1

شاعرِ روزنامه نگار

مهناز اصغری

ملک الشعرای بهار از بزرگترین شاعران دوره مشروطه است و تا دلتان بخواهد درباره این شاعر نظرات ضد و نقیض منتشر شده است. چراکه گروهی او را به عنوان شاعری برجسته و قصیده‌‌سرایی به نام می‌شناسند و گروهی هم اصلا او را شاعر نمی‌دانند. پارادوکس عجیبی که درباره کمتر شاعر ایرانی وجود دارد!

به عقیده صاحبنظران، بازخوانی تاریخ حیات بهار، بازخوانی تاریخ یکی از پیچیده‌ترین ادوار سیاسی ایران است. عمر ۶۵ ساله او مصادف است با یکی از حساس‌ترین و پیچیده‌ترین ادوار حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این مرز و بوم.

بهار علاوه بر شعر و ادبیات در حیطه روزنامه‌نگاری نیز دستی بر قلم داشته و روزنامه‌های بهار و نوبهار و مجله دانشکده، در زمینه روزنامه‌نگاری از او به یادگار مانده است. همچنین چند شعر او مانند «مرغ شباهنگ» و «جغد جنگ»، و البته «ترانه مرغ سحر»، با گذشت چندین دهه از تاریخ انتشار، همچنان ورد زبان‌ها است.

شاعری که بر خلاف میل پدر شعر می‌سرود

محمدتقی بهار معروف به ملک الشعرا در شانزدهم آذر ماه سال ۱۲۶۵ خورشیدی در مشهد‌ زاده شد. پدرش از شعرای به نام خراسان و ملک‌الشعرای آستان قدس رضوی بود. بهار از همان اوان کودکی بارقه‌های ادبی در وجودش زبانه کشید و نشان داد که فرزند خلف پدری است که سال‌ها با شعر انس دارد و با دغدغه فرهنگ ایران زندگی می‌کند.

هرچند پدر بهار آرزو داشت فرزندش به جای تورق دیوان‌هایی که خود او صدها بار خوانده و از بر است، تاجری شود در بازار مشهد و به جای شعر و کتاب و سیاست، به شمار ارقامی بپردازد که می‌تواند رونق زندگی‌اش باشد. اما وی که برخلاف میل پدر از 14سالگی شعر می‌سرود، پس از مرگ پدر به فرمان مظفرالدین شاه به جای او نشست و لقب پدر را گرفت.

ملک الشعرا و روزنامه نگاری‌هایش

ملک الشعرای بهار در حوزه روزنامه نگاری، در دوره استبداد صغیر در خراسان به چاپ روزنامه خراسان پرداخت و بعد از فرار محمدعلی شاه که در همه شهرها جشن برپا شد، اشعاری سرود که در جشن‌های ملی مشهد خوانده می‌شد. او در سال 1328 هـ.ق در مشهد به انتشار روزنامه “نوبهار” پرداخت که به علت حملات تند بر ضد فشار روس‌ها و دخالت آنان در سیاست داخلی کشور اهمیت خاصی داشت و پس از یک سال انتشار توقیف شد. او سپس روزنامه‌ای به نام “تازه بهار” را چاپ کرد که آن هم توقیف شد و بهار به تهران تبعید شد.

اشعار آغاز جوانی بهار، که ملک الشهرای آستان قدس رضوی بود، بیشتر زمینه‌های مدح داشت، مانند: مدح امام هشتم، مدح حضرت ختمی مرتبت، مدح مظفرالدین شاه … و بهار در آن اشعار از استادان قدیم شعر فارسی پیروی می‌کرد.

بعد از مشروطیت و ورود به جرگه آزادی خواهان او شعر خود را وقف آزادی کرد. اشعار “بهار” در این دوره پرشور و صمیمی است او با سیاست‌های استعماری به پیکار برمی‌خیزد. او با تصویر اوضاع و احوال زمان خود، مردم را به شرکت امور سیاسی و اجتماعی فرا می‌خواند.

پس از جنگ جهانی اول “بهار” که به تهران تبعید شده بود به مشهد بازگشت و چاپ روزنامه “نوبهار” را از سرگرفت. در سال 1332 هـ.ق به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به تهران آمد و نزدیک سه سال به انتشار روزنامه “نوبهار” ادامه داد.

“بهار” در سال 1334 هـ.ق با ایجاد جمعیتی به نام “دانشکده”، شاعران و نویسندگان جوان را در آن جمعیت گرد آورد و در سال 1336 هـ.ق به انتشار مجله “دانشکده” دست زد. این مجله اگر چه بیش از یک سال دوام نکرد، اما از بهترین مجلات آن زمان بود.

او در دوره چهارم مجلس نیز به نمایندگی انتخاب شد و با مرحوم مدرس در صف اکثریت بود و از سران معروف گروه اکثریت به شمار می‌رفت. در ششمین دوره هم به نمایندگی مجلس رسید و بعد از آن دیگر به مجلس قدم نگذاشت.

بهار بعد از شهریور ماه 1320 مدتی به وزارت فرهنگ منصوب شد و وزارت او چند ماهی بیش نپایید. وی در دوره پانزدهم هم به نمایندگی مجلس انتخاب شد و به مجلس رفت اما به سبب مبتلا شدن به بیماری سل برای معالجه به سوئیس سفر کرد و پس از معالجه در 1328 به ایران بازگشت و در اول اردیبهشت ماه 1330 یا به قولی دوم اردیبهشت ماه درگذشت.

شفیعی کدکنی از شعر بهار و تاثیر او در دوران مشروطیت می‌گوید

بد نیست درخصوص جایگاه بهار در ادبیات و سیاست نگاهی به نظرات یکی از برجسته‌ترین اساتید و پژوهشگران حوزه ادبیات داشته باشیم.

استاد محمدرضا شفیعی کدکنی درباره بهار می‌گوید: من معتقدم که شعر بهار و شعر ایرج از روزگار عرضه شدن تا امروز، همه نسل‌‏ها را تسخیرکرده است و در آینده نیز بیش ‏وکم، حضور و استمرار خود را در حافظه نسل ‌های مختلف حفظ خواهد کرد.

وی در زمینه اثرگذاری بهار در دوران مشروطیت نیز گفته بود: در زمینه شعر مشروطیت اگر بخواهیم شعر بهار را بررسی کنیم تنها شاعری که به لحاظ حجم آثار با او قابل مقایسه است، ادیب الممالک است و تنها شاعری که به لحاظ نفوذ در میان توده وسیع خوانندگان می‏تواند با او رقابت کند ایرج است وگرنه دیگران به هیچ وجه جایی برای مقایسه ندارند.

این پژوهشگر برجسته در جایی دیگر نیز بیان کرد: شعر فارسی پس از ظهور نیما، چه بخواهید و چه نخواهید، معیارهای تازه‏ای را پذیرفته و در قلمرو آن معیارها، دیگرجایی برای مقایسه کسی با بهار باقی نیست. بهار واپسین تجلی یکی از ارجمندترین صورت ‌های شعر فارسی است؛ صورتی که از رودکی آغاز و به بهار ختم می‌‏شود. منظور سیر طبیعی این قالب است وگرنه در دوهزار سال دیگر هم ‏ممکن است کسی بیاید و قصیده‏ای بگوید.

اعتدال مجموعه عناصر شعری

وی معتقد است: “بهار یکی از پر فروغ‌ترین شعله‌های قصیده سرایی در طول تاریخ ادبی ماست و بی‌هیچ گمان از قرن ششم بدین سوی چکامه‌سرایی به عظمت او نداشته‌ایم. در میان قصیده سرایان درجه اول زبان فارسی‌که از شماره انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کنند، بدشواری می‌توان کسانی را سراغ گرفت که بیش از او شعر خوب داشته باشند. در قصاید برگزیده او مجموعه عناصر شعری، به حالت اعتدال و یکدست جلوه می‌کنند. عاطفه و خیال و هدف انسانی همراه با نیرومندترین کلمات که با استادی فراوان در کنار هم جای گرفته، در شعر او به هم آمیخته‌اند. قصیده در معنی درست کلمه بر بنیاد سنت‌های کهن و دور از هرگونه پریشان‌گویی، آخرین بار در شعر او تجلی کرد و پس از چندین قرن بار دیگر چهره یک چکامه‌سرای بزرگ را در صفحات تاریخ ادبیات ما آشکار ساخت. بر روی هم بارورترین استعدادی بود که در شعر کلاسیک فارسی (به روزگار ما) چهره نمود.

شخصیت بهار، از چند سو دارای اهمیت است: در عالم تحقیق یکی از هوشیارترین محققان نسل خویش بود که بعضی کارهای تحقیقی او در عالم ادب، بسبب شّم خاص انتقادی و ذوق مایه‌وری که داشت، هنوز همچنان تازگی دارد و مرجعی است برای اهل ادب مانند مقداری از مباحث کتاب سبک‌شناسی و بسیاری مقالات و کتب دیگر که بصورت انتقادی به دست او تصحیح شده است. وی برای نخستین بار مقوله سبک‌شناسی را بطوری که امروز رایج است در تاریخ ادبیات ما مطرح کرد و خود در این باب بهترین تحقیقات و گسترده‌ترین پژوهشها را (در آن روزگار)  انجام داد.

دوم اینکه، بهار سیاستمدار است که در عرصه‌گیر و دار آزادی، درشت خفتانش به تن فرسود (بث الشکوی) و تا واپسین لحظه‌های زندگی در سنگر مبارزه زیست اگر چه حیات او در این راه بی‌پست و بلند نبود.

سوم؛ بهار شاعر،که زبان روزگار خویش و یگانه سخنواران چند قرن اخیر ایران بود، شاعری که گذشته ایران را، همیشه پیش چشم داشت و از یاد شکوهمند آن روزگاران، خون در تن او موج می‌زد.”

بازخوانی تاریخ یکی از پیچیده‌ترین ادوار سیاسی ایران

در پایان این گزارش باید به بخش‌هایی از کتاب «بهار شعر ایران» نوشته حسن بلخاری قهی که درباره خدمات و تأثیر بهار بر فرهنگ، سیاست و تاریخ ایران نوشته شده، اشاره کنیم. در این کتاب آمده است: «عمر شصت و پنج ساله مرحوم محمدتقی بهار(1265-1330) مصادف با یکی از حساس‌ترین و پیچیده‌ترین ادوار حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این مرز و بوم بود. سال‌هایی که حکومت یکصد و سی ساله قاجار، آخرین نفس‌های خود را می‌کشید و در گذار انتقال به دوران پهلوی دوره‌ای برزخی را تجربه می‌کرد. دوره‌ای که ورود مذهب به سطح جامعه و حرکت‌برانگیزی آن، ظهور می‌یابد و غرب آرام آرام برای کشور یک مسئله می‌شود؛ زیرا اروپا از منظر شاهان قاجار، تعریفی خاص، بسیار سطحی و نازل دارد و محلی برای تفریح و دیدن پیشرفت‌های اروپاییان است که اثرات آن در صورت و سیرت و آرزوی فرهنگی شدن به صورت محسوسی در زیر پوست عشرت‌طلبان قاجاری می‌دود و برای هنرمندان و اندیشمندان نیز نطفه اصلی نوعی بازنگری در سنت و تاریخ اندیشه است. از این رو،‌ دوره‌ای که بهار در متن آن متولد می‌شود،‌ رشد می‌کند و به بار می‌نشیند، وی را به شدت درگیر جریانات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می‌سازد تا آنجا که با کودتای رضاخانی، در کنار بزرگانی چون شهید مدرس به مبارزه با استبداد می‌پردازد، تبعید و زندانی می‌شود و البته در نهایت با برگزیدن فعالیت‌های علمی و ادبی، تسلیم سرنوشت خویش می‌گردد تا سال‌های پایان عمر، که عهده‌دار تصدی مقام وزارت فرهنگ کابینه قوام‌السلطنه می‌شود. حقیقتاً بازخوانی تاریخ حیات بهار، بازخوانی تاریخ یکی از پیچیده‌ترین ادوار سیاسی ایران است»