بحران کلمات
قاسم شمسایی
شاید برای اولین بار این واژه «گفتار درمانی» توسط منتقدان سرسخت رئیس جمهور سابق، یعنی حسن روحانی در روزهای بعد از روی کا ر آمدن ترامپ و خروجش از پیمان اقدام مشترک برجام، پایش به ادبیات سیاسی ایران باز شد. در آن روزها و بعد از اقدام خصمانه ترامپ، دلار در بازارهای داخلی ایران با جهشی فزاینده روبهرو شد و همزمان فشار روانی و تحریمهای ظالمانه بر روی قیمت کوچکترین نیازهای عمومی مردم تاثیر گذاشت و تیتر روزنامهها برای چند صباحی اعلام قیمت روزانه اقلام عمومی مردم، چون مرغ و سیبزمینی بود. در آن دوران بود که هربار مردان دولت روحانی برای کاهش بار روانی این اتفاقات پشت تریبون حاضر میشدند، رسانهها و منتقدان دولت با ادبیات مشترک و کلید واژهای جدید به اسم «گفتار درمانی» به دولت حمله میکردند و گاها یک سوال مطرح میشد که «آقای رئیس جمهور، دلار چند؟»، اگر همین حالا هم شما واژه گفتار درمانی سیاسی را در گوگل سرچ کنید، مصاحبهها و یادداشتهای این عزیزان برای درج در تاریخ را مشاهده خواهید کرد.
و اما امروز در حدود یک و نیم سالگی دولت آقای رئیسی و پسا ترامپیس، دیگر نه از روحانی خبری هست و نه منتقدان دلواپس دلار. اما این بدان معنا نیست که دیگر اسب وحشی ارز آرام گرفته و بازار روزهای با ثبات قیمتی را پشت سر میگذارد، خیر.
این روزها نه تحریمهای ظالمانه لغو شده، -بلکه هر روز بر تعدادش نیز افزوده میشود- نه بازار ارز و قیمتها به ثبات رسیده، فقط شاید بتوان گفت آن منتقدان دیروز، حالا تصمیم گیران امروزند.
برگردیم به ابتدای مطلب و واژه «گفتار درمانی»، اگر بخواهیم ریشه این واژه را پیدا کنیم یقینا در ابتدا به جایی خارج از سیاست خواهیم رسید.
شاید خیلی از افراد بعد از شنیدن نام گفتاردرمانی، به این فکر کنند که این رشته شاخهای از روانشناسی است که افراد را با گفتار، درمان می کند. درست همان برداشتی که در ادبیات سیاسی از آن استفاده میشود. یعنی آرام کردن جریانی پریشان به وسیله گفتار. در حالی که در این رشته، خود گفتار را درمان می کنند! یعنی هر مشکلی که در گفتار باشد مورد ارزیابی و درمان قرار میگیرد.
به صورت علمی تر، گفتار درمانی یا پاتولوژی گفتار و زبان یکی از شاخه های توانبخشی می باشد که به آسیب شناسی اختلالات مربوط به گفتار و زبان می پردازد. و دلیل اهمیتش شاید اینست که در واقع، گفتار و زبان بخش بسیار مهمی از ارتباط برقرار کردن با دیگران است.
حالا اصلا چرا وارد این بحث شدیم. همانطور که اشاره کردیم در این روزها، که کشور درگیر بحرانهای مختلفی همچون، تحریم های ظالمانه آمریکا و غرب، سرمای بیسابقه و بحران انرژی در قسمتهایی از کشور، تعطیلات فراگیر مدارس و ادارات و رکوردشکنی روزانه طلا و ارز میباشد. بسیاری از دوستانی که قبلتر مخالف گفتار درمانی و موافق کار عملی بودند امروز نطقهایی میکنند که خودش کمی از بحرانهای فوقالذکر نیست.
شاید نیاز به ذکر مصادیقش نباشد، اما بازهم راه حل قبلی، اینجا هم به درد میخورد، البته اینبار نیاز است اول فیلتر شکنتان را روشن کنید و سرچی در رسانههای معاند آنور آبی بزنید شاید بیراه نباشد که بگوییم بیش از نیمی از تیترها و فیچرهای این رسانهها را همین اظهارنظرهای شاذ و عجیب و غریب برخی از دوستان تشکیل میدهد که امیدواریم از روی سهلانگاری و ناآگاهانه باشد.
اظهارنظرهایی که بعد از 3 ماه پرتنش، -که حالا مهمترین نیازش آرامش و وحدت است- یا برطبل تفرقه میکوبد و عامل عصابانیت افکار عمومیست یا آمارهایی اعلام میشود که هوش از سر هر جنباندهای را میپراند.
حالا بیایید باز به کمی بالاتر برگردیم، گفتار درمانی که روزی بسیاری از منتقدین دلواپس در مذمتش نطقها میکردند. شاید امروز به یک نیاز مبرم برای سیاست ورزان و مسئولین صاحب تریبون تبدیل شدهاست. همانطور که اشاره شد گفتار مهمترین بخش برای ارتباط برقرار کردن با دیگران است و این روزها که به واسطه عملکرد نامناسب مسئولین و بحرانهای پی در پی پیشآمده در کشور، فاصله دولت و ملت از هم رو به افزایش است. برای کاستن از این فاصله، برای برگرداندن اعتماد مردم، برای احیای سرمایه اجتماعی کشور، نیاز به برقراری یک گفتمان و برقراری ارتباطی درست بین ملت و دولت بیش از بیش حس میشود.اما اگر قرار به همین نطقها و شکل گفتار باشد مطمعن باشید، بحران بعدی را باید بحران همین نطقها و کلمات بدانیم.