دختر هزارچهره مشهدی شناسایی شد/نقشه شیطانی مرد 40 ساله برای دختر 14 ساله مشهدی
پنج کشته و زخمی بر اثر واژگونی پراید در محور بجستان-فردوس
رئیس مرکز فوریتهای پزشکی گناباد گفت: بر اثر واژگونی یک دستگاه خودرو پراید در بجستان-فردوس یک نفر کشته و چهار نفر مصدوم شدند.
امین زمانی در خصوص این حادثه اظهار کرد: در پی این حادثه که شب گذشته در کیلومتر پنج جاده بجستان به فردوس روی داد، سه گروه از پایگاههای اورژانس بجستان، زین آباد و هلال احمر به محل حادثه اعزام شدند.
رئیس مرکز فوریتهای پزشکی گناباد تصریح کرد: بر اثر این حادثه یک نفر سر صحنه جان خود را از دست داد و چهار مصدوم نیز به بیمارستان آیت الله مدنی بجستان انتقال یافتند.
18 فقره تصادف در جاده های خراسان رضوی رخ داد
رئیس پلیس راه فرمانده انتظامی خراسان رضوی گفت: 18 فقره تصادف طی تعطیلات عید فطر در جاده های این استان رخ داد.
سرهنگ هادی امیدوار افزود: روز جمعه 25 خرداد ماه 10 فقره تصادف جرحی در جاده های این استان رخ داد که در اثر آنها 12 نفر مجروح شدند.
وی اظهار کرد: روز شنبه 26 خرداد ماه نیز هفت فقره تصادف جرحی و یک تصادف فوتی در این جاده ها رخ داد که در این سوانح 9 نفر مجروح و روانه بیمارستان شدند و یک کودک 2 ساله نیز جان خود را از دست داد.
دختر هزارچهره مشهدی شناسایی شد
در خانه تنها بودم که زنگ زدند. خانم جوانی از من خواست تا پشت در بروم. وقتی در را باز کردم با سر و وضعی موجه از من خواست تا یک لیوان آب به او بدهم.
پیرزنی هراسان در تماس با پلیس اعلام کرد که فردی پولها و مدارک هویتیاش را از خانهاش ربوده است. مأموران انتظامی به آدرس این پیرزن در خیابان امام رضا٣٨اعزام شدند.
پیرزن که با دیدن مأموران امیدوار شده بود، اظهار کرد: «در خانه تنها بودم که زنگ زدند. خانم جوانی از من خواست تا پشت در بروم. وقتی در را باز کردم با سر و وضعی موجه از من خواست تا یک لیوان آب به او بدهم، میگفت مسافر است و مسیرش را گم کرده است. دلم برایش سوخت و داخل رفتم تا لیوانی آب به او بدهم.
وقتی لیوانی برداشتم تا از یخچال برایش آب بریزم، متوجه سایه فردی که روی دیوار روبهرو افتاده بود شدم. به درون پذیرایی برگشتم که دیدم همان دختر جوان به درون خانه آمده و در حال خالیکردن جیبهای لباس بیرونیام است. پیش از آنکه بتوانم کاری بکنم او فرار کرد. این دختر حقهباز مقداری پول، کارت عابربانک و مدارک خودروام را که همان کنار بود دزدید.»
چند روز پیش از ماه رمضان نیز مادری میانسال با حضور در کلانتری کوی پلیس شکایت مشابهی را مطرح کرد و گفت: «زن جوان که خودش را مسافر معرفی کرد و تقاضای آب داشت پشت سرم وارد خانه شد و کیف دستیام را با ۶٠هزار تومان وجه نقد، کارت ملی و دیگر مدارک شناساییام برداشت و فرار کرد.
حدود یک هفته پیش نیز خانمی جوان که فروشنده یک مغازه پوشاک بود در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی ١١٠اعلام کرد، دختری به عنوان خریدار به فروشگاه آنان مراجعه کرده و پس از آنکه چند مدل لباس از او خواسته و این لباسها را نپسندیده، بدون خرید از فروشگاه خارج شده بود. دقایقی نمیگذرد که فروشنده متوجه سرقت گوشیاش میشود.
با حضور گروهی از مأموران کوی پلیس در محل با استفاده از دوربینهای مداربسته چهره این زن شناسایی میشود. مأموران در بررسی دو پرونده سرقت از پیرزنها و این فروشگاه متوجه میشوند که برخلاف تغییر قیافه، سارق سه پرونده یک نفر است.
بر اساس تطابق تصویر متهم با بانک مجرمان سابقهدار، این سارق که دختری ٢٢ساله و دارای دو سابقه کیفری به اتهام سرقت بود، شناسایی و عملیاتی گسترده برای دستگیری این فرد آغاز شد.
به دستور فرمانده انتظامی مشهد، مأموران حلقه محاصره این فرد را تنگتر کردند و توانستند در نهایت با شناسایی محل اختفای متهم، او را در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر کنند.
سرهنگ اکبر آقابیگی درباره این پرونده تصریح کرد: از خانوادهها انتظار داریم نکات ایمنی و مراقبتی و هوشیاریهای لازم را به افراد سالخورده یا کودکانی که در خانه تنها هستند ارائه دهند تا فرصت سوءاستفاده برای مجرمان فراهم نشود.
وی افزود: استفاده از تجهیزات بازدارنده سرقتها مانند دوربین مداربستهای که در فروشگاه پوشاک وجود داشت و منجر به چهرهزنی متهم این پرونده شد در پیشگیری از وقوع سرقتها و پیگیریهای لازم در صورت بروز مشکل نقش زیادی دارند و میتوانند این آسیبها را کاهش دهند.
فرمانده انتظامی مشهد با اشاره به ادامه تحقیقات از این سارق حرفهای از شهروندان خواست تا در صورتی که سرقتهای مشابهی از آنها صورت گرفته است موضوع را به کلانتری کوی پلیس یا به شماره ١١٠اطلاع دهند.
نقشه شیطانی مرد 40 ساله برای دختر 14 ساله مشهدی
وقتی شناسنامه «لطیف» را در یک فرصت مناسب به چنگ آوردم و آن را ورق زدم چیزی نمانده بود که قلبم از حرکت بایستد یعنی من به همین راحتی فریب خورده بودم؟!
اتاق دور سرم می چرخید، باورم نمی شد که دل باخته کسی بودم که دوبار ازدواج کرده و نام دو فرزند 10 و 12 ساله نیز بر شناسنامه سیاه شده اش نقش بسته بود. با آن چه می دیدم دستانم به لرزه افتاد تا این که …
دختر 14 ساله که با تلاش پلیس و همکاری دختر خاله اش از چنگ مردی حیله گر رها شده بود، در حالی که بیان می کرد نمی دانستم با این رفتارهای ساده لوحانه زندگی خود و خانواده ام را نابود می کنم، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: در کلاس نهم مقطع اول متوسطه تحصیل میکردم و جزو دانش آموزان ممتاز مدرسه بودم اما داشتن یک گوشی تلفن هوشمند برایم به آرزو تبدیل شده بود. چرا که وقتی دوستانم به طور پنهانی گوشی های خودشان را به یکدیگر نشان می دادند یا از شبکه های اجتماعی سخن می گفتند، حس کنجکاوی من نیز برانگیخته می شد تا بدانم در این شبکه های اجتماعی چه می گذرد.
با وجود این خانواده ام به شدت با خرید گوشی مخالفت می کردند تا این که روزی یک دستگاه گوشی بدون استفاده ای را که در منزل داشتیم در میان لوازم شخصی ام پنهان کردم و با پول های توجیبی ام یک سیم کارت خریدم. این گونه بود که به طور مخفیانه و دور از چشم پدر و مادرم وارد تلگرام شدم.
در همین روزها جوانی که خود را ساکن یکی از روستاهای شمال کشور معرفی می کرد، پیامکی عاشقانه برایم فرستاد. من که دیگر همه افکارم درگیر پیامک او شده بود پاسخش را دادم و بدین ترتیب ارتباط من و لطیف در حالی آغاز شد که او خود را جوانی 23 ساله و مجرد معرفی کرده بود.
حدود دو ماه از این ارتباط تلفنی می گذشت تا این که روزی از من خواست خودم را آماده رفتن به شمال کشور بکنم. او میگفت بلیت سفر تهیه کرده و قصد دارد با من ازدواج کند. من هم که نوجوانی ناآگاه بودم و ذهنم در شبکه های اجتماعی منحرف شده بود بعد از تعطیلی مدرسه به محل قرار با او رفتم اما آن چه را می دیدم باورم نمی شد.
لطیف مردی زشت رو و مسن بود اما نمی دانم چرا باز هم به او اعتماد کردم، او در پایانه مسافربری گفت: «اگر کسی درباره نسبت ما سوال کرد بگویم خواهرزاده لطیف هستم!»
او مرا نزد خانواده اش در یک روستای دور دست برد و 10 روز مرا در آن جا پنهان کرد بدون آن که با خانواده ام تماسی داشته باشم. در این مدت فقط چند بار با دخترخاله ام تماس گرفتم ولی می ترسیدم خانواده ام از ماجرا مطلع شوند. خواهران لطیف مرا به آرایشگاه بردند و قرار بود به عقد موقت لطیف دربیایم.
با شنیدن این حرف به لطیف مشکوک شدم چرا که شنیده بودم دختران صیغه نمی شوند به همین خاطر وقتی همه از خانه بیرون رفتند در خانه آن ها به جست و جو پرداختم تا این که شناسنامه لطیف را پیدا کردم. او دو فرزند دختر داشت و خودش هم 40 ساله بود. وحشت زده قصد فرار داشتم اما در آن روستا وسیله نقلیه ای وجود نداشت تا این که خانواده ام با تلاش پلیس و همکاری دختر خاله ام مرا پیدا کردند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری
خراسان رضوی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.