1

زندگیِ بی روتوش

مریم اصغری

با به پایان رسیدن پخش پایتخت ۷، حالا دیگر باید منتظر بمانیم و ببینیم جای خالی خانواده معمولی در قاب تلویزیون چقدر حس خواهد شد. اما همین حالا هم، گشت و گذاری کوتاه در شبکه‌های اجتماعی کافی است تا حجم بالای به اشتراک‌گذاری سکانس‌ها و لحظات این سریال، نشان دهد که این مجموعه تلویزیونی چگونه توانسته در دل مخاطبان جای خود را محکم کند و یک بار دیگر، طعم شیرین یک موفقیت ماندگار را بچشد.

در روزگاری که بسیاری از مخاطبان، تلویزیون را به دلیل تولیدات تکراری، شعاری و دور از واقعیت‌های جامعه، ترک کرده‌اند، سریال پایتخت ۷، بار دیگر نشان داد که صدا و سیما، هنوز هم می‌تواند با تولید آثار باکیفیت و درخور خانواده، مخاطبان خود را راضی نگه دارد. این مجموعه نه تنها یک سریال سرگرم‌کننده، بلکه یک آینه تمام‌نما از زندگی واقعی مردم ایران است که با پرداختن به مسائل و مشکلات روزمره به زبانی ساده و صمیمی، توانسته است با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند و آن‌ها را با خود همراه سازد.

بی شک یکی از رازهای ماندگاری و محبوبیت پایتخت ۷، علاوه بر مورد پسند بودن شوخی‌های پایتخت برای عموم مردم و نشان دادن دورهمی خانواده‌های ایرانی و نقد سبک زندگی بلاگری و حتی استفاده از بازیگر کودک آشنا به دوربین و تصویر برای خلق کاراکتری دلنشین؛ هنر بی‌نظیر در خلق شخصیت‌هایی باورپذیر و عمیقاً ملموس است. سازندگان این سریال، از کلیشه‌های رایج دوری جسته‌اند و قهرمانان و ضدقهرمانان خیالی نساخته‌اند. در عوض، ما با انسان‌هایی روبه‌رو هستیم که درست شبیه همسایه، دوست، یا حتی اعضای خانواده خودمان هستند. آن‌ها نه فرشته‌ای بی‌نقص‌اند و نه اهریمنی مطلق؛ بلکه مجموعه‌ای پیچیده از نقاط قوت و ضعف، شادی‌ها و غم‌ها، اشتباهات و تلاش برای جبران آن‌ها را به نمایش می‌گذارند. نقی معمولی با تمام سادگی و دغدغه‌های پدرانه‌اش، هما با شخصیتی عاقل و جدی و در عین حال قلب مهربانش، ارسطو با حماقت‌های ناشیانه و دیگران با وفاداری مثال‌زدنی‌شان و هرکدام از اعضای این خانواده قطعه‌ای از پازل جامعه ما را نمایندگی می‌کنند. همین واقعیت عریان و بی‌پرده است که باعث شده مخاطبان، خودشان را در آینه این شخصیت‌ها ببینند، با آن‌ها بخندند، یا حتی گریه کنند و در فراز و نشیب‌های زندگی‌شان، احساس نزدیکی و همذات‌پنداری عمیقی داشته باشند.

اما فراتر از سرگرمی و خنداندن، پایتخت ۷ یک پیام روشن و بی‌پرده برای سکانداران صدا و سیما دارد: کلید طلایی جذب و حفظ مخاطب در دستان تولید آثاری نهفته است که ریشه در واقعیت‌های جامعه داشته باشد، دغدغه‌های خانواده‌های ایرانی را به تصویر بکشد و از ارائه مضامین شعاری و تکراری پرهیز کند. مخاطب امروز، دیگر حوصله قصه‌های غیرقابل باور و شخصیت‌های تک‌بعدی را ندارد. آن‌ها به دنبال آثاری می‌گردند که بتوانند تکه‌ای از زندگی خود، چالش‌های آشنا و احساسات لمس‌شده‌شان را در آن بیابند. پایتخت ۷ با استقبال بی‌نظیرش نشان داد که هنوز هم می‌توان با داستان‌گویی به دور از کلیشه‌های نخ‌نما و دست فرسود و البته پرداخت درست به جزئیات زندگی مردم، دل آن‌ها را به دست آورد و بودجه رسانه ملی را به شکلی هدفمند و موثر به گردش درآورد، نه آنکه با تولیدات بی‌روح و دور از ذائقه مخاطب، آن‌ها را بیش از پیش از تلویزیون دور کرد.