1

لطفا دهان شعر را آسفالت نکنید!

مهناز اصغری

اگر پولی در حد 15 تا 20هزار تومان در جیبتان دارید و نمی‌دانید با آن چه کنید، می‌توانید کتاب بخیرد، آن هم کتاب شعر! چراکه چند سالی می‌شود که وضعیت نشر شعر به مرحله بحرانی رسیده و به شعار «هر ایرانی، یک کتاب شعر» نزدیک می‌شویم.

در ضمن هر روز هم بر تعداد ناشرانی که با هزینه به اصطلاح شاعران به‌صورت فله‌ای کتاب چاپ می‌کنند، افزوده می‌شود؛ برخی ناشرانی که چند سالی است به اسم ناشر تخصصی شعر، مثل کارگاه‌های تولیدی لباس، از تولید و انتشار سالانه حدود 200 نسخه مجموعه شعر خبر می‌دهند!

سرانه 16 دقیقه‌ای مطالعه

در همین ابتدای گزارش بد نیست اشاره کنیم که مرکز آمار ایران به عنوان متولی اصلی تامین آمارهای مورد نیاز برنامه ریزان طرح‌های آماری ویژه‌ای را انجام می‌دهد که یکی از این طرح‌ها، طرح آمارگیری از فرهنگ رفتاری خانوار است و در این میان یکی از تحقیقات آنها سرانه مطالعات کتب غیر درسی است که بر اساس یافته‌های این تحقیق، سرانه زمان کل مطالعه غیردرسی برای هر فرد در ایران چیزی در حدود ۸ ساعت و ۱۸ دقیقه در ماه و به عبارت دیگر ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه در روز بوده است که شامل مطالعه کتاب، روزنامه و نشریه فیزیکی یا الکترونیکی می‌شود.

به قهقرا رفتن دنیای ادبیات

اینجاست که باید اشاره کنیم به عقیده شما از سرانه 16 دقیقه‌ای چه میزان آن مطالعه شعر است و از این میان چه تعداد مخاطب تخصصی شعر هستند؟ بنابراین با یک نگاه آماری می‌توان این نتیجه را گرفت که مدت زمان پائین مطالعه به موضوع به قهقرا رفتن دنیای ادبیات دامن زده و باعث شده هرکسی خودش را شاعر بنامد! چراکه برای انتشار کتاب نه کارشناسی ای وجود دارد و نه نقدی و نه حتی مخاطب چندان تخصصی‌ای!

برخی از این قبیل مولفان و ناشران حتی بر این باور هستند که «هیچ کس حق ندارد اعلام کند چه کسی اجازه انتشار کتاب دارد و چه کسی فاقد این اجازه است. شعر جزو عرصه هنر است و متر و معیار سنجش مشخصی ندارد.» چراکه برخی از ناشران نه نگران ادبیات هستند و نه دلشان به حال مولفان گمنام سوخته است! آنها تنها به دنبال ارتقا بنگاه فرهنگی خود هستند تا با فروش‌ این کتاب‌ها برای خود پشتوانه مالی ایجاد کنند. در این میان بعضا با شاعران جوان و گمنام قرارداهای اقتصادی ناسالم و البته جالب و خنده‌داری هم می‌بندند. به طور نمونه دربرخی از این قراردادها شاعر موظف است، ظرف 72 ساعت مجموعه شعری را که ناشر چاپ کرده است، از محل خارج کند، در غیر این صورت، ناشر مختار است آن‌ها را امحا کند! یا این‌که در قراردادشان ذکر شده که ناشر تنها موظف است 50 نسخه از کتاب را در شبکه توزیع قرار دهد و اگر کتاب به فروش رسید دوباره چند نسخه از کتاب را چاپ کند و به شبکه توزیع بفرستد. همچنین ارزش آرم ناشر چند میلیون در نظر گرفته شده است. اما ناشران نمی‌دانند که هر انتشار کارشناسی نشده ای به پایین آوردن سطح سلیقه عمومی و رشد بی‌رویه ادبیات عامه‌پسند می‌انجاد و مخاطب غیرتخصصی تصور می‌کند شعر همین‌ دفتر شعرهایی است که با آرم چند ناشر خیلی معروف منتشر می‌شود.

فلانی چرا کتاب چاپ نمی‌کنی؟

بنابراین دسته اول شاعران جوانی هستند که به دنبال این جمله که «فلانی چرا کتاب چاپ نمی‌کنی» رفته و تن به قراردادهای خنده‌دار می‌دهند و در یک رقابت اشتباه عجیب و غریب و در چرخه انجمن‌های شعری، فکر می‌کنند اگر کتاب نداشته باشند، دیگر اعتبار و منزلت اجتماعی ندارند.

در این میان برخی از این کتاب‌ها به‌لحاظ ادبی بسیار ضعیف است و به صرف اینکه اصلاحیه‌ای ندارد، به‌راحتی مجوز نشر می‌گیرد.‌ بنابراین ای کاش در کنار کارشناسانی که کتاب‌ها را به لحاظ محتوایی، شاید کار‌شناسی می‌کنند، در وزارت ارشاد گروهی تشکیل شود که آثار را به‌لحاظ فنی نیز کار‌شناسی کنند تا به‌راحتی هر کتاب شعری منتشر نشود.

شعرهای سلبریتی محور!

حالا که موضوع به اینجا رسیده بد نیست به نوع دیگری از چاپ مجموعه های شعر اشاره کنیم. دسته دوم این گزارش، شاعران «شعرهای سلبریتی» محور است که اگر بخواهیم این پدیده را بررسی کنیم باید بگوییم که همواره سرکشیدن در حوزه‌های دیگر بین اهالی سینما با ادبیات یا موسیقی رواج داشته است. از جمله این افراد و به ظاهر شاعران نیز می‌توان بهاره رهنما، لیلا اوتادی، امیر آقایی، الهام پاوه‌نژاد، صابر ابر،‌ رستاک حلاج، سپیده خداوردی، شیلا خداداد، بهنوش بختیاری،‌ افسانه بایگان، عادل فردوسی‌پور، مژده لواسانی، فلامک جنیدی و ترانه علیدوستی را نام برد که به واسطه مطرح شدن در سینما و تلویزیون به سراغ ادبیات آمده‌اند. همان‌هایی که ناشران از چاپ مجموعه‌های شعری‌شان استقبال می‌کنند، چراکه حضور طرفداران این افراد در کتابفروشی‌ها در مراسم رونمایی و امضای کتاب‌ها برای خرید کتاب‌شان، می‌تواند فتح‌البابی برای حضور مشتری‌ها در کتابفروشی‌ها باشد. بنابراین برای ارتقای سطح کتابخوانی کافیست این افراد از تریبون خود برای «معرفی کتاب» استفاده کنند تا به ادبیات خدمت کنند.

مصادره کردن تمام ساحت‌ها

در بحث محتوایی مجموعه های آنها نیز ساعت‌ها میتوان نقد و نظر نوشت اما موضوع این است که بسیاری از آنها به دلیل اینکه چهره‌ای شناخته شده هستند، نقد هم نمی‌شوند یا اگر نقد شوند به قدری محتاطانه است که بیشتر شبیه به پیشنهاد است تا انتقاد! البته که از نگاه مخاطبان تخصصی شعر، شعرهای منتشر شده چنان بی محتوا هستند که گاها حتی آنها را به باد تمسخر گرفته‌اند و درباره انتشار چنین آثاری ابراز تاسف کرده اند! یعنی از نظر محتوایی وقتی سلبریتی‌ها با منتقدان حرفه‌ای ادبیات روبه‌رو می‌شوند، مورد سرزنش قرار می‌گیرند که چرا دست به چاپ این کتاب زده‌اند. کارشناسان معتقدند ورود هنرمندان دیگر رشته‌ها به شعر و ادبیات، بیانگر جریان ابتذال و به نوعی مصادره کردن تمام ساحت‌هاست.

صابر قدیمی یکی از شاعران مطرح کشور هم در همین زمینه می‌گوید: «اکثر کتاب های شعر سلبریتی ها، شوخی‌های ادبی هستند که تنها سلیقه و ذائقه مردم را کاهش می دهند.»

دست و سوت و هوراهای مجازی!

دسته سوم شاعران جدید آنهایی هستند که در شبکه های اجتماعی شاهد متولد شدن آنها هستیم و با دست و سوت و هورا و چاپلوسی مخاطبان محدود خود، خود را در جرگه شاعران می‌پندارند! همانهایی که به واسطه جوگیری مجازی به مرور حتی سر از شبکه‌های استانی در می‌آورند و از مخاطبان چند کایی خود الهام می‌گیرند.

اینبار شما را به قضاوت می‌گذاریم

در این گزارش قصد داشتیم با کارشناسان حوزه ادبیات گفتگو کنیم؛ اما اینبار شما را به قضاوت می‌گذاریم و تنها چند نمونه از شاهکارهای دست شعر نو نویسانی را به اشتراک می‌گذاریم که «یک تنه پایه‌های ادبیات را جابجا کرده» و شعر را به قهقهرا بردند. اما راستش نامی از این شاعرطورها نمی‌بریم که به قتل عام ادبیات فارسی کمک نکرده باشیم!

چند نمونه شاهکار بخوانید!

1/ نه، دیگر زن باران نیستم/ نه، زن بارانم/ نه پای به جاده‌زدن دارم!/ معمولی شده‌ام/ آنقدر معمولی/ که دفتر شعر چاپ می‌کنم؛/ امضا می‌کنم،/ و می‌دهم/ به زنان بارانی شهرم

2/ هورا گوجه‌ها/ گوجه‌های من/ بزنین دهن سفید تخم مرغا رو سرویس کنین/ قرمز کنین املتم رو/ من هم با شمام

3/ نزدیک ترین نونوایی به خونه‌ام/ لواش می‌پزه/ تو چی؟/ نزدیک ترین نونوایی به خونه ت چی می پزه؟/ نکنه تو از اونایی باشی/ که نزدیک ترین نونوایی به خونه شون/ بربری می پزه…/ فوق‌العاده است مرد،/ خوش به حالت!

4/ دو دقیقه هم  نمیشه/ که یه نارنگی رو خوردم/ ولی/ شاید پاشم/ برم تا جلوی یخچال/ یه نارنگی دیگه بخورم/ شایدم نه/ نمی دونم/ شایدم یه راه دیگه پیدا شد/ کی به کیه/ فعلا که بیکارم/ دارم روش فکر میکنم

5/ من/ تو بوده‌ام/ تو/ تو بوده‌ای/ ما/ تو بوده‌ایم/ من و تو/ ما نبوده‌ایم/ آشنا نبوده‌ایم/ هم صدا نبوده‌ایم

درپایان

یاد مهران مدیری در سریال «مرد هزارچهره» افتادم؛ «لیست خرید؛ پوتین برای سربازان، نفت یه پیت، اتاق بازجویی نم کشیده، پول برق را باید بدهیم، پول آب جدا….»