ازدواج موفق مستلزم اعتماد کامل بین زوجین است
داشتن ازدواج موفق، یکی از مهمترین و بهترین اتفاقهایی است که هر فرد در زندگی خود میتواند تجربه کند. انتخاب همسر مناسب، یک انتخاب سرنوشت ساز است، داشتن آگاهی و آمادگی برای انتخاب همسر و چگونگی مدیریت زندگی زناشویی، لازمه یک ازدواج موفق است، منظور از آمادگی تنها توجه به ظواهر یا وضعیت مالی و اقتصادی فرد نیست، افراد باید هنگامی که تصمیم به ازدواج میگیرند، از نظر فکر، عشق و تعهد مرزهای مشترک زیادی داشته باشند. این نقاط مشترک به درک متقابل و احترام بین دو طرف منجر میشود و مسئولیتپذیری آنها را نسبت به یکدیگر بیشتر میکند و این همان پایه و اساس یک ازدواج موفق است. در واقع ازدواج، دنیای کاملاً جدیدی را به روی فرد باز میکند و نگرش او را به زندگی تغییر میدهد، فرد میفهمد و درک می کند که باید وقت بیشتری را صرف رسیدگی به امور و اداره زندگی خود نماید.
حدود اعتماد در ازدواج کجاست؟
اعظم عباسپور کارشناس ارشد مشاوره خانواده در خصوص اعتماد در ازدواج میگوید: با افزایش صمیمیت و اعتماد، بیثباتی در ازدواج کاهش مییابد و اعتماد و صمیمیت از عوامل موثر در ثبات و عدم ثبات یک ازدواج است اما در عین حال باید دقت کرد که ازدواجهای موفق بر مبنای اعتماد کامل شکل نمیگیرد بلکه کمی عدم امنیت نیز در آن وجود دارد.
او می افزاید: اطمینان کامل به وفاداری و پایبندی همسر باعث میشود که حضور او امری عادی جلوه کند. اعتماد خیلی زیاد باعث بروز فقدان احترام میشود. خیلی واقع بینانهتر است که باور کنید همسرتان انسانی وفادار است که در عین حال احتمال دارد تحت شرایط خاصی دچار وسوسه شود. دقت کنید اگر فرد تا حد معینی آگاه و ملاحظه کار نباشد این امکان وجود دارد که فردی دیگر جای او را بگیرد، عامل مهم دیگر ارزشی است که فرد برای همسرش قائل میشود، اگر همسرتان را فردی ببینید که نمیتواند کسی دیگر را جذب کند، اعتماد و امنیت کامل شما باعث احترام، هیجان یا رضایت خیلی بیشتری نمیشود. از طرف دیگر، اگر بدانید که همسرتان قادر است هر کسی از جنس مخالف را جذب کند و مشمول پاسخگویی به این قبیل اعتمادهای بالا هست، اگر در زندگی زناشوییاش نادیده گرفته شود یا مورد بدرفتاری قرار بگیرد، به احتمال زیاد توجه و دقت خود را افزایش میدهید و به او بیشتر محبت خواهید کرد.
عباسپور تصریح میکند: احساس عدم امنیت ازدواج را با دوام، معنادار و هیجان برانگیز میکند و باعث میشود که همسران حضور یکدیگر را عادی جلوه ندهند، چاق یا شلخته جلوه نکنند، بیش از حد لازم به کارشان نشان ندهند یا نامحترمانه برخورد نکنند. به علاوه، این مسئله سطح عشق و محبت و توجه را افزایش میدهد و همین باعث میشود که ازدواج ارزش حفظ کردن داشته باشد.
نکات کاربردی برای تقویت اعتماد در خانواده
این کارشناس ارشد مشاوره خانواده ادامه میدهد: اعتماد رکن مهمّی برای ایجاد رابطه ای مثبت بین زن و شوهر است. قبل از ازدواج و تشکیل خانواده و انتخاب همسر، اعتماد به طرف مقابل بجا نیست، بلکه در این مرحله باید با حساسیت چشم و گوش ها را باز کرد و به تحقیق در مورد طرف مقابل پرداخت. اما بعد از وقوع عقد جای اعتماد هوشیارانه است. برخی گمان می کنند صرفاً با یک ازدواج مناسب، تمام مسائل حل میشود ولی این با واقعیت تطبیق ندارد و خیلی زود نادرستی آن روشن می شود. بعد از ازدواج باید با استفاده از هر فرصتی بذر اعتماد را کاشت و آن را پروراند تا بتوان از نتیجه ی و ثمر شیرین آن بهره مند گردید. لذا زوجین باید مواظب گفته ها و علکردهای خود باشند تا مبادا به اعتماد طرفین آسیبی وارد شود و انرژی هدر نرود و مجبور نشوند برای رفع سوء تفاهم هزینههای گزاف بپردازند.
عباسپور اظهار میکند: در یک زندگی زناشویی مطلوب همیشه باید بپذیریم که دیگران حق دارند به نحو معقول و متعارف بر ما نظارت داشته باشند؛ چرا که خود این نظارت از یک سو بر شفاف شدن امور کمک می کند و از سوی دیگر انگیزه بیشتری در درون خود ما برای رفتارهای استاندارد در منظر دیگران ایجاد می کند. لذا نظارت بر یکدیگر بدون این که به حدّ افراط برسد مورد تأیید عقل است. امّا باید به گونه ای همراه با اعتدال باشد که به معنای بی اعتمادی تلقّی نگردد. اعتماد چیزی نیست که همسرتان آن را به شما بدهکار باشد و مجبور به تأمین و پرداخت آن گردد؛ بلکه اعتماد چیزی است که باید با مدیریت صحیح بر خویشتن و مراقتب دائمی بر خود و نظارت بر عملکرد طرف مقابل آن را به دست آورد.
این محقق در حوزه خانواده میگوید: میزان نیاز به مورد اعتماد واقع شدن به طور طبیعی، با توجه به جنسیت زن یا مرد متفاوت است. در بخش مردان اشخاص بیشتر به مورد اعتماد قرار گرفتن اهمیت می دهند همان طور که به مورد پذیرش واقع شدن و مورد قدردانی قرار گرفتن زیادتر بها می دهند. امّا در بخش زنان معمولا اشخاص بیشتر به مورد علاقه قرار گرفتن، درک شدن و مورد احترام واقع شدن بیشتر بها می دهند. به طور مشخص نیاز به مورد اعتماد واقع شدن در مردان بسیار زیاد است و در مقابل نیاز به درک شدن و توجّه در زنان بسیار بالاست. از آنجایی که اغلب خانم ها و آقایان متوجه نیستند که نیازهای اولیه آنها با یکدیگر متفاوت است اشتباه مشابهی را انجام می دهند و آن این است که هر یک از طرفین همان چیزی را که خودش نیاز دارد به همسرش می دهد. مثلاً زن به خاطر علاقه و نیازی که به توجّه و درک شدن دارد مدام به همسرش توجه میکند و گمان می کند که همسرش از این کار وی خوشحال می شود و در نیتجه به خاطر این کارش باید قدردان او باشد ولی حقیقت این است که معمولا نه تنها نیاز مرد با این عمل روا نمی گردد بلکه ناراحت هم می شود؛ زیرا گمان می کند همسرش به او اعتماد نداشته و مدام مراقب اوست.
وی پایان می افزاید: کمی احساس عدم امنیت به جای اعتماد کامل در ازدواج امر مفیدی است که احترام سالم در قبال یکدیگر را به مغان میآورد و مانع از آن میشود که همسران حضور یکدیگر را عادی تلقی کنند.