توهمی به نام عکاس شدن!

کامران رحمتیان از سال ۱۳۷۳ به عکاسی پرداخته و تا کنون در ده‌ها نمایشگاه گروهی عکس در بیست سال گذشته شرکت داشته است. شرکت در ده‌ها فعالیت ورکشاپی و کارگاه عکاسی، تدریس عکاسی در موسسه‌های مختلف آموزشی، برگزاری دهها ورکشاپ، کارگاه، اردو  و گشت‌های عکاسی در سطح شهر مشهد و سایر شهرها، حضور در ده‌ها نمایشگاه عکس به عنوان ادیتور، ناظر چاپ و مجری نمایشگاه، داوری چندین نمایشگاه و جشنواره عکس در سال‌های گذشته و مدیر چهارمین اکسپوی عکس همدم از جمله فعالیت‌های او در عرصه عکاسی است. گفت‌وگویی داشتیم با این مدرس عکاسی و از به ترسیم وضعیت این هنر در مشهد پرداخت.

سیستم‌های قدیمی جواب نمی‌دهند

رحمتیان گفت: یکی از مشکلات عکاسی مشهد این است که با وجود سابقه بسیار درخشان و با وجود پیشکسوتانی که این هنر در مشهد دارد، متأسفانه وضعیت خوبی ندارد. بسیاری از عکسان مشهدی هم‌اکنون فعال هستند اما تعدادی از آنها هم که البته چهره‌هایی مهم هستند، خانه‌نشین شدند. ما قطب موفقی در عکاسی کشور هستیم و حتی در دنیا خیلی از عکاسان مشهدی شناخته شده‌اند اما مدتی است این جریان دارد کم‌رنگ می‌شود و مشکل اساسی را من در آموزش می‌بینم.

پیش از این فضای آموزشی ما همین بود اما مدرسین دلسوزتری داشتیم و جامعه جهانی تا این اندازه پیشرفت نکرده بود و امروز فاصله بیشتر شده و دارد روز به روز بیشتر هم می‌شود. ما امکانات پانزده سال پیش را در زمانه‌ای استفاده می‌کنیم که انفجاری در حوزه عکاسی جهان رخ داده است و این امکان ندارد. با اینکه این انفجار اطلاعاتی رخ داده است ما می‌خواهیم با سیستم‌های کهنه وارد این عرصه شویم و مطمئناً عقب هستیم.

هنرجویانی که رها می‌شوند!

مدرسان و هنرجوهای خوب و با استعدادی داریم اما امکانات خوبی در اختیارمان نیست. در حال حاضر هنرجویان عکاسی دوره‌های آموزشی را طی می‌کنند و پس از پایان دوره خیلی راحت رها می‌شوند و جایی نیست تا آنها را هدایت کند. آموزش ابتدایی و مقدماتی باید به سمت آموزش‌های تخصصی برود اما مجرای مناسبی برای این کار وجود ندارد.

به عنوان مثال هنرجو سه ماه سر کلاس می‌نشیند، عکاسی مقدماتی را می‌آموزد و کار با دوربین را فرا می‌گیرد و در نهایت به یک تکنسین عکاسی تبدیل می‌شود اما در بخش هنری و حرفه‌ای که باید از او حمایت کنیم تا به نقطه مطلوبی برسد، هیچ برنامه‌ای نداریم. آموزشگاه‌هایی وجود دارد که اصولی و با توجه به نیاز هنرجو ساخته نمی‌شوند؛ نهادهای شبه دولتی و دولتی داریم که بی‌رمق و درگیر مسائل حاشیه‌ای هستند؛ بودجه دولتی هیچ گونه تزریق نمی‌شود و به دست هنرجو نمی‌رسد و این مشکلات اساسی است. ارتباط نهادهای خصوصی و دولتی برقرار نیست و عملا هیچ اتفاقی نمی‌افتد، بنابراین تمام حرکت‌های عکاسی که در مشهد انجام می‌شود، بر اساس همت تعدادی از مدرسین و تلاش عکاسان حرفه‌ای و آماتور است.

و این روزمرگی‌ها اجازه نمی‌دهد کسی به کار اصولی بپردازد.

چارچوب‌های آموزشی ایراد دارد

در واقع کسی به فکر این نیست که جدول مدونی ترسیم کند، چند نهاد هستند که در حوزه آموزش فعال‌اند اما کارهای آنها هم خیلی در چارچوب سرفصل‌های سنجیده و دقیق نیست. متأسفانه چون مراکز دانشگاهی و هنرستانی ما نوپا هستند هیچکدام به یک جدول منسجم نرسیده‌اند. تهران کمی شرایط بهتر است اما حتی در آنجا هم این مشکلات وجود دارد.  اینکه هنرجوی من وارد مرکزی شود و بعد از طی دوره‌ای به عنوان یک عکاس بیرون بیاید که به اهدافش رسیده اصلا وجود ندارد. آموزش‌ها پراکنده و بدون سرفصل‌های علمی است.

اهمیت داشتن عکاس در نگاه رسانه‌ها هم مهم است البته، بعضی از رسانه‌ها را دیده‌ام که خیلی جدی به عکاسی می‌پردازند اما متأسفانه خیلی کم هستند و پیش آمده است که تنها کسی که دوربین دارد را عکاس تلقی می‌کنند. البته بخشی از این وضع به نقش فن‌آوری و سهل الوصول بودن عکاسی در دوره ما ارتباط دارد. الان عکاسی روی موبایل و اپلیکشن‌های مختلف میسر شده است و کسی عکاسی را آنطور که باید جدی نمی‌گیرد. بارها گفته‌ام در فضای مجازی عکس‌ها را خیلی جدی نگیرید این‌ها عکس‌هایی عادی و معمولی هستند و نباید آنها را معیار قرار دهیم. امروز همه افراد جامعه عکاسی می‌کنند و در واقع همه می‌توانند ادعا کنند که عکاس آماتور هستند.

متأسفانه دانشگاه‌های ما هم دارند به دنبال سهل‌الوصول‌ترین مدرسان می‌روند و خیلی دغدغه آموزش با کیفیت ندارند. این جریان دیگر صدمات به مراتب بیشتری به جریان آموزش وارد می‌کند. خیلی اوقات خوراکی که در این مراکز ارائه می‌شود خیلی مناسب و در خور نیست. در واقع باید سنجید که چه چیزهایی برای هنرجویان خوب و موثر و کاربردی است. خیلی از کسانی که این مسائل را می‌شناسند متأسفانه خانه‌نشین شده‌اند.

توهم عکاس شدن!

گاهی در دوره‌های آموزش عکاسی هنرجویان فقط با دوربین آشنا می‌شوند و اتفاقا خیلی اوقات در همین مرحله توهم عکاس شدن در فرد ایجاد می‌شود و احساس می‌کند که عکاس خوبی است. در حالی که مشکل همین جاست و گاه این توهم بدتر هم می‌شود. وقتی یک هنرجو آموزش می‌بیند و دوربین در دست می‌گیرد، متأسفانه چون سهل‌الوصول است فکر می‌کند عکاس شده است در حالی که مانند همه هنرهای دیگر باید دوره‌ای بگذرد و آموزش‌های تخصصی‌تری در راه باشد تا هنر شکوفا شود. این وجود ندارد و مشکل بزرگ عکاس‌های ما این است که خیلی زود احساس می‌کنند که عکاس شده‌اند.

جشنواره‌ها معیار نیستند

از سوی دیگر جشنواره‌ها اصلا معیار درستی نیستند که به ما بگویند یک عکاس به رشد رسیده است. جشنواره‌ها در ایران و حتی خارج از کشور بر اساس سیاست‌هایی که برگزارکننده‌ها ترسیم کرده‌اند برگزار می‌شوند. ممکن است عکاسی که دوره بیشتری دیده در آنها موفق‌تر باشد اما اینکه یک هنرجو چند جایزه بگیرد معیار خوبی نیست که بگوییم او عکاس خوبی است. در واقع جشنواره‌ها جدی نیستند و حتی کارهای مالی هم در این حوزه تعیین‌کننده سطح کیفیت به شمار نمی‌رود. هنرجویان باید در تمام رشته‌های عکاسی تجربه کسب کنند و دانش این رشته را بدانند و تازه بعد از اینکه همه اینها را شناختند رشته تخصصی خود را انتخاب کنند و این درست مثل همه هنرهاست. سئوال من این است: چرا فکر می‌کنیم عکاسی مانند سایر هنرها نیست؟

 

گزارشی از نوید موسوی

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *