ازتجربه زنانه از جنگ تا یک قضه تکراری
«دسته دختران» به کارگردانی منیر قیدی و تهیهکنندگی محمدرضا منصوری با نگاهی آزاد و بر اساس روایتهای واقعی از مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر در دفاع مقدس ساختهشده است. کارگردان این فیلم الگوی زن منفعل و مرد فعال را که در سینمایی دفاع مقدس موضوعیت دارد را به چالش میکشد. فیلم «دسته دختران» روایتگر زنانی است که بهاندازه مردان زخمخوردهاند، اما ما کمتر چیزی از آنها و خاطراتشان شنیدهایم. «دسته دختران»روایت نبرد دختران قهرمان ایران در روزهای آغازین جنگ است. این فیلم محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی سوره است.
فیلم مجموعهای از خرده روایتها را کنار و در امتداد هم ارائه کرده است. شاید بزرگترین نقد به فیلم ضعف فیلمنانه و غیاب نخ تسبیحی است که به شکل انسجامبخشی توانسته باشد مهرهها(خرده روایتها) را به هم وصل کند.
اما نکته کلیدی فیلم «دسته دختران» بازنمایی روایتی زنانه از جنگ است، کارگردان این اثر هنری بر بخشهایی از جنگ 8 ساله نور افکنده که طی همه این سالها کمتر بدان پرداختهشده است. این فیلم روایت مقاومت و ایثار زنان در روزهای پرتلاطم ابتدایی جنگ است و با بازسازی تصاویر زنده و مستند از نبرد خانه به خانه خرمشهر، اولین تصاویر سینمایی با نگاه زنانه از آن مقاومت را خلق کرده است.
وقتی میگوییم نگاه زنانه لزوماً منظور حضور زنان بهعنوان قهرمانان اصلی فیلم نیست. بل آن چیزی که دراینبین اهمیت دارد اثری سینمایی است که تلاش کرده است شیوه بیانش نیز زنانه باشد.
جلوههای ویژه، قاببندی، تدوین، گریم، تصویربرداری، نور، صدا، صحنهپردازی و… در کنار محتوا و مفاهیمی چون امید، همسر داری، عشق (در همه ابعادش)، عواطف عمیقاً حسی و انسانی، مقاومت، صبوری، وفاداری، تلاش، رشادت، مهر مادری، دیگر خواهی، ازخودگذشتگی، ایثار و…دهها فضیلت دیگر که در این فیلم به نمایش گذاشتهشده است در پیوند با شیوه بیان شاعرانه همه در شکل دادن به این نگاه زنانه سهیم هستند.
درواقع فیلم دسته دختران هم در موضوع و محتوا متمرکز بر بازنمایی زنان است هم در شیوه بیان و فرم کار تلاش کرده است زنانه باشد. فرمهای معناداری که کمتر در سینمای این سالها رد آن را میتوان یافت.
خوب میدانیم که نقش زنان در جنگ تحمیلی نادیده گرفتهشده و ما هم کمتر از نقش زنان در دفاع شنیدهایم، در سالهای جنگ و حتی بعدازآن مردان دستبهکار نوشتن جنگ شدند و روایتی مردانه از جنگ را پیش کشیدند. در دهه اخیر اما روایتهای زنانه از جنگ مجال بروز پیداکردهاند، ادبیات داستانی پیش از هر رسانهای محل ظهور این رویکرد نو به جنگ بوده است.
کتابهایی چون «دا»، «دختر شینا»، «دختران اُ. پی.دی»، «دختری کنار شط»، «یکشنبه آخر»، «حنانه»، «من زندهام»، «لیلا»، «نامههای فهیمه»، «ننه علی»، «گلستان یازدهم» و «دوره درهای بسته»، با نگاهی زنانه به جنگ نگارش شده است و حالا «دسته دختران» یک جمعبندی بصری از این خرده روایتهای ناگفته از جنگ را به زبان سینما بازنمایی کرده است.
در فیلمهایی که درباره جنگ تحمیلی ساختهشدهاند عموماً با زنانی مواجه هستیم که بهگونهای کلیشه یا در حال بدرقه همسران و فرزندانشان بودهاند یا پشت جبهه مشغول آماده کردن تجهیزات. دسته دختران اما روایتگر زنانی است که پا بهپای مردان جنگیدهاند. روایتگر آنهایی است که در روزهای محاصره و حمله در خرمشهر ماندند و پا پس نکشیدند. روایتگر زنانی که در دل جنگ حضورداشتهاند.
با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ زنان بهعنوان بخش قابلتوجهی از جمعیت کشور، وظیفه خود را برای حفظ میهن از تجاوز دشمن به نحو مطلوب انجام دادند و با توجه به شرایط موجود به ایفای نقش خود پرداختند. اینان سربازان گمنامی بودند که بار سنگین تدارکات جبهه جنگ و برخی وظایف دیگر را بر دوش میکشیدند. هجوم یکباره دشمن به مناطق مرزی و همچنین بمبارانهای هوایی به شهرها ایجاب مینمود که زنان بهصورت مستقیم در مناطق جنگی حضور پیدا کنند.
بر اساس آمار تهیهشده از فهرست شهدای جنگ تحمیلی زنان قهرمان ایران بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷، ۶ هزار و ۴۲۸ نفر زن، شهید شدند که بیشتر آنها در بمباران و موشکباران شهرها جان باختند. طبق آماری به نقل از نشریه داخلی بنیاد شهید و امور ایثارگران، ۵۰۰ نفر از این افراد رزمنده بودند، بیشتر این زنان مجرد و ۲۵۰۰ نفر از آنان در سن ۱۰ تا ۳۰ سال بودند. همچنین بر اساس آمار بنیاد جانبازان و امور ایثارگران که در شهریور ۱۳۸۱ به تفکیک جنسیت و گروههای جانبازی منتشر شد، تعداد کل جانبازان زن ۵ هزار و ۷۳۵ نفر است که از این تعداد ۳ هزار و ۷۵ نفر بالای ۲۵ درصد جانبازی دارند. درباره تعداد اسرای زن جنگ تحمیلی، ۲۳ زن اسیر اعلامشده است، همچنین ۲۲ هزار و ۸۰۸ امدادگر و ۲ هزار و ۲۷۶ پزشک زن به جبههها اعزام شدند.
بر اساس پژوهشی با عنوان «تجربه زنانه از جنگ» (غلامرضا جمشیدیها و نفیسه حمیدی، ۱۳۸۶) تجربیات زنان از جنگ در ۶ مفهوم شامل تجربه ازجاکندگی، انفجار در ساختار خانواده، تغییر در خویشتن زنانه، تجربه بدن زنانه، تعلیق و تجربه و بازجایگیری در زندگی روزمره دستهبندیشده است. به نظر می رسد کارگردان فیلم دسته دختران مطالعات دقیقی از این دست پژوهشها داشته است و هم رد ادبیات داستانی دفاع مقدس و مطالعاتی که در این باره صورت گرفته است در اثر کاملا مشهود است.
از دیگر هنرهایی که فیلم ساز بدان توجه ویژه داشته است هنر عکاسی است. عکسهای دفاع مقدس منبع بسیاری از قاب بندی ها و فضاسازیهای فیلم دسته دختران بوده است.
بهطورکلی میتوان نوشت طی چهار دهه گذشته سینمای ایران روایتهای زنانه از جنگ را در اولویت قرار نداده است. اکثر فیلمنامهها را مردها نوشتهاند و بیشتر فیلمها را مردان ساختهاند، این شده که روایتهای زنانه در تاریخ گمشدهاند. حتی وقتی عکسهای دفاع مقدس را میبینیم، زنان را در نقش کسانی میبینیم که دارند مردهایشان را بدرقه میکنند، کمتر دیدهایم (حتی میتوان نوشت اصلاً ندیدهایم) زنانی را که اسلحه در دست داشته و دوشادوش مردان بجنگند.
چهره زنان در جنگ که معمولاً در واسطه با روی مردانه جنگ، یعنی همسر یا مادر شهید به تصویر کشیده شده است در دسته دختران وضعیتی تازه به خود میگیرد. روایتی که زنان فعالانه و پابهپای مردان آن را پیش بردهاند. زنان این فیلم نقشآفرین و اثرگذار نمایش دادهشدهاند.
کارگردان این فیلم الگوی زن منفعل و مرد فعال را که دربسیاری از آثار سینمایی دفاع مقدس موضوعیت دارد را به چالش میکشد. دسته دختران روایتگر زنانی است که بهاندازه مردان زخمخوردهاند، اما ما کمتر چیزی از آنها و خاطراتشان شنیدهایم.
در تحلیل نهایی فیلمساز تلاش میکند به دوربینش نگاهی زنانه ببخشد و تصاویر مرتبط با برنامه مردسالارانه صنعت سینما را واسازی کند. متعاقب آن، چرخشی صورت گرفته تا اندیشههای زنانگی پیش کشیده شود و تجربههای فراموششده یا کمتر گفتهشده زنان بازسازی گردد.
درنهایت اینکه در بین بازیگران نامآشنای فیلم (نیکی کریمی، پانتهآ پناهیها، فرشته حسینی، هدی زینالعابدین و صدف عسگری) به زعم منتقدان خانم پانتهآ پناهیها یکی از مهمترین بازیهای عمر بازیگری خود را ارائه کرده است و بالقوه میتواند یکی از کاندیداهای اصلی بازیگری نقش مکمل زن باشد. پناهیها در این فیلم با گریمی متفاوت ایفاگر نقش زنی مقتدر است که به واسطه نوع بازی و حالتهای چهرهاش توانسته بیشتر از دیگر شخصیتهای فیلم باورپذیر و تاثیرگذار باشد. هرچند قابل پیشبینی است که فیلمی با این جسارت و روحیه که بانظمی دقیق و مبتنی بر شناختی نو از سینمای دفاع مقدس ساختهشده است بسیاری از جوایز را به خود اختصاص دهد.
نگاهی به فیلم سینمایی«بیمادر»
«بیمادر» با موضوع «رحم اجاره» اولین فیلم «سید مرتضی فاطمی» به عنوان ریالازاده تلویزیونی است که به «چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر» راه یافته است. اثری که با وجود بازیگران مطرحی و همچنین موضوع جذاب و عنوان قابل تامل خود، در مقام اثری قوی و متفاوت ظاهر نشده و چندان چنگی به دل نمیزند.
موضوع رحم اجارهای موضوعی تکراری است که در دهههای قبل تا حدودی تازگی داشت و در فیلمهای متعددی چون «دعوت» ابراهیم حاتمیکیا مطرح شده بود. بیان این موضوع در سالهای قبل با هدف آشنایی جامعه با مسائل پزشکی و شرعی و هموار ساختن مسیر تولد فرزندان بیشتر برای زوج های نابارور، امری معقول و لازم بود اما تکرار مکرر این سوژه تا حد زیادی به نخنما شدن آن منتهی شده است. چیزی که این تکرار را بیش از پیش ناخوشایند کرده، تاکید بر ایجاد احساسات و رابطه بین پدر بچه و مادر پذیرنده جنین است. زیرا در حکم شرعی این موضوع باید صیغه عقد دائم یا موقت بین مرد با زن حامل جنین جاری شود که عموما از عقد موقت برای این موضوع استفاده می شود.
درواقع موضوع شرعی رحم اجارهای و تکرار مکرر این سوژه فرصتی دیگر برای زیر سوال بردن ازدواج موقت در مذهب شیعه را پدید آورده است. چرا که حکم مشروع بودن استفاده از رحم جایگزین بین فقهای اهل سنت و گروهی از فقهای شیعه نامشروع قلمداد شده و تنها گروهی خاص از علمای شیعه این امر را مشروع اعلام کردهاند که حضرت امام خامنهای و آیت الله مکارم شیرازی برخی از این افراد هستند. این موضوع وقتی با تاکید بیشتر در فیلم مطرح می شود که امیرعلی در بحث بر سر سقط کردن جنین پیش از هفته بیستم، مرجان را مورد توبیخ قرار داده و با اعتراض میگوید «نه حلال شما حلال است و نه حرام شما» زیرا مرجان اصرار دارد جنین به دلیل مسمویت بارداری مادر قبل از هفته بیستم و دمیده شدن روح در پیکر از بین برود.
مهمترین ضعف «بیمادر» بیشتر متوجه فیلمنامه آن است. چرا که خط داستان، با وجود مشخص بودن موضوع مشخص نیست، در جایی سوءظن مرجان به امیرعلی پررنگ میشود و وجود نشانههایی در فیلم مخاطب را به دام همین سوءظن میاندازد و این سوال تا پایان با مخاطب همراه است که آیا واقعا علاقهای میان امیرعلی و مهروز ایجاد شده است؟
از نام «بیمادر» بر میآید که موضع این اثر سینمایی نسبت به این شیوه از فرزنددار شدن مثبت نیست چراکه فرزند حاصل از این شیوه بارداری و حمل فرزند، متعلق به همان مادریست که او را 9 ماه در بطن خود نگه داشته و مراقبت کرده و با رفتن او عملا نوزاد بیمادر میشود. پس انتظار میرود که شاهد موقعیتها و خرده روایتهای قویتری باشیم تا این مسئله را اثبات کند، اما فیلم تنها به نشان دادن سوءظن به وجود آمده میان زن و شوهر که آن را هم به ضعف شناختی زن از همسرش و ضعف شخصیتی او نسبت میدهد، همچنین چالشهای روحی و عاطفی که زن حامله ممکن است دچارش شود، بسنده میکند. به این ترتیب، مخاطب تا پایان در برزخ درست یا نادرست بودن این انتخاب باقی میماند.
در مجموع ساخت فیلم «بیمادر» اگرچه در تشویق جامعه به امر فرزندآوری و نمایش عزت نفس در خانوادههای فقیر تا میزان اندکی موفق بوده است، اما تقابل با فرهنگ مذهبی جامعه و به چالش کشیدن ساختارهای اجتماعی باعث شده کفه مولفههای منفی اثر سنگینتر شود. این در حالی است که با وجود نمایش برخی از جلوههای وجود عزت نفس در قشر فقیر، با نمایش اختلاف طبقاتی شدید در فضای جامعه، آن هم در شرایط اقتصادی کنونی امری اشتباه محسوب میشود. زیرا طبقات ضعیفتر جامعه با تماشای رفاه عجیب و غریب طبقات مرفه، آن هم در قالب داستانی که شخصیت ثروتمند فقر خانواده فقیر را دستمایه رفع مشکل خود قرار داده است، باعث ایجاد خشم پنهان و فروخورده اجتماعی میشود.