1

حمله به ایران، لقمه‌ گنده‌تر از دهان رژیم جعلی

علی رحمانی

در هفته‌ای که بر جهان سیاست گذشت بی‌تردید هیچ رویدادی خنده‌آور‌تر از لاف سیاسی سران رژیم صهیونیستی مبنی بر آمادگی برای حمله به ایران نبود.

به گزارش رونامه صبح‌امروز به نقل از نورنیوز، بلوف سیاسی رژیم منحوس و اشغالگر قدس زمانی بیشتر آشکار می‌شود که بدانیم بعد از گذشت سالهای طولانی از رشد این غده سرطانی در قلب جهان اسلام علی رغم ادعای برتری نظامی، این رژیم هنوز از حل معضل درگیری با گروه‌های فلسطینی عاجز است.

با در نظر گرفتن این نکته، آخرین تحولات محور مقاومت در حوزه قدس و فلسطین را در گفتگو با دکتر «حسین رویوران» کارشناس حوزه فلسطین و جهان اسلام بررسی کردیم.

* با سلام خدمت جناب عالی. با توجه به سوابق اشنایی بنده با جریان صهیونیسم مذهبی در درون اسرائیل به خاطر دارم مدتها پیش که با هم گفتگو می‌کردیم فرمودید که آقای نفتالی بنت پای ثابت حمایت از جریان افراط‌گرای صهیونیسم مذهبی در درون جامعه اسرائیل است و به نوعی نماینده سیاسی این جریان محسوب می‌شود. می‌خواستم به عنوان سؤال ابتدایی بدانم در حال حاضر وضعیت جریان موسوم به صهیونیسم مذهبی در درون جامعه اسرائیل چگونه است؟ همان طور که می‌دانید در سالهای گذشته سیاستهای رژیم صهیونیستی این طور بوده است که صهیونیستهای مذهبی را در کرانه باختری ساکن کند. با عنایت به این مسئله و روی کار آمدن بنت شما وضعیت این جریان در درون سرزمینهای اشغالی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بسم الله الرحمن الرحیم اولاً بنت الان در رأس یک جریان سکولار است اما این جریان سکولار بر جریان مذهبی سوار شده است. بنت در گذشته عضو حزب لیکود بود و حتی مدتی مدیر دفتر نتانیاهو نیز شد. در دوره بعد از لیکود جدا شد و با تندروی‌های بیش از حد نتانیاهو سعی کرد بر جریان مذهبی‌ها که بیشتر در کرانه باختری فعال هستند (چه در حوزه شهرک سازی و چه سکنی گزینی) سوار شود.

ببینید الان یکی از پایگاه‌های اجتماعی صهیونیسم در درون اسرائیل جریان حریدیم است. حریدیم یک جریان مذهبی که به صهیونیسم اعتقاد دارد بر خلاف ارتدوکس‌ها که اصلاً صهیونیسم را قبول ندارند و معتقدند اساساً تفکر صهیونیستی یک نوع شرک است. جریان دومی که در آنجا باز هم از نوع مذهبی است جریان شاس است که به عنوان یک حزب سیاسی نمایانگر جریان سفاردیم یا یهودیان شرقی است. این حزب هم در حال حاضر در خدمت پروژه صهیونیسم قرار دارد و در کنار این دو جریان مذهبی جریانهای سکولار هم حضور دارند. حالا شاید عمده احزاب رژیم صهیونیستی در رأس این جریان قرار دارند مانند حزب لیکود، حزب کار و حزب اسرائیل بیتنا INV قرار دارند همه اینها به گونه‌ای احزاب سکولار هستند که به صهیونیسم معتقدند. گاهی به صورت احزاب چپ یا راست ظاهر می شوند ولی وجه مشترک همه آنها حمایت از تفکر صهیونیستی است.

بنت الان نباید در رأس حکومت قرار بگیرد. شخصی که از 120 کرسی کنست 6 رأی و در نتیجه 6 صندلی به دست آورده است چگونه نخست وزیر می‌شود. تازه زمانی که بنت با جریانهای مختلف با این شرط که یکی از اعضای حزب خودش نخست وزیر شود. یکی از اعضای حزب خودش یعنی یکی از همان 6 نفر حاضر در پارلمان قرار شد رأی ممتنع بدهد چون نخست وزیر شدن بنت را قبول نداشت. ولی برای این که نفتالی بنت نخست وزیر شود ایشان رأی نمی‌دهد یا رأی ممتنع می‌دهد تا بنت نخست وزیر شود.

این نشان می‌دهد که بنت با یک جریان فکری نیست که به قدرت رسیده بلکه همه جریانهای فکری متحد با بنت متعهد شدند به این که نتانیاهو را از قدرت حذف کنند و در این چارچوب به هر حال باید نخست وزیری به یکی از این اقلیت‌ها می‌رسید که در نهایت بنت نخست‌وزیر شد. در یک توافق با یائیر لاپید وزیر خارجه که 2 سال اول را بنت نخست وزیر شود و این توافق اتفاق افتاده ولی جالب است بگویم که کابینه فعلی کابینه مذهبی‌ها نیست.

اگر رژیم صهیونیستی تجاوزی به ایران بکند سیل هزاران موشک به فلسطین اشغالی سرازیر خواهد شد و این می‌تواند موجودیت این رژیم را تهدید کند

* یعنی مذهبی‌ها هیچ جایگاهی در دولت ندارند؟

عمده افراد سکولار هستند از چپ ترین که حزب کارمیرتس است تا راست‌ترین آنها که حزب بنت است. اینها همه در ارتباط با حذف نتانیاهو در کنار هم قرار گرفتند و گرنه از لحاظ ایدئولوژیک هیچ گونه همکاری با یکدیگر ندارند و نمی‌توانند داشته باشند. به همین دلیل ما باید حوادث درون اسرائیل را آن گونه که هست ببینیم و با دقت این تفکیک‌ها را انجام دهیم.

* از منظر جناب عالی رزمایش‌هایی که در درون غزه و سایر نقاط فلسطینی نشین تحت عناوینی مانند سپر قدس انجام می‌شود از لحاظ عملیات روانی در درون جامعه اسرائیل چه اثرات و بازخوردهایی دارد ارزیابی شما در این خصوص چیست؟

زمانی رژیم صهیونیستی آمد و موجودیت غاصبانه خود را در حدود 22 هزار کیلیومتر مربع از فلسطین اعلام کرد اما این رژیم حاضر نیست به همین مقدار اکتفا کند. بر سر در کنست پارلمان اسرائیل نوشته شده «اسرائیل سرزمین تو از نیل تا فرات است» به همین دلیل هیچ کشوری در دنیا نتوانست این رژیم را به طور کامل یا «دوژور» به رسمیت بشناسد و برخی از کشورها این رژیم را به صورت «دوفاکتو» یا مشروط به رسمیت شناختند. به دلیل این که قلمرو این رژیم محدوده جغرافیایی مشخص نیست و حتی جمعیتی آن هم چندان مشخص نیست.

هر کسی از یهودیان وارد اسرائیل شود می‌تواند تابعیت آن را بگیرد در حالی که فلسطینیان متولد فلسطین نه حق برگشت دارند نه حق گرفتن تابعیت. به هر حال رژیم صهیونیستی یک هدف کلانی مطرح کرده آن هم نیل تا فرات است. آیا این رژیم به این شعار رسیده؟! قطعاً نرسیده است. اما آیا  در راه تحقق آن گام مهمی برداشته است؟ بله الان کل فلسطین در اختیار این رژیم است.

* البته به جز غزه.

بله به جز غزه اما دچار بحران است. به دلیل این که نمی‌داند با جمعیت 3 میلیونی کرانه باختری چه باید بکند. آیا همانند غزه عقب نشینی کند یا این که این مناطق را اشغال نماید؟ اشغال جمعیتی و در نهایت شرایطی به وجود بیاورد که این جامعه از آنجا فراری شود و سرزمین خود را ترک کند. رژیم غاصب اسرائیل تا الان با وجود تمام فشارهایی که وارد آورده نتوانسته جمعیت 3 میلیونی کرانه باختری را فراری بدهد. به همین دلیل یکی از پرسشهای مطرح در این خصوص این است که آیا رژیم صهیونیستی می‌خواهد کرانه باختری را ضمیمه کند و به جمعیت موجود در آنجا حق شهروندی بدهد یا می‌خواهد آنجا را از لحاظ زمینی تصرف کند و این افراد را آواره کند؟ همان طور که در سال 1948م انجام داد. هر دو ایده همچنان در بین صهیونیست‌ها مطرح است. جریانهایی هستند تحت عنوان ترانسفر که می‌گویند فلسطینی‌ها را بیاندازید سمت اردن و خود همین مسئله نشانگر این است که با وجود عوض شدن دنیا رژیم صهیونیستی هم‌چنان در ذهنیت سال 1948م قرار دارد و به دنبال بیرون کردن فلسطینی‌ها است اما به هر حال مقاومت فلسطینی‌ها و آواره نشدن آنها مانع از این شده که رژیم صهیونیستی کار را در فلسطین اشغالی حتی در جایی مثل سرزمین‌های اشغالی 1948م یکسره کند.

* حالا وضعیت روانی رژیم خصوصاً بعد از بحث رزمایش‌ها به چه شکلی است؟

حالا می گویم حتی در منطقه اراضی اشغالی 1948م حضور 800000 فلسطینی مایه نگرانی برای این رژیم است. در آخرین جنگ که موسوم به شمشیر قدس بود برخی از فلسطینی ها مثلاً در شهر لد صهیونیست‌ها را از شهر بیرون کردند. این نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی در تثبیت موجودیت غاصبانه خود دچار مشکلات جدی است و آن گونه که اسرائیلی‌ها فکر می‌کردند که بزرگترها می‌میرند و کوچک‌تر‌ها فراموش می‌کنند. این اتفاق نیافتاد و فلسطینی‌های نسل سوم و چهارم الان آرمان‌گرا‌تر و جدی‌تر به دنبال پیگیری حق خود در فلسطین اشغالی هستند شاید نمونه آن مقاومت در غزه است در مورد مانور فلسطینی‌ها باید گفت، به هر حال فعلاً فلسطینی‌ها یک معادله ایجاد کرده‌اند و یک نوع بازدارندگی هم ایجاد شده است و اگر رژیم صهیونیستی به غزه چپ نگاه کند موشک‌ها در اسرائیل سرازیر می‌شود و این برای اولین بار رژیم صهیونیستی را قفل کرده است. این رژیم از برتری نظامی در ابعاد مختلف برخوردار است اما توان استفاده از این برتری نظامی را ندارد به دلیل این که مقاومت معادلاتی ایجاد کرده که مانع استفاده صهیونیست‌ها از این امکانات شده است.

* با توجه به قراردادهایی که در برهه کنونی توسط برخی کشورهای مسلمان مانند مغرب و امارات با رژیم صهیونیستی بسته می‌شود نگاه شما به آینده پروژه آمریکایی- صهیونیستی معامله قرن چیست؟

ببینید ترامپ تصمیم گرفت نیروهایش را در غرب آسیا کاهش دهد و از چند نقطه عقب‌نشینی کند. ترامپ در هنگام اعلام پروژه معامله قرن تصمیم به عقب نشینی از سوریه گرفته بود که حالا انجام نشد. با طالبان در قطر وارد گفتگو شد. زلمای خلیل زاد را فرستاد و توافق کردند که آمریکا از افغانستان بیرون برود. در عراق هم این تصمیم گرفته شده حالا این که می شود یا نه در آینده مشخص خواهد شد. این کاهش نیرو توسط آمریکا عملاً در منطقه یک خلاء ایجاد می‌کند سؤال این است که این خلاء را چه کسی پر می‌کند ترامپ به برخی کشورهای عربی توصیه نمود که اسرائیل این خلاء را پر می‌کند و شما باید با اسرائیل رابطه داشته باشید. چون این رژیم ستون فقرات امنیت در منطقه است!

در حالی که واقعیت این نیست این رژیم خودش در مقابل مقاومت در غزه، حزب الله لبنان و محور مقاومت دچار مشکل شده است. خب، این کشورها توصیه ترامپ را قبول کردند و یکسری آمدند و با اسرائیل ارتباط برقرار کردند. اما الان یک تفکر جدید پیدا شده است. مثلاً امارات به عنوان اولین کشوری که در دور جدید با اسرائیل رابطه برقرار کرد به این جمع بندی رسیده است که کسانی این خلاء را در منطقه پر می‌کنند که یک قدرت منطقه ای اصیل هستند مثل ایران و ترکیه به همین دلیل امارات به سمت ایران و ترکیه حرکت کرده است.

این نشان می‌دهد که نوعی تشکیک در ذهن رژیم‌هایی که با اسرائیل عادی سازی کردند در این خصوص که اسرائیل توان حفظ امنیت آنها و منطقه را داشته باشد به وجود آمده است. سفر بنت به امارات یک سفر ناگهانی بود چرا انجام گرفت؟ برای این که امارات را تحت فشار قرار دهد و مانع برقراری ارتباطات گسترده میان ایران و امارات شود و لذا این سؤال پیش می‌آید که آیا این عادی سازی بر اساس یک باور است؟ باید گفت نه بر اساس یک دیکته و تحمیل آمریکایی است که کشورهای منطقه تازه به نادرست بودن آن پی برده‌اند.

* با توجه به جنایات و اقدامات اخیر اسرائیل در کرانه باختری از جمله به شهادت رساندن جمعی از فلسطینیان به نظر شما الان جنگ در کرانه باختری یا غزه چقدر محتمل به نظر می‌رسد؟

ببینید رژیم صهیونیستی یک رژیم جنگ طلب است که همیشه کانون نا امنی در منطقه بوده ما از قدیم جنگهای متعددی مانند 1947-48، 1967، 1973، و 1982 را داشتیم. اینها همه نشان می‌دهد که این رژیم در سطح منطقه یک تهدید بسیار زیاد ایجاد کرده. در داخل هم ما شاهد بودیم که در سالهای 2008، 2012، 2014 و 2020م رژیم صهیونیستی علیه غزه جنگ ایجاد کرده است. لذا آیا ممکن است این رژیم به غزه یا لبنان حمله کند؟

در پاسخ باید گفت بله چون این رژیم رژیمی است که همچنان به تجاوزگری اعتقاد دارد. بر همین اساس هم ممکن است یک نا‌امنی ایجاد کند. اما آیا این رژیم قادر به تغییر معادلات از طریق جنگ خواهد بود؟ باید بگویم نه خیر این رژیم قادر به تغییر معادلات نیست نمونه آن هم در غزه و هم در لبنان هست. شاید غزه بهترین نمونه باشد. رژیم صهیونیستی در سال 1967م غزه را نیم ساعته گرفت ولی از ابتدای سال 2000م به بعد این رژیم نه تنها نتوانست غزه را نگه دارد بلکه در سال 2006م ناچار به عقب نشینی از غزه شد و از آن زمان تا کنون6 الی 7 جنگ را علیه غزه شروع کرده به امید این که دوباره بر غزه سلطه پیدا کند. اما نتوانست به هدف خود برسد.

این نشان می‌دهد که تفکر و فرهنگ مقاومت گسترش پیدا کرده و توان آن به حدی بالا رفته که می‌‎تواند یک معادله متقابل ایجاد کند. این را باید معادله بازدارندگی نامید. اسرائیل در جنگ 51 روزه 2014 با وجود این که 51 روز جنگید اما بهترین و نخبه‌ترین نیروهای خودش را مثل تیپ ناحال وقتی می‌خواستند وارد غزه شوند در همان مرز غزه از دست داد. این مسئله نشان دهنده این واقعیت است که مقاومت موفق شده واقعیتهای زیادی به وجود بیاورد که مانع از ادامه تجاور اسرائیل به غزه شده است. این واقعیت جدیدی است که رژیم با آن رو‌به‌رو شده است.

* اگر به غیر از مواردی که فرمودید مطلب دیگری در حوزه فلسطین دارید بفرمایید؟

ببینید به نظر می آید رژیم صهیونیستی الان در یک تنگنای استراتژیک قرار دارد. یعنی به عبارت دقیق تر خودش هم نمی‌داند کرانه باختری را ضمیمه کند یا از آن عقب‌نشینی کند و با تمام امکاناتی که غرب در حوزه نظامی در اختیارش قرار داده و پیشرفته‌ترین سلاحها را در اختیار دارد موفق نشده پیروزی به دست بیاورد. الان اسرائیل لقمه‌ای گنده‌تر از دهان خود به برداشته و آن هم بحث تهدید ایران است. البته اگر این رژیم تجاوزی به ایران بکند سیل هزاران موشک به فلسطین اشغالی سرازیر خواهد شد و این می‌تواند موجودیت این رژیم را تهدید کند.

رژیم صهیونیستی بعد از قرارداد 1979م احساس کرد که تثبیت شده است. اما با انقلاب اسلامی بار دیگر موجودیتش در معرض تهدید قرار گرفته است و الان کم نیستند کسانی در اسرائیل که می‌نویسند موجودیت این رژیم در خطر است و ممکن است اسرائیل از بین برود. کتب زیادی در این زمینه نوشته می‌شود. این نشان دهنده نوعی نگرانی و از جنس بسیاری از واقعیت‌های سیاسی است که در درون رژیم صهیونیستی نفوذ کرده است.