این منطقه اهمیت ویژهای را برای خراسان بهوجود آورده بهگونهای که باور شایع مبنی بر فلسفهستیز بودن این حوزه را اصلاح کرده است.
در دهه 60 بهعلت وقوع جنگ و همچنین بروز اختلافات داخلی با دورهای از انسداد سیاسی در کشور و بهتبع در مشهد روبه رو میشویم، اما در دهه 70 با پیدایش جریان اصلاحطلبی در خراسان نیز گشایشی نسبی بهوجود آمد و ظرفیت بالقوه تا حدودی باز فعال شد. برای نمونه در دهه 70 و 80 کنگرههایی علمی و دانشگاهی که پیش از انقلاب گاه در خراسان برگزار می شد، مجددا برگزار میشود
جایگاه ویژه عرفان خراسانی در کشور
این فیلسوف معاصر با اشاره به تداوم فلسفه و ترویج آن در منطقه خراسان خاطرنشان کرد: میدانیم که دانش فلسفه در جهان اسلام از خراسان با فارابی و ابنسینا تا خواجهنصیر و.. آغاز شد و در این سرزمین استمرار داشت. حتی پس از غزالی فیلسوفان بزرگی چون ملاهادی سبزواری و حتی تا به عصر ما، کسانی چون جلالالدین آشتیانی و… ادامهدهنده آن سنت تفکر فلسفی بودهاند.
وی تشریح کرد: همچنین نقد فلسفه و تصوف در خراسان همواره در کانون توجه بوده بهگونهای که شرقشناسان بزرگی چون «ماسینیون» استمرار عرفان اولیه(حلاجی) در خراسان را با چهرههایی چون ابوسعیدابوالخیر، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی و… _نگاه کنید به پژوهشهای استاد شفیعی کدکنی در این زمینه، که در عطار و مولوی به اوج میرسد_ همان عرفان اصیل حالی-شهودی توحیدی و متعهد بهلحاظ اجتماعی و همبسته با جنبشهای عرفانی-انقلابی و ملی-مردمی قلمداد کردهاند (در قیاس با عرفان قالی-نظری وحدتوجودی و متاخر در سنت نوافلاطونی و اندلسی). در کنار شعر فلسفی امثال خیام…
وی با بیان این که «در دوره معاصر نیز پس از اشغال کشور در شهریور 1330 و با پشتسر گذاردن دوره دیکتاتوری 20 ساله رضاشاه، گشایشی در فضای فرهنگی و مذهبی احساس شد»، توضیح داد: این دوران، مصادف بود با آغاز و نضج نهضت ملی در کشور و نیز جنبش چپ توده از سوی دیگر. در همین راستا خراسان نیز در دهههای 20 و 30 با تجدید حیاتی فرهنگی روبهرو شد و شخصیتها و کانونهای فکری مهمی مانند «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد، بهرهبری فکری و اجتماعی استاد محمدتقی شریعتی و استاد طاهر احمدزاده و… برآمدند.
شریعتی افزود: در چنین شرایطی نسلی ملی متعهد و مبارز مذهبی که بعدها هم در دهههای 40 و 50 نقشآفرینی کردند در مشهد تربیت شد. این کانونهای ادبی و شعری نو(مانند محفل ادبی «پیکار» که نقل میشود زمانی امثال دکتر شریعتیها در آن حضور و مشارکت داشتهاند) را با ظهور و حضور چهرههای برجسته ادبی و فرهنگی برخاسته از این شهر از ادیب نیشابوری گرفته تا ملکالشعرای بهار و … تا اخوانثالث(م.امید) و شفیعیکدکنی… همچنین با تأسیس دانشگاه مشهد و آغاز بهکار رشتههای گوناگون علوم انسانی چهرههای برجسته آکادمیک مانند فیاض، یوسفی، رجاییخراسانی و… وضعیت فرهنگی مشهد را شاخص کردند.
این فیلسوف معاصر با بیان اینکه «در زمینه تئاتر و هنرهای دیگر بهطور خاص بسیاری از اهل هنر و ادبیات، از رمان با کلیدر دولتآبادی گرفته تا موسیقی با صدای شجریان تا سینما و تئاتر(دانشور، ارجمند، کیانیان و..) از خراسان برخاستهاند و در فرهنگ و هنر معاصر نقشآفرینی کردهاند» توضیح داد: در حوزه علمیه و روحانیت، از زمان آخوند خراسانی(ملامحمدکاظم) که مدتی در سال ۱۲۷۷ در سبزوار شاگرد درس حاجملاهادی سبزواری بود و پس از میرزایشیرازی مرجعیت عام داشت و مهمترین عالم پشتیبان مشروطه محسوب میشد، تا زمان آیتالله میلانی که _او نیز مدتی نزد غرویاصفهانی(کمپانی) فلسفه خوانده بود_ زمانی از پشتیبانان نهضت ملی هم بود و تا به امروز با آیتالله سیستانی متولد مشهد، _که ایشان نیز مدتی نزد شیخمجتبی قزوینی فلسفه خواندهاند_ با روندهای فکری و فلسفی متنوع، خواه با گرایش به فلسفه و عرفان و مکاتب جدید و یا با نقد و مخالفت با آن مواجهیم.
وی تصریح کرد: در این میان میتوان به شکلگیری گرایشاتی چون «مکتب تفکیک»(موسوم به «ﻣﮑﺘﺐ ﻣﺸﻬﺪ» یا «ﻣﮑﺘﺐ ﻣﻌﺎرف» بهرهبری میرزا مهدی اصفهانیخراسانی) و یا انجمنهایی چون «حجتیه»(مبارزه با بهائیت)، بهرهبری شیخمحمود حلبی هم اشاره کرد. در هر حال همه نشاندهنده تنوع گرایشات فکری، حتی در حوزهی علوم و معارف دینی مشهد بودهاست.
برجستگی مشهد در گرایشات فکری متنوع مذهبی
این فیلسوف معاصر با اشاره به جایگاه اجتماعی و سیاسی خراسان و شهر مشهد پس از انقلاب گفت: در آستانه انقلاب، خراسان نقش برجستهای در زمینه سیاسی برعهده داشته است و میبینیم که بسیاری از رهبران جریانات سیاسی و انقلابی کشور در این شهر شروع کردهاند.
شریعتی افزود: در دهه 60 بهعلت وقوع جنگ و همچنین بروز اختلافات داخلی با دورهای از انسداد سیاسی در کشور و بهتبع در مشهد روبه رو میشویم، اما در دهه 70 با پیدایش جریان اصلاحطلبی در خراسان نیز گشایشی نسبی بهوجود آمد و ظرفیت بالقوه تا حدودی باز فعال شد. برای نمونه در دهه 70 و 80 کنگرههایی علمی و دانشگاهی که پیش از انقلاب گاه در خراسان برگزار می شد، مجددا برگزار میشود: مثلا برای شریعتی، سمینار بزرگی در مشهد با حضور شخصیتهای فرهنگی و دانشگاهی برگزار شد.
شریعتی با طرح این پرسش که آیا به راستی مشهد پس از انقلاب شاهد تولیدات فکری، مجامع، مراکز و بحث های فرهنگی بوده است؟ بیان کرد: بدون تعارف باید بگوییم نه؛ چراکه در این زمینه مدیریت درستی صورت نگرفته و تفکر محدود و بسته موجود، گاهی مانع شکوفایی فرهنگی، هنری و … شده است. حتی در حوزه دینی نیز آنطور که انتظار می رفته شکوفایی به چشم نمی خورد. این شرایط باعث شده که جنبههای فرهنگی، علمی، سیاسی شهر مشهد و بهطور کلی خراسان آنگونه که شایسته است آشکار و شکوفا نشود.
احیای ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مشهد در آینده
وی در رابطه با مشهد 1400 و آینده این شهر اظهار کرد: بهدلیل ظرفیت تاریخی و فرهنگی خراسان، انتظار میرود که مشهد مجددا در زمینههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی احیا شود و نقشآفرینی کند. همچنین بهمجرد این که فضا، گشایش بیشتری یابد این شهر میتواند ظرفیت بالقوه خود را نشان دهد همچنانکه در گذشته نیز اینگونه بوده است. نکته دیگر که باید به آن توجه کرد تأکید بر یک رشته از مظاهر فرهنگی ملی در مشهد برای شکوفایی ظرفی بالقوه آن آینده است (بناها و آثار توس و نیشابور، از دوران هارونی و تا فردوسی و تا نادر و تا پسیان و…).
مشهد، نیازمند تساهل و تسامح فکری است
این فیلسوف معاصر با بیان اینکه «در حوزهی مذهبی و دینی نیز نیازمند اقدامات نو-بازسازانه؛ یعنی نواندیشانه و آزادمنشانه، تسامح و تساهل فکری، هستیم» گفت: با توجه به ثروتی که در مشهد بهدلیل جذب زائر مذهبی و گردشگری فرهنگی هست و در مقام شهر دوم ایران، امکانات مادی زیادی برای انجام اقدامات تحولخواهانه نیز وجود دارد. در واقع این اقدامات میبایست با انتقاد از تنگنظریها و کژاندیشیها و آسیبشناسی کمکاری وکاستیهای گذشته صورت گیرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.