1

سِزد اَر کفش جفا بر دهن او بزنی!

قرائی علی آباد

اینکه تصور کنیم فقط انسان های نئاندرتال در دوران پارینه سنگی خلاق بالفطره بودند، از پایه بی اساس است چرا که در جامعه مدرن امروزی خودمان هم کرور کرور خلاقیت از تفکرات عده ای می تراود تا جایی که انسان را به فکر صادرات این همه خلاقیت می اندازد! یکی از لایه های این دست از خلاقیت ها ساختار شکنی است که مصادیق آن در هنر، ادبیات، اقتصاد، سیاست، علوم جاریه و … اظهر من الشمس است. به عنوان مثال طرف از خاکشیر سوخت بیو دیزل تهیه کرده است و یا دانش آموز داریم که در زیرزمین خانه اش اورانیم غنی می کرده است و قس علی هذا…

اما در سال های اخیر با توجه به برگزاری انواع همایش های هنری و ادبی، جشنواره، شب شعر و… به دور نمای این دست مراسمات نیم نگاهی می اندازیم. هر چند ساختار شکنی یکی از دلایل پیشرفت هنر است و ظهور گونه های مختلف هنری نیز ماحصل همین ساختار شکنی است اما ظاهراً عده ای در تمیز دادن «شیرین کاری» از «ساختار شکنی» دچار تضاد شده اند و عرصه هنر را با حمام «سلطان امیر احمد» اشتباه گرفته اند. اخیراً مد شده عده ای که خودشان را شاعر می نامند و از قضا شعر هم می سرایند(!) هنگام شعر خوانی در جشنواره ها و برخی مراسمات هنری، گاهی اوقات نعره می زنند، اشک های خود را با آستین پاک می کنند، صدایشان را می لرزانند، پایشان را به زمین می کوبند و فقط کم مانده روی زمین دراز بکشند و زوزه بکشند! این شاعران-که استاد اکبر اکسیر آنها را «شاعران دم اسبی و پیژامه پوش» نامیده است- با ظاهری پسامدرن و شعرهایی حجیم و بی محتوا، تن شاعران بزرگ پارسی گوی را در گور می لرزانند و به قول مولوی « سِزد اَر کفش جفا بر دهن او بزنی».

شوربختانه تعدادی از این شاعر نما ها بعد از این حرکات محیرالعقول و خارق العاده، شهره خاص و عام نیز می شوند و گاهاً روی جلد مجلات زرد یا حتی برخی برنامه های رسانه ملی نیز رویت می شوند و نوعاً از آنها به عنوان اهالی شعر و هنر یاد می شود! در موسیقی هم چنین شیرین کاری هایی باب شده و متاسفانه این عجایب صنعت از استودیو های زیر زمینی به کنسرت های دارای مجوز هم تسری پیدا کرده است. ما گاهی اوقات با خودمان فکر می کنیم که چرا «آسمان کشتی ارباب هنر می شکند»؟ مگر خدای ناکرده آسمان مرض دارد یا با بیمه ساخت و پاخت دارد؟! اما با دیدن این قبیل تفکرات و حرکات حق را به آسمان می دهیم. هنری که بخواهد به ضربِ زور و نعره کشیدن و گاز گرفتن زمین، مخاطب پیدا کند، همان باد شُرطه برخیزد و کشتی شکسته هنرمندان را به نا کجا آباد ببرد، بهتر است!