1

 مخاطب از سینما راضی بیرون می‌آید؟

مهناز اصغری

«آپاراتچی» به کارگردانی قربانعلی طاهرفر و«ظاهر» به کارگردانی حسین عامری از جمله فیلم‌هایی است که امروز در لیست اکران جشنواره فجر در مشهد به رقابت می‌پردازند. به همین بهانه نگاهی به این دواثر داریم.

به گزارش روزنامه «صبح امروز»؛ از ماحصل اکران «آپاراتچی» و «ظاهر» در پایتخت، می‌توان فهمید که احتمالا امروز طاهرفر به عنوان یک کارگردان فیلم اولی، مخاطب سینمای مشهد را راضی خواهد کرد؛ اما عامری که با حمایت کانون پرورش فکری اثری برای کودک و نوجوان خلق کرده است، موفقیت چندانی نخواهد داشت.

طاهرفر به شعور مخاطب توهین نمی‌کند!

«آپاراتچی» فیلمی است که حتی اگر مخاطب پروپاقرص هم نداشته باشد بازهم بسیاری هستند که با آن ارتباط برقرار می‌کنند. هرچند این اثر خالی از ایراد نیست و شاید بتوان پررنگترین ضعف آن را، بحران هویت زبانی دانست، اما به عقیده منتقدین جزو انگشت‌شمار آثار جشنواره است که مخاطب را آزار نمی‌دهد، به شعورش توهین نمی‌کند و تا پایان در سالن سینما نگهش می‌دارد.

قربانعلی طاهرفر در «آپاراتچی» داستان یک خانواده اصیل و سنتی تبریزی را روایت می‌کند که در جامعه کارگری زیست کرده‌اند و جلیل رشیدی، قهرمان قصه نیز یک نقاش ساختمان عاشق سینما است و در این مسیر  تمام عزم و اراده جدی خود را به کار می‌گیرد. در این اثر، پارادوکس‌ها منجر به خلق لحظات شیرین و کمیک در دل یک داستان جدی می‌شود که به عقیده بسیاری، یکی از جذابیت‌های اصلی این قصه است. همچنین شخصیت محوری و قهرمان داستان «آپاراتچی» برگرفته از یک شخصیت واقعی به نام جلیل طائفی است که در تبریز زندگی و سینما را با خرید یک دوربین عکاسی آغاز می‌کند و با وجود اینکه سواد خواندن و نوشتن هم نداشته، موفق می‌شود که به فیلم‌سازی بپردازد.

در این خصوص سجاد نصرالهی، تهیه‌کننده این اثر با اشاره به اینکه « این فیلم، برگرفته از کتاب “آپاراتچی” است» معتقد است که « قصه از دل مردم بیرون آمده و هدف از ساخت این اثر، ایجاد کمدی موقعیت نبوده است!»

همچنین قربانعلی طاهرفر، کارگردان این اثر نیز از حضور «آپاراتچی» در بخش «نگاه نو» جشنواره گلایه دارد و می‌گوید: «درست است که عنوان بخش نگاه نو است؛ اما همه ما را به چشم فیلم‌اولی می‌بینند! این عنوان باعث ایجاد ذهنیت و عدم اعتماد از سوی برخی افراد می‌شود و تعابیری ناخواسته در ذهن برخی ایجاد می‌شود و فکر می‌کنند با ناپختگی‌هایی در کارگردانی مواجه می‌شوند.»

ایمان‌ عظیمی، منتقد سینما در خصوص «آپاراتچی» می‌گوید: «فیلم موفق می‌شود با هجو مناسبات موجود در بطن اجتماع ابتدای شکل‌گیری حکومت جمهوری‌اسلامی و همین‌طور افراد سرشناس در دستگاه قضای آن دوران توقع مخاطب را از تماشای یک اثر موجه و نسبتا خوب برآورده سازد. آپاراتچی به برهه‌ای از زمان اشاره دارد که تکلیف سینمای ایران مشخص نبود و هر دسته و گروهی سعی داشت سازش را در دستگاه خودش کوک کند. عده‌ای با تغییر مضمون فیلم‌هایشان خواستند همان اسلوب فیلمفارسی را به دوران تازه بیاورند و حرف‌شان را به کرسی بنشانند و عده‌‌ دیگری نیز درصدد صادر کردن نسخه‌ پاراجانف و تارکوفسکی و حقنه‌ آن به ذائقه‌ مخاطب بودند. با فیلمی خوش‌ریتم طرف هستیم که به‌هیچ‌وجه تماشاگرانش را اذیت نمی‌کند و می‌تواند با جلوه‌های صوتی و همین‌طور بازی‌های خوب بازیگرانش تا انتها از مخاطب خنده بگیرد.»

همچنین آراز مطلب‌زاده، منتقد دیگری عنوان می‌کند: «فیلم در این مسیر ابدا به ورطه نوستالژی‌پروری نمی‌افتد، ارجاعاتی خوشایند و دقیق به سینمای ایران و جهان دارد و با خلاقیتی کمیاب با مفاهیمی مقدس مثل شهید شوخی می‌کند. البته آپاراتچی خالی از ایراد نیست. ایراد عمده‌اش هم به بحران هویت بومی/زبانی‌اش بازمی‌گردد. فیلم اگر به زبان ترکی ساخته می‌شد و از عناصر جغرافیایی و هویتی آذربایجان بهره‌های بهتری می‌جست، قطعا نتیجه‌ مطلوب‌تر می‌شد. با این حال همچنان هم جزء انگشت‌شمار آثار جشنواره است که مخاطب را آزار نمی‌دهد، به شعورش توهین نمی‌کند و تا پایان در سالن سینما نگهش می‌دارد.»

«ظاهر» به یک احساس منتهی می‌شود نه به مضمون!

فیلم «ظاهر» اولین ساخته حسین عامری با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که داستان جوان 18 ساله‌ای را روایت می‌کند که دریکی از پادگان‌های شمال کشور مشغول دوران سربازی است. او با اکبر و زیبا پیرمرد و پیرزنی که در کلبه‌ای نزدیک پادگان زندگی می‌کنند آشنا می‌شود و همزمان عاشق دختری روستایی می‌شود.

حسین عامری، کارگردان این اثر معتقد است که »برخی از فیلم‌ها داستانی هستند و طوری عمل می‌شود تا اتفاق داستانی در ذهن مخاطب شکل بگیرد. این داستان‌ها مانند پازل در کنار هم قرار می‌گیرند و به یک احساس منتهی می‌شود نه به مضمون.»

همچنین محمدرضا کریمی صارمی، تهیه‌کننده «ظاهر» بیان می‌کند: «سینما به حمایت و نگاه جدید نیاز دارد و این تصور را داشتم که اگر سینما «سی نما» دارد یکی از آن ساده، روان و ارزشی بودن آن است.»

و اما در خصوص این اثر بسیاری معتقدند که فیلم در نیمه ابتدایی، دیالوگ‌های روانی ندارد و کارگردان به جای کارگردانی مشغول عکاسی است و طیف وسعی از نابازیگران علی الخصوص بازیگر اصلی فیلم برای به قهقرا رفتن اثر کافی هستند. چراکه روح «کانون پرورش فکری» دهه پنجاه و شصت شمسی و تمامی فیلم هایی که در آن دوره زمانی در این کانون ساخته شده، در کالبد مصنوعی فیلم جاری است. همچنین تا نیمه فیلم مخاطب متوجه نمی‌شود زمان فیلم متعلق به چه دوره‌ای است؛ چراکه اثر کاملا بی‌زمان است و ناگهان با پیش کشیدن اعزام سربازان به جبهه، داستان به دهه شصت شمسی منتقل می‌شود.

سید مهرزاد موسوی، منتقد سینما می‌گوید: «شما از یک فیلم کانونی (اصطلاحی قدیمی برای فیلم‌هایی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تولید می‌کند) چه انتظاری دارید؟ فیلم ظاهر نماینده و میراث‌دار تام و تمام همین عنوان است. فیلمی با مناظر طبیعی سرسبز، لهجه‌هایی نامتوازن، نابازیگرانی خجول، آدم‌بدهایی رو، مهربانی‌هایی بی‌غل‌وغش، لباس‌هایی خوشرنگ و البته زیرنویس انگلیسی.

فیلمی که انگار در نیمه دوم دهه ۶۰ یا ابتدای دهه ۷۰ ساخته شده و جلوتر نیامده ولی قصه‌اش به طرز عجیبی پسرفت کرده است. تماشای اینجور فیلم‌ها و ادامه دادن داستان کند و قابل حدسشان، یک حال متفاوت می‌خواهد. اگر اهلش هستید، بسم‌الله؛ جز برخی دیالوگ‌ها که ننشستنش در دهان نابازیگران به خنده می‌اندازد و داستان شل و وارفته‌اش، مشکلی ندارد. اگر اهل این حال نیستید، بگذارید تماشایش را برای بعده‌ها، خیلی بعدها.»

اما در مقابل سعیده نیک اختر، دیگر منتقدسینما این اثر را معقول و شریف می‌داند که نماینده سینمای تجربی است و رنگ و لعاب خوبی هم دارد. او میگوید: «ظاهر فیلمی کم دیالوگ و ابسته به طبیعت است و حرفش را با تصویر می‌زند. سربازی که ماخوذ به حیاست شیفته طبیعت محل خدمتش شده و این کم حرفی‌اش به شخصیت‌اش می‌آید. سرباز دل نازک به پرنده بال شکسته و همسایه هم جوار پاسبانی‌اش، کمک می‌کند و دست آخر رفاقت را در حق رفیقش طاهر تمام می‌کند. گرچه فیلم با پلان‌های بلندش کند و کش‌دار است اما به شاعرانگی‌اش کمک کرده و به دل مخاطب می‌نشیند. ظاهر، فیلم پر توقعی نیست و به تماشاگر هیجان لازم را نمی‌دهد اما کارگردانی درستی دارد. قابهای زیبا، کات‌های درست نشانه آنست. همه چیز به دست طبیعت سپرده شده و این از تلخی داستان کم می‌کند. طبیعت همانقدر بی‌رحم است که وقتی می‌بارد خانه سرپناه پیرمرد داستان، اکبر آقا را ویران می‌کند و به همان نسبت با مرگ برخورد جدی دارد. ظاهر نماینده یک سرباز فداکار وطن است که همه هم و غم‌اش خدمت به سرزمین مادریست. فیلم برهه‌ای از تاریخ کشور را روایت می‌کند که نیاز به مراقبت و حمایت جوانان کشور داشت. مصداقش هم پیرمرد و پیرزنی بی‌پناه هستند که نیاز به حمایت مادی و معنوی نیروی جوان و متعهد دارند و بدون حمایت سرباز زندگی‌شان را از دست می‌دهند. کنایه لطیف کارگردان از وطن در شمایل دو سالخورده بی پناه که مورد هجوم طبیعت قرار گرفته‌اند، با ارزش و ستودنیست.»