1

کلاهی که از سر «شهرزاد» بر سر «خاتون» رفت

فرزین پورمحبی

«نمی دانم چه سری است که از تاریخ تولد حضرت آدم هر کسی در هر پُست و منصبی بر سرکار آمده اولین هم و غمش این بوده که تکلیفش را با رخت و لباس زن جماعت، مشخص کند! چه بسا منشا نگرانی دائمی زنان؛ بابت اینکه چه بپوشند، همین حساسیت تاریخی بوده! بله؛ یکی از راه نرسیده زنان را می‌پوشاند و دیگری هم تا می‌رسد از آنها استفاده ابزاری می‌کند! البته همه‌شان هم ادعا دارند خانم ها تاج سرند و هدف‌شان تکریم مقام والای زن است و عمرا بخواهند برای‌ خانم محترمی تعیین تکلیف کنند! اما در اصل، مسئله اصلی دست اندرکاران، بودن یا نبودن چیزی بوده بر تن زنان!

اما این داستان چه مصونیت باشد چه محدودیت و خلاقیت و … به هر حال بروز و ظهورش در سینما و تلویزیون بیشتر به چشم آمده؛ آنقدرها که با دیدن نوع لباس هنرپیشه‌های زن یک فیلم، براحتی می‌شود تشخیص داد که در زمان ساخت آن فیلم، فرهنگ و ایدئولوژی حاکم بر جامعه دقیقا چه سازی می‌زده‌اند! مثلا در زمانه‌ای پوشش، مختص نقش کلفت‌ها بود و برهنگی نشانه تمدن و در دوره‌ای دیگر چادر و چارقد قواره تن از ما بهتران شد!

در حال حاضر هم در عصری به سر می‌بریم که کارگردانان دچار محدودیت‌های عجیبی مانند رو گرفتن زنان بازیگر از محارم‌شان و یا خوابیدن آنها با لباس کامل در تخت‌شان و …. هستند. البته برای حل این مسئله کارگردانان خلاق‌مان ابتکاراتی به خرج داده‌اند؛ مثلا استفاده از کلاه‌گیس بجای گیس، زن‌پوش‌کردن مردان (همچون ایام آغاز تاتر!) و یا وارد کردن اکترس‌های زن اجنبی ترگل ورگل که «سرلختی» برای آنها از شیر مادر هم حلال‌تر بود و هست!

اما در میان این تمهیدات، یک راه برون رفت دیگر از این بحران کشف شد و آن قراردادن وقایع فیلم در بستر یک تاریخ خاص از کشورمان است …. شاید اگر رضاشاه در سال ۱۳۱۳ به ترکیه سفر نمی‌کرد و متاثر از این سفر، در سال ۱۳۱۴ بخشنامه کشف حجاب را اعلام نمی‌کرد و بر همین اساس شکل و شمایل بانوان‌ ما هم تغییر نمی‌کرد، متعاقبا سطح فیلم و سریال‌سازی کشورمان خصوصا به لحاظ رنگ و لعاب تا این حد رشد نمی‌کرد! ـ هیچ فکرش را می‌کردید روزی شقایق اینقدر به گودرز مربوط شود؟! ـ باری به هر جهت «کشف حجاب» اگر برای هیچکس «آب» نداشت حداقل برای کارگردانان حال حاضر کشورمان که با محدودیت‌های دست و پاگیر بازیگران زن دست و پنجه نرم می‌کنند و همواره در صدد یافتن راهی برای دورزدن تحریم بانوان به لحاظ پوششی و خلق جذابیت‌های بصری در کادر خود هستند «نان» شده است!

اما روی هم‌نرفته؛ کلاهی که بعد از «کشف حجاب» «پهلوی اول» بر سر بانوان رفت نسبت به همان کلاهی که بعدها توسط «پهلوی دوم» از سرشان برداشته شد، دارای ممنوع‌التصویری کمتری بود و در عین حال از تیپ و ظاهر تکراری دوره فعلی هم به مراتب بهتر بود و این موضوع خودش به نوعی یک قدم به جلو برای آزادی بازیگران زن از قید و بند بود! (حال فهمیدید چرا ما علاقه‌ای به روایت تاریخ سراسر منشوری بین سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ را نداریم؟ این بخش از تاریخ را بگذارید به حساب حلقه مفقوده تاریخ کشورمان که سرتاپایش غیرمجاز و غیرقابل روایت است سالهای مخوفی که هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتاد به جز قردادن همچین و همچون تا شمرون!) بگذریم ….

برگردیم به همان دوره‌ای که بر سر بانوان ما کلاه رفت که در ادامه، بستر فیلم‌سازی فعلی ما هم به همان جا رفت! خبر خوب اینکه هر بانویی با کلاه و کت دامن زیباتر و فتوژنیک‌تر هم می‌شد و برای یک کارگردان چه چیزی بهتر از اینکه هم فیلمش مجاز باشد و هم بازیگرانش رنگ و روغنی داشته باشند! حال این سوال پیش می‌آید که دلیل علاقمندی کارگردانان ما برای به تصویر کشاندن وقایع سالهای ۱۳۲۰ (اشغال ایران و عزل رضا شاه) تا ۱۳۳۲ (کودتای مصدق) بازگویی اتفاقات مهم سیاسی ـ اجتماعی آن سالهاست یا صرفا فرصتی است برای کارگردانان که می‌توانند ـ با توجه به ظاهر بانوان در آن هنگام و تطابق آن با قوانین فعلی ـ داستان‌های خود را بدون دغدغه کمتری در آن بستر تعریف کنند؟

به هر حال برای بازگویی تاریخ حتما باید به آن و خصوصا به پوشش رایج در آن‌زمان وفادار بود! خب؛ چه نمایی بهتر از نشان دادن بانویی که با یک کت و دامن و کلاه، سوار بر یک ماشین قدیمی از روی سنگفرش خیابانها و از کنار مغازه‌هایی با تابلوهایی دست نویس بگذرد؟! اما خبر بد هم اینکه این صحنه‌ها آنقدر دچار تکرار مکررات شده‌اند که بینندگان فعلی، کوچه خیابان‌های آن موقع را بهتر از محله فعلی خودشان و مدل ماشین‌های آن زمان را کامل تر از پراید می‌شناسند! در همین راستا هم، تکراری بودن کت و دامن و کلاهی که از تن «شهرزاد» بر تن «همسر شیرزاد» رفته را از لباس تکراری مهمانان یک عروسی سریع‌تر تشخیص می‌دهند!

این روزها کمتر کسی است که بتواند آدرس هتل بزرگ تهران را بلد باشد! اما عمرا کسی را پیدا کنید که نداند گراند هتل دقیقا در کدام قسمت از خیابان لاله‌زار است و با آن سینمای سر چهارراه چقدر فاصله دارد! امان از محدودیت‌های مالی به لحاظ خلق لوکیشن و محدودیت های فرهنگی به لحاظ خلق پوشش‌های بانوان. اما همه اینها را به فال نیک می گیریم چون اگر جز این بود ما شاهد ساخت فیلم و سریال‌های تاریخی خوش‌ساختی همچون آثار فاخر علی حاتمی، حسن فتحی، سید ضیاء الدین دری و همین سریال «خاتون» … نبودیم. درود بر جد و آبادشان».