1

عروسک‌های معلول؛ چیزی که دنیا دارد و ما فاقد آنیم

وجود نگاه‌های سنگین همراه با تعجب یا ترحم در جامعه سبب می‌شود معلولان در عرصه عمومی حاضر نشوند، شاید بازی کردن کودکان با عروسک‌هایی که ویژگی افراد معلول را دارند به پرورشی نسلی کمک کند که نه از معلول بودن خجالت بکشد و نه در مواجه شدن با آن تعجب کند.

به گزارش روزنامه «صبح امروز» به نقل از خبرآنلاین، «اوایل که با چهره‌های متعجب مردم مواجه بودم، حس یک آدمی را داشتم که بین این جماعت جایی ندارد و تنها در صورتی قبولش می‌کنند که شبیه به خودشان باشد، در غیر این‌صورت باید برگردی به کنج عزلتی که برای خودت ساختی. به مرور زمان برداشت کردم برای جامعه تصور این‌که ظاهر یکی کاملاً شبیه به سایرین ولی روی ویلچر نشسته باشد قابل هضم نیست…».

این بخشی از پیام توئیتری یک دختر دارای معلولیت است، دختری که حالا توانسته تفاوت خود را بپذیرد و به جامعه برگردد، اما گویی جامعه نه‌تنها «محیا راد»، بلکه بسیاری دیگر از افراد دارای معلولیت را نمی‌پذیرند. ما بارها در خیابان‌های شهر تردد کردیم همچنین از اتوبوس و مترو استفاده می‌کنیم، اما چندبار پیش آمده در طول یک هفته یک فرد معلول را در خیابان ببینیم؟

عادی‌سازیِ تفاوتی به‌نام معلولیت

اگر نگوییم هیچ، اما اقدامات مربوط به عادی‌سازیِ تفاوتی به‌نام معلولیت تا حالا چندان موثر نبوده، طوری‌که سبب‌ساز گوشه‌گیری و دوری از جامعه توسط افراد معلول شده است. در این میان والدین، رسانه‌ها و مراکز آموزشی نقش موثری در تربیت فرزندان دارند، گاهی روحیه کمال‌گراییِ آن‌ها در پرورش کودکان سبب می‌شود بچه‌ها نتوانند معلولیت را در ذهن ایده‌آل خود بپذیرند، همین بچه‌ها در آینده گروه بزرگسالان را تشکیل می‌دهند که درباره معلولیت برداشت‌های اشتباهی دارند.

حمیدرضا بهروز، روانشناس با اشاره به این موضوع می‌گوید: «الگویابی برای بچه‌ها تا سنین ۱۰سالگی بیشتر از طریق بازی و رفتار دیگران است نه از طریق حرف‌های دیگران، بنابراین زمانی‌که نظام آموزشی به‌ویژه والدین موقع صحبت کردن با کودکان از کلمات باید/نباید یا خوب/بد استفاده می‌کنند، این بچه‌ها از آن به بعد به‌طور اتوماتیک با هر چیزی‌که مواجه شوند معیار خوب/بد را درباره آن به‌کار می‌برند. در چنین شرایطی مثلاً وقتی کودک مدرسه برود و ببیند همکلاسی‌اش عینک دارد، در مواجهه با او می‌داند که یک کودک معمولی و خوب نباید عینک داشته باشد، چراکه به او گفته شده اگر به حرف بابا و مامان گوش بدهی و خوب غذا و شیر بخوری دیگر نیاز نیست عینک بزنی، از نگاه او فرد عینکی فردی است که به حرف پدر مادرش گوش نداده بنابراین کودک خوبی نیست، چشمانش ضعیف شده و باید عینک بزند، به‌خودش می‌گوید او بچه‌ی بدی است؛ ما به این می‌گوییم فرآیند دورنی کردن خوبی‌ها و بدی‌ها.»

بهروز: وقتی کودکان در نظام آموزشی با ایده‌آل‌ها پرورش داده می‌شوند، موقع خریدن عروسک هم دنبال عروسک‌های بدون نقص از نظر خودشان هستند، دنبال باربی با موی بور، چشم رنگی و قد بلند می‌گردند. شما تصور کنید این بچه‌های ایده‌آلگرا با بچه‌هایی که دارای معلولیت هستند روبه‌رو شوند، از نظر آن‌ها این یک نقص هست و امر عادی نیست

همان‌طورکه بهروز گفت، فرآیند درونی کردن خوبی و بدی از دوران کودکی آغاز می‌شود. دورانی که کودکان مشغول بازی با عروسک‌های خود هستند، عروسک‌هایی که به احتمال زیاد همگی نمونه ایده‌آل یک انسان را برای کودک یادآوری می‌کنند به‌ویژه درخصوص جسم آن‌ها. عروسک‌ها دو دست و دو پای کامل دارند، کمتر دیده می‌شود عینک بزنند چه برسد به این‌که نابینا باشند، آن‌ها عصا و واکر ندارند، روی ویلچر ننشسته‌اند یا مثلاً صورتشان صاف است و کک‌ومک ندارد. این عروسک‌ها اصلاً تداعی کننده یک فرد دارای معلولیت برای کودکان نیستند. شاید وجود آن‌ها بتواند به پروژه عادی‌سازی معلولیت کمک کند، براستی چقدر وجود عروسک‌هایی با ویژگی افراد معلول دارای اهمیت است؟

عادی‌سازی معلولیت به‌کمک عروسک‌هایی با ویژگی مشابه

فعالان اجتماعی حوزه معلولان سال‌هاست برای عادی‌سازی و پذیرش این افراد در جامعه تلاش می‌کنند. تلویزیون، سینما، ورزش تمام راه‌هایی است که آن‌ها طی کردند تا بتوانند جامعه را آماده حضور فردی کنند که روی ویلچر نشسته است، یک دست ندارد یا از پای مصنوعی استفاده می‌کند، برای راه رفتن واکر دارد و عصایی سفید چراکه نابینا است، آن‌ها می‌خواهند جامعه تفاوت این افراد را بپذیرد و ترحم‌آمیز نگاه‌شان نکند.

با یک فعال این حوزه ایده استفاده از عروسک‌های معلول را در راستای عادی‌سازی پذیرش معلولین مطرح کردیم. سیدمهدی صادقی در این‌باره می‌گوید: «این ایده چند حُسن دارد، یکی این‌که نگاه سایر کودکان را به حوزه معلولیت عادی می‌کنیم، در این ‌صورت اگر جایی یک کودک، فردی را دید که از ویلچر استفاده می‌کند نمی‌گوید این در خیابان چه‌کار می‌کند و چرا بیمارستان نیست، چراکه می‌داند یک فرد دارای معلولیت که روی ویلچر نشسته است، می‌تواند در فضای عمومی شهر وجود داشته باشد و فعالیت کند و این یک تفاوت عادی است. این بچه با بازی با این عروسک‌ها وقتی کسی را می‌بیند که نابینا هست یا روی ویلچر نشسته است دیگر می‌داند او حق زندگی دارد و این حق برایش مفهوم‌بندی شده است. بنابراین این ایده به عادی‌سازی موضوع در نگاه عمومی جامعه کمک می‌کند.»

بهروز، روانشناس در همین‌باره می‌گوید: «همان‌طورکه گفتم وقتی کودکان در نظام آموزشی با ایده‌آل‌ها پرورش داده می‌شوند، موقع خریدن عروسک هم دنبال عروسک‌های بدون نقص از نظر خودشان هستند، دنبال باربی با موی بور، چشم رنگی و قد بلند می‌گردند. تنها تفاوتی که وجود دارد در تغییر رنگ مو یا رنگ و نوع لباس آن‌ها است. شما تصور کنید این بچه‌های ایده‌آلگرا با بچه‌هایی که دارای معلولیت هستند روبه‌رو شوند، از نظر آن‌ها این یک نقص هست و امر عادی نیست.

بچه‌های عادی در تلویزیون یک فرد معلولِ باهوش ندیده‌اند یا یک فرد معلول خوش لباس ندیده‌اند، بنابراین وقتی با معلولیت در فضای واقعی زندگی‌شان مواجه شوند گویا با یک بیگانه مواجه شدند، چون شناختی از آنها ندارند، اما وقتی به‌کمک عروسک یا انیمیشن این تفاوت‌ها را به بچه‌ها آموزش دهیم گویی به جامعه کمک کردیم.»

او ادامه می‌دهد: «به بچه‌ها آموزش دهیم که انسان‌ها می‌توانند تفاوت داشته باشند و این اصلاً غیرعادی نیست، انسان‌ها می‌توانند در کنار تفاوتِ باورها، تفاوت‌های جسمی هم داشته باشند. چه‌طور مشاغل مختلف را به‌کمک عروسک به بچه‌ها معرفی کردیم از همین امکان هم باید استفاده کنیم تا معلولیت را به بچه‌ها آموزش دهیم، آموزش دهیم که تفاوت چیزی از انسانیت کم نمی‌کند.»

عروسک‌ها با ویژگی افراد معلول، چه کمکی به معلولان می‌کند؟

آن‌چه تا حالا گفته شد فقط کمکی بود که این عروسک‌ها به بچه‌های عادی کردند تا آن‌ها یاد بگیرند معلول بودن فقط یک تفاوت است، تفاوتی پذیرفتی که با آن باید زندگی کرد، با آن‌ها باید دوست شد و بازی کرد، این آموزش کمک می‌کند وقتی این کودکان بزرگ شدند در بزرگسالان هم افرادی در جامعه داشته باشیم که معلول بودن را مصداق بخت برگشتگی ندانند.

صادقی در این باره می‌گوید: «بازی با این عروسک‌ها کمک می‌کند خود بچه‌های دارای معلولیت حس بهتری نسبت به خودشان پیدا کنند، اعتماد به نفس آن‌ها بالاتر می‌رود، وقتی جایی می‌روند برای خریدن عروسک و ببیند در قفسه‌ها مانند عروسک‌های عادی، عروسک‌هایی با تفاوت شبیه خودشان وجود دارد، به فرد دارای ویژگی‌های خاص کمک می‌کند که بپذیرد در این دنیا تنها نیست، به خودش بگوید مانند این عروسک‌هایی که کنار هم هستند من هم با تمام تفاوت‌هایی که با افراد عادی دارم می‌توانم در جامعه حضور داشته باشم. بنابراین این ایده به بالا رفتن اعتماد به نفس بچه‌های دارای معلولیت کمک می‌کند.»

بهروز هم معتقد است بازی کردن با عروسک‌های دارای ویژگی‌های افراد معلول می‌تواند به این گروه از جامعه کمک کند که خودشان را سرزنش نکنند یا گرفتار خشم نشوند: «یک بار سنگین روی دوش بچه‌های معلول هست که با کمک این عروسک‌ها می‌تواند رفع شود. وقتی کودکان معلول با عروسک‌های عادی(از نظر جسمی) بازی می‌کنند، و این عادی بودن معیاری برای آن‌ها شده است، این کودکان به لحاظ روانی هیچ‌وقت نمی‌توانند با این مسئله کنار بیایند که اگر عضوی از بدن ندارند این فقط یک تفاوت است، طوری‌که ممکن است درگیر احساس گناه و از آن بدتر گرفتار احساس خشم شوند، دائماً با پرسش‌هایی که چرا من باید نسبت به دیگران متفاوت باشم این خشم را به خودشان و والدین‌شان برمی‌گردانند. چون همیشه ایده‌آل‌ها با شرایط جسمی آن‌ها فرق داشتند. معتقدم این عروسک‌ها خیلی خوب می‌تواند بچه‌های دارای معلولیت را از ماجرای مقایسه کردن خودشان با دیگران و بازتولید خشونت نجات دهد و به آن‌ها کمک کند.»

او ادامه می‌دهد: «کمکی که ساخت و استفاده از این عروسک‌ها به کودکان ‌دارای تفاوت و معلولیت می‌کند این است که دیگران با تفاوت این گروه از جامعه زودتر آشنا شوند و رفتار مناسبی در مواجه شدن با آن‌ها پیش بگیرند و دیگر از تعجب کردن خبری نباشد، نکته دیگر این‌که وجود این عروسک‌ها به خود این بچه‌ها کمک می‌کند که فرآیند پذیرش تفاوت‌شان را با دیگران زودتر سپری کنند تا آسیب کمتری ببینند. امیدوارم این ایده‌ها بومی‌سازی شود، اگر چنین ایده‌ای از دوران کودکی انجام شود ما می‌توانیم سال‌ها بعد بزرگترهایی داشته باشیم که برای آن‌ها معلولیت عادی شده است.»

مهدی‌زاده: ما فاقد عروسک‌های معلول هستیم و پروژه‌ای که بخواهد روی این ایده کار کند نداشته‌ایم. البته این عروسک‌ها حتی در نمونه‌های خارجی آن توسط کمپین‌ها انجام می‌شود، شاید یک شرکت تولیدی وجود نداشته باشد که دائم این عروسک‌ها را تولید کند

آیا عروسک‌ها با ویژگی‌های افراد معلول در ایران ساخته می‌شود؟

آیدین مهدی‌زاده، رئیس دبیرخانه شورای نظارت بر ساخت اسباب‌بازی کانون در گفت‌وگویی به خبرآنلاین می‌گوید: «ما این عروسک‌ها را در کانون نداریم و پروژه‌ای که بخواهد روی این ایده کار کند نداشته‌ایم. البته این عروسک‌ها حتی در نمونه‌های خارجی آن توسط کمپین‌ها انجام می‌شود، شاید یک شرکت تولیدی وجود نداشته باشد که دائم این عروسک‌ها را تولید کند، حداقل من از آن اطلاع ندارم شایدم وجود داشته باشد چراکه شرکت‌ها باید بازار فروش خودشان را در نظر بگیرند.»

او ادامه می‌دهد: «درخصوص کودکان ویژه و دارای معلولیت پروژه‌هایی در کانون در دست مطالعه هست، اما مشکلی که در این خصوص وجود دارد این است که معمولاً تولید کننده‌ها زیر بار چنین پروژه‌هایی نمی‌روند چراکه بازار کوچکی دارند، این موانعی است که معمولاً جلوی پای این ایده‌ها قرار می‌گیرد. اما چون کانون دیدگاهی درباره نفع بردن ندارد و دنبال بازار نیست این ایده که توسط خبرگزاری شما مطرح شد می‌تواند در کانون به‌صورت یک فرخوان انعکاس داده شود تا اگر کسی در این زمینه ایده‌ای دارد آن را مطرح کند و ما در کانون و شورای نظارت بر اسباب‌بازی آماده همکاری در این زمینه هستیم.»

همچنین مهدی‌زاده درخصوص ورود کانون به ایده‌ی ساخت عروسک‌ها با ویژگی افراد دارای معلولیت می‌گوید: «اثر فرهنگی این عروسک‌ها مشخص نیست، به‌نظرم یک کار کارشناسی دقیق می‌خواهد که کارشناسان بهزیستی و روانشناسان این مسئله را بررسی کنند و ببینند آیا اگر کودکی با این عروسک‌ها بازی کند آن اثربخشی روانی که مدنظر هست دارد یا ندارد، من الان نمی‌گویم اثر ندارد بلکه منظورم این است که روی این ایده باید کار کارشناسی انجام شود و کانون حتماً کمک می‌کند؛ پروژه‌هایی که در کانون انجام می‌شود معمولاً از یک فاز مطالعاتی عبور می‌کنند، همان پروژه دارا و سارا که شاید بسیاری معتقدند به اهداف خودش نزدیک نشد بیش از سه سال کار مطالعاتی برایش انجام شد.»