پوچی و اگزیستنسیالیسم (قسمت دوم)

تقریباً شکی نیست که ژان پل سارتر در رمان تهوع، گزارش کاملا شخصی از تجربهٔ خودش نوشته است (احتمالا بعد از مصرف ماده توهم‌زای مسکالین) و روکانتن می‌خواهد سخنگوی همه ما باشد وقتی که می‌گوید ما، اگر صداقت داشته باشیم، به دنیا که نگاه می-کنیم باید دچار احساس تهوع شویم، احساس پوچی( یا زائد بودنمان) و رنجی که پیامد این دریافت‌هاست.

این تصور که ما خود اساساً هیچیم و بنابراین آزادیم که انتخاب کنیم رابطه تنگاتنگی با احساس پوچی دارد: هر چه ما ارزش می‌شماریمش عارضی است و اگر طور دیگری وانمود کنیم ریا کرده‌ایم. ما نمی‌توانیم وانمود کنیم قوانین اخلاقی مطلقی وجود دارد که ما را مقید می‌کند؛ و اینکه راه انجام وظیفه برای ما مقرر شده است؛ و اینکه چه بسا ما نقش یا رسالتی داشته باشیم که باید آن را اجرا کنیم: «زندگی بشر پوچ است، چرا که برای طرح‌های ما هیچ توجیه نهایی یافت نمی‌شود. همگان اضافی‌اند و چیزی ضروری نیست».

 

آلبر کامو

کامو در مصاحبه‌ای در 1951 اعلام کرد که نه فیلوسوف است و نه اگزیستنسیالیست؛ و گفت که اصلا سیزیف را در رد به اصطلاح اگزیستنسیالیست‌ها نوشته است… کامو در 1938 کتابی با عنوان عروسی منتشر کرد که چهار مضمون عمده در آن خودنمایی می‌کند:

  1. چاره‌ناپذیری زندگی
  2. لزوم نپذیرفتن دنیا بدون ترک آن
  3. خلوص قلب
  4. خوشبختی

کامو می‌گوید احساس پوچی ممکن است هر کسی را در هر کوی و برزنی غافل‌گیر کند. و این احساس خود را به چهار صورت زیر نشان می‌دهد:

  1. زندگی ماشینی بسیاری از مردم ممکن است آنها را در مورد ارزش و هدف وجودشان به شک بیندازد؛ این نشانه‌ای از پوچی است.
  2. احساس گزنده گذر زمان یا درک اینکه زمان نیروی ویرانگری است.
  3. احساس رهاشدگی در جهانی بیگانه. کامو می‌گوید جهانی که حتی معلول علت‌های ناپسندی باشد جهانی آشنا است. اما در جهانی که ناگهان وهم و فهم را از آن گرفته باشند، انسان احساس بیگانگی می‌کند. این احساس بیگانگی در اوجش به احساس تهوع می‌رسد و آنگاه اشیای آن هم که با اسم-مثلا سنگ یا درخت- اهلی شده‌اند، دیگر آشنا به نظر نمی‌رسند.
  4. احساس جداافتادگی از موجودات دیگر.

با این توضیحات، پوچی از نظر کامو یعنی ناسازگاری بین نیاز ذهن به وحدت از یک سو و هرج و مرج جهانی که ذهن تجربه‌اش می‌کند از سوی دیگر. واکنش طبیعی در برابر آن یا خودکشی است، یا عکس آن، یک جهش ایمانی.

کامو دو جور خودکشی را از هم متمایز می‌کند و هر دو را رد می‌کند:

  1. خودکشی جسمی
  2. خودکشی فلسفی

در نهایت کامو می‌گوید انسان باید احساس پوچی را بپذیرد تا به اتکای آن دست به عمل بزند و آزادی و شورمندی را به دست آورد.

 

سپس کامو چهار مدل به ما عرضه می‌کند:

  1. دون‌ژوان
  2. بازیگر
  3. فاتح
  4.  نقاش

 

«بیگانه» (اثر مشهود آلبرکامو) بیانگر ناسازگاری و کوشش برای زندگی صادقانه طبق ماهیت نامعین وجود انسان است با تلاش برای تحمیل ارزش‌های اخلاقی عام بر آن ماهیت نامعین.

 

رونوشت از کتاب: «پوچی»

نوشته: آرنولد هینچلیف

خلاصه‌برداری شده توسط: نوید موسوی

image_print
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *