1

اصول یافتن عشق تا تکنیک‌های رهایی از عشق نافرجام

اعظم عباسپور| کارشناس ارشد مشاور خانواده

دوست داشتن كسی كه هیچ علاقه‌ای نسبت به ما ندارد و هیچ میل و رغبتی برای برقراری ارتباط به ما نشان نمی‌دهد با نومیدی و درد و رنج عاطفی زیادی همراه است. افرادی هستند كه عاشق و دلباخته كسی می‌شوند كه هیچ علاقه‌ای به آنها ندارد و به امید اینكه روزی بتوانند دل او را به دست بیاورند روزگار می‌گذرانند اما در بیشتر موارد نه‌تنها این امیدها به واقعیت تبدیل نمی‌شود بلكه غم، غصه، شكست، یأس، نومیدی، سرخوردگی را برای عاشق به همراه دارد.

یافتن شریک زندگی مهم ترین تصمیمی است که در زندگی می گیریم ولی با این وجود خیلی از ما انسان‌ها مرتکب اشتباه جدی می‌شویم. اتفاق ترسناک و ناراحت کننده این است که برای این امر مهم زندگی، نمی‌خواهیم هیچ راهنمایی و تجربه دیگران را بشنویم یا بپذیریم.

بنیان همه انتخاب های اشتباه ما ریشه در گذشته هر کدام ما و به طور مشخص دوران کودکی دارد. دورانی که شناسایی و دقت و تشخیص آن برای همه ما دشوار است، زخم ها، تحقیرها و نیازهای برآورد نشده دوران کودکی، تاثیری عمیق در همه انتخاب ها و سلیقه های دوران بزرگسالی ما دارد.

چرا به دام عشق نافرجام می افتیم

۱-  قدرت تشخیص و تفکیک شخصیت و خصلت های صدمه دیده در دیگران را نداریم، ما عادت داریم علائم بیرونی و کنترل شده شخصیت افرادی که برای ما جذاب هستند را ببینیم. اتفاقات دوران کودکی ما و تاثیراتش، ما را مدام به کوچه بن بست می کشاند.

۲- خودمان را دوست نداریم. برای همین وقتی یک نفر احساسات ما را به خاطر نیازهای خودش تحریک می کند سریع سپرهای عقلانی و دفاعی مان را کنار می گذاریم. آن وقت می توانند به راحتی ما را سر کار بگذارند. قول می دهند. قسم می خورند که به ما بدی نکنند و ما را از زندگی خود دور نسازند.

وقتی هیچکدام از ادعاهای شان عملی نمی شود و دیگر در زندگی ما حضور ندارند ما چون خودمان را دوست نداریم به دنبال یافتن دلایلی از طرف خودمان هستیم که باعث تصمیم و رفتار آنها شده است. ما فقط تصمیمات و آنتخاب آنها را درست و ارزشمند و واقعی می بینیم و کوچکترین بهایی به رفتارخودمان در یک رابطه مشترک نمی دهیم. برای ما سخت است که بپذیریم آنها قابل عشق و علاقه ما نبودند.

۳- جسارت و توانایی نه گفتن به دیگران را پیدا نمی کنیم. ما یاد نمی گیریم و برای ما غیرقابل تصور است که یک دوستی را به پایان برسانیم یا از فردی که دارد ما را اذیت می کند فاصله بگیریم.مواظب خود بودن یک فن مهم در زندگی است که خیلی ها از آن برخوردار نیستند.

۴- امید ما به تغییر و خوب شدن دیگران، بچه گانه و غیرواقعی است. خیلی از ما با صبوری و از خودگذشتگی تمام، فقط امیدواریم و مدام امیدواریم که طرف دیگر به ناگهان از این رو به آن رو شود و قدر ما را بداند و دیگر اذیت مان نکند. بسیاری از ما قدرت تسلیم شدن در برابر واقعیت تلخ را نداریم و نمی توانیم از بعضی افراد، با همه ناهنجاری ها، دل بکنیم.

۵- بعضی از ما شدیدا از تنهایی می ترسیم. تجسم اینکه فاصله گرفتن از افرادی که رابطه ناراحتی با ما دارند برای ما دشوار است چون ایمانی به داشتن زندگی عاطفی مجرد و مستقل نداریم. ما اصلا به این فکر نمی کنیم که آرامش و راحتی که با خودمان داریم فرصت ایجاد یک رابطه سالم با یک انسان شریف را ایجاد خواهد کرد. ما عجله داریم و مدام می ترسیم وقت و شانس مان را از دست بدهیم.

ما هر چه می کشیم از بی احترامی به خودمان است. ما نمی توانیم ببینیم که دوست داشتنی هستیم و افرادی وجود دارند که از بودن در کنار ما لذت می برند. برای همین به رابطه ناسالم و اذیت کننده ایی که داریم سر خم می کنیم.

۶- افراد مهربان برای ما جذاب نیستند. به خاطر کودکی پر از بی احترامی و بی توجهی، اگر با فردی روبرو می شویم که نسبت به ما مهربان است حوصله مان سر می رود.  شخصیت ما در کودکی فقط با نامرادی و اذیت و بی توجهی آشنا است. برای همین در کنار افراد مهربان، احساس اطمینان پیدا نمی کنیم، ما مهربانی شان را واقعی و اصیل نمی یابیم. بی قراری می کنیم و از آنها دوری می گزینیم.

اصول صحیح یافتن عشق

در یک جامعه مناسب تر، ما از همان کودکی یاد می گیریم که ملاک ها و اصول مشخصی را برای یافتن عشق بیاموزیم. ما قرار نیست تنها و بدون استفاده از تجربه طولانی بشر، مدام تصمیمات کاملا شخصی برخاسته از تاثیرات ناهنجار کودکی مان بگیریم.

ما بدون اینکه به دنبال مرض و خصلت های منفی در خود باشیم و خود را مقصر بدانیم بهتر است خیلی ساده و راحت بپذیریم که بسیاری از احساسات و واکنش ها و انتخاب های همه ما ممکن است غلط باشد. پس بیشتر مواظب باشیم و با دقت خیلی خیلی بیشتری تصمیم بگیریم.

تکنیک های رهایی از عشق های نافرجام

در این زمینه یک سری تکنیک‌های برای کمک به شما ارائه می دهم و امیدوارم توجه و عمل دقیق به آنها برای خروج از وضعیتی که دارید مفید واقع شود و بتواند این قدرت را در شما ایجاد کند که نه تنها او را فراموش کنید بلکه بتوانید در برابر وسوسه های احتمالی آینده نیز مقاومت کنید.

– قدم اول: تکنیک اوّل: «رُمَنس» زدایی

در اولیّن قدم باید برای شما روشن شود که، رومنس و عشق و عاشقی یک پدیدة پیش پا افتاده و روزمرّه است! حال چطور به این نکته واقف شوید؟ و به این نقطه برسید؟ سعی کنید با تمام جزئیات این حالات و تجارب رمانتیک خود را که با آن دختر داشته اید بنویسید (حرفها، رفتار، … ) و بعد آنرا با صدای بلند برای خود بخوانید. گاهی اوقات استفاده از ضبط صوت و آینه برای این منظور خیلی خوب است یعنی در حین اینکه متنی را که نوشته اید، می‌خوانید و یا از ضبط صوت صدای خود را گوش می‌کنید در آینه نیز خودتان را نگاه کنید، حال باید گفت که چرا این کار را انجام می‌دهیم؟ اگر شما به خانة کسی رفته باشید، و در آن خانه غذای لذت بخشی خورده باشید و خیلی به شما خوش گذشته باشد، بار اوّل که تعریف می‌کنید با لذت تمام آن را تعریف می‌کنید، ‌و دفعة دوّم کمی لذت آن کمتر می‌شود و بار سی‌ام و چهلم دیگری لذتی از تعریف کردن آن نمی‌برید و یواش یواش رنگ می‌بازد، این همان حالتی است که من درمانگر در پی آن هستم و می‌خواهم، شما به آن برسید و ببینید که این یک حالت و یک پدیدة روزمرّه است که اگر انسان عنان خود را دست شیطان بدهد هر روز بارها و بارها انسان را بدام آن می اندازد. فکر نکنید که این حالت شیدایی شما یک چیز خیلی ویژه است و آسمان سوراخ شده و فقط یک مورد برایتان پایین افتاده است، همه از این تجربه‌ها دارند، امّا آنهایی که ضعیف و « بی ثبات » هستند، بدام آن می‌افتند و افراد «با ثبات» و عزّت مند براحتی از کنار آن ردّ می‌شوند. این نوع مردها یا زنهایی که این حالت را دارند و رمانتیک هستند می‌گویند: اوه خدای من، یک رویداد فوق العاده و بی‌نظیر برای من رخ داده و باید آنرا غنییمت شمرده و خوب از آن استفاده کنم چون آسمان سوراخ شده، و این مورد بی نظیر برای من از آسمان افتاده!، پس شما باید این توهم را از ذهن خود بزدائید و بیرون کنید و تنها راه آن همین است که گفتم.

توجّه کنید که هر چقدر این عمل زیاد تکرار شود، آن‌ حالت عاشقانه ای که دارید، عادی‌ترمی شود و روزمرّه‌گی بیشتری پیدا می‌کند، و اگر شما بتوانید این حالت خاص خود را به حالت روزمره‌گی برسانید، در «رُمَنس زدایی» ( برطرف کردن حالت عاشقانه) موفق شده‌اید، همانگونه که گفته شد، این تکنیک را «رُمَنس زدایی» می‌گویند. یعنی شخص درگیر حالتهای رمنسی و عشقی است و با نصیحت نمی‌شود او را درست کرد مثلا نمی توان به او گفت: این کارها بد است وخوبیّت ندارد، او اینها را نمی پذیرد و قبول نمی‌کند و تازه اگر بپذیرد و قبول کند باز سراغ ماجرای عاشقانه خودش می رود زیرا دلش درگیر آن است. اینگونه حرفها به عقل و سر مربوط است یعنی عقلی‌که در سر است آن را می پذیرد، اما دل کاری به عقل و سر ندارد و کار خودش را می‌کند و خودمختار است و به خاطر کششی که دارد، دوباره می‌رود سراغ عشق و عاشقی و کار خود را انجام می‌دهد، پس این یک تکنیک قشنگ و کاربردی برای اینگونه موارد است و اگر دقیق اجرا شود کارآیی زیادی دارد.

قدم دوم: تکنیک دوّم که باید به عنوان قدم بعدی برداشته شود بزرگ نمایی نکات منفی معشوق است:

این تکنیک باید بعد از اجرای تکنیک اول انجام گیرد به این صورت که شما باید نقطه‌های منفی طرف را، هم ببینید، و هم بگویید و بنویسید؛ زیرا بالاخره هر کسی یک نکات مثبت و یک نکات منفی دارد، البته باید توجه داشته باشید که ابتدا اوّل باید تکنیک اوّل را انجام دهید تا ابرهای عشق به کناری رود تا شخص بتواند نکات منفی طرف را هم ببیند زیرا اگر از همان اوّل که عشق او شدید است، به او بگویید نکات منفی‌ معشوقت را هم بگو، بی درنگ خواهد گفت: یار من در حسن و جمال و کمال و رفتار بی‌نظیر است و تمامش حسن است و اصلاً عیبی ندارد که من آنرا به شما بگویم! امّا وقتی بوسیلة تکنیک اوّل اندکی ابرهای توهم کنار رود، شخص می‌تواند نکات منفی طرف را هم ببیند و بگوید. در تکنیک اوّل شخص معشوق خود را تماماً گل می‌بیند و من به عنوان درمانگر با تکنیک اوّل او را وادار می‌کنم تا این گل را آنقدر ببوید که دیگر بویش برای او عادی شود و آنگاه در تکنیک دوّم به خارها می‌پردازم و به او می‌گویم که با تمام جزئیات فکر کن و هر شب دو مورد از آن خارها و نکات منفی طرف را با جزئیات ریز بنویس و با صدای بلند بخوان و بخواب. باید این کار قبل از خواب انجام شود. چون آدمها وقتی یک چیز را قبل از خواب یاد می‌گیرند و سپس به خواب می‌روند انبار گردانی مغزی می‌شود و ذهن شروع می‌کند به سازمان دادن؛ لذا باید این کار، درست قبل از خواب اتفاق بیافتد.

قدم سوم: تکنیک سوّم به رخ کشیدن است  

وقتی تکنیک دوّم هم به خوبی انجام شد و شما تمام خارها و معایب آن شخص را هم دیدید و لمس کردید، می‌توانید به عنوان قدم سوم روی این تفسیر کار کنید که: خوب آیا این همان کسی است که تو با این قدرت داری رویش سرمایه‌گذاری می‌کنی و تمام هستی‌ات، رابطة خانوادگی ات، و آبرویت را روی آن گذاشته‌ای! با خود بگویید: اگر دست از این عشق بکشید کلّ زندگی شما چگونه می‌شود و اگر نکشید چطور می شود، با خودتان صادقانه فکر کنید و ببینید چقدر از مُحَسناتی‌که تا امروز برای او برمی شمردی، جزو خصوصیات ذاتی این آقا است و به شرایط شما و یا ایشان ربطی ندارد.

بعد به این نکته فکر کن که این حالتی که داری تا چه حدّ می‌تواند فراگیر باشد و تمام زندگی تو را تحت تأثیر خود قرار دهد و آن را از هم بپاشاند و اگر دست برداری تا چه حدّ زندگی تو متحّول می‌شود. تمام اینها را باید با جزئی‌ترین وجوه برای خودتان تشریح کنید و روی نتایج آن تفکر نمایید.