ویلچر ما، هویت ما است
نسا خوشنیت
تعارف که نداریم! فقط سالی یک بار به یاد معلولان که بزرگترین اقلیت کشور را تشکیل میدهند، میافتید و در هفتهای که به نام ما ثبت شده است، همایش و کنگره و جشن برگزار میکنید. از عدم مناسب سازی معابر میگوییم و از نیازها و مشکلات و خواستههای آنها می نویسید و از قول مسئولین، آمار خدمات ارائه شده به آنها را در روزنامهها مینویسید یا روی خروجی خبرگزاری قرار میدهید و تا سال بعد که دوباره 12 آذر برسد و در تقویمها چشمتان به روز معلولان بیفتد، از یاد میرویم. میخواهم بنویسید که دیگر حرفها، دلمان را گرم نمیکند. از بس شنیدیم، دیگر تکراری و خستهکننده شدهاند. امیدوارم امسال در هفتهای که به نام ما نامگذاری شده است مدیران شهری به ویلچر ما که هویت ماست، احترام بگذارند. استفاده ابزاری نکنند. چون برایمان دردآور است. میخواهم از قول زنی بنویسید که ۲۶ سال زندگی معمولی با بدن سالم را تجربه کرد و در لحظه دست تقدیر زندگیاش را طور دیگری رقم زد. بنویسید که فاصله معلولیت بسیار اندک است. گاهی دلم میخواهد فریاد بزنم و به همه یادآوری کنم که من نیز انسانی چون شما هستم. من هم شهروند همین شهر و آب وخاک هستم. شناسنامهام ایرانی است اما در شهر خودم غریبهام. بهرهای از این شهر و سرزمین آباد ندارم، نمیتوانم از خیابانها، پارکها، ادارات، مدارس، وسایل نقلیه عمومی، امکانات تفریحی و حقوق شهروندی خودم استفاده کنم. راستی مگر از این آب و خاک نیستم؟ مگر شهروند این کشور نیستم؟
میخواهم بگویم ما خسته شدیم و دیگر به حرف هیچ مسئولی دلگرم نیستیم. همیشه شعار من است که ما دو نوع مناسب سازی لازم داریم تا یک سری از حقوق انسانیمان تحقق پیدا کند. مناسب سازی فکر و روان مردم و مناسب سازی فیزیکی. مناسب سازی فیزیکی دست دولت است و مناسبسازی روانی به نوعی بر عهده رسانههاست و البته که در جاهایی هم دولت باید قدم پیش بگذارد تا بتوانیم راهکار پیدا کنیم. بخشی از آن هم دست خودمان است. بچههای خودمان باید بیایند و پا به این عرصه بگذارند. یکی مثل من میداند که مجبور است چشمانش را روی حرفها هم ببندد و این درد بزرگی است. من به عنوان مدیر کل حمایت از حقوق معلولین ضایعه نخاعی، امسال در روز جهانی هیچ جشنی برگزار نخواهمکرد و اگر هم برگزار کنم نه به عنوان جشن، که تنها در غالب یک دور همی برای بچهها است که چند ساعتی را دورهم و در کنار هم باشیم. جالب اینکه حتی بچهها هم گفتند مگر نه اینکه برای وقایع خوب و ارزشمند باید جشن و بزرگداشت گرفت؟ ما بزرگداشت را به خاطر اینکه عملا حقوق انسانیمان در جامعه رعایت نمیشود بگیریم؟ چرا که مسئولین در هر برنامهای که آمدند فقط قول دادند و قول هایشان برای من دردسر شد و باعث شرمندگی من نزد دوستانم شد و بعضیها فکر میکنند من نتوانستم درست پیگیری کنم و تنها سوالی که در این لحظه در سرم میچرخد این است که مگر نه اینکه ما هم به عنوان یک شهروند حق داشتن حقوق مساوی با دیگران را داریم؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.