تبعات تبعیضی نهادینه شده
ملینا عبدالرضایی
شاید شما هم خبر خودکشی معلم ریاضی اهل استان فارس را در چند روز گذشته به دلیل عدم توانایی در گرفتن وام شنیده باشید. او از مشکلات مالی به ستوه آمده بود، چندی پیش از بانک درخواست ۵۰ میلیون تومان وام کرده بود، اما به دلیل عدم توان مالی، تامین ۵ میلیون تومان سپرده برای پیش شرط وام را نداشته است.
به گزارش روزنامه «صبح امروز» این معلم در نامهای خطاب به یکی از دوستانش نوشت: «اگر در توانت هست بزرگی کن و یک و دویست فقط برای چهل و هشت ساعت کمکم کن تا وام ریختن، تقدیم میکنم. اگر میتونی کمکم کن و دستم بگیر تا با خیال راحت مثل آدم اول مهر بتونم برم کلاس و یه نفس راحتی بکشم». گفتار در نامه چنان تراژیک است و که این پرسش را به وجود میآورد چطور ممکن است آموزشوپرورش استان فارس در واکنش به این اتفاق، معلم را متهم به فعالیت در سایتهای شرطبندی کرده باشد و مشکلات اقتصادی او را ناشی از همین اقدام بماند.
فارغ از اینکه آیا چنین ادعایی از سوی آموزشوپرورش استان فارس صحیح بوده یا خیر پرسش این است که چطور ممکن است نظام پرورشی در قبال خودکشی یک معلم که وظیفه آموزش را به دانشآموزان بر عهده داشته چنین بیتفاوت و مغرضانه دست به اظهار نظرهایی از این دست بزند.
اما در این بین پرسش اصلی این است چه شد که افرادی چون این معلم اهل فارس که وظیفه پرورش و آموزش دیگران را بر عهده دارند دست به اقداماتی این چنینی میزنند؟
مهدی کرمانی، جامعهشناس و استاد دانشگاه فردوسی مشهد معتقد است، معلمها جایگاه اعتباری بالایی را در جامعه و خصوصا جامعه مدرن دارند. انتظاراتی که افراد مختلف از قرارگرفتن در این موقعیتها دارند همیشه با جنبههای مادی و معنوی، چه در جوامع مدرن و چه در جوامعی با زمینههای سنتیتر در تعارض است. معلمان از این جهت که سهم عمدهای در انتقال دانش زیستن و علوم مختلف به نسلهای جدید دارند دائما مورد توجه هستند و اهمیت و ویژگیهای منحصر بفرد شغلی آنها مورد توجه ذینفعان مختلف در جامعه قرار میگیرد.
وی در گفتوگو با صبح امروز ادامه میدهد: از توجه اداره کنندگان مجموعههای حاکمیتی و حکمرانی تا رسانهها و مجموعههای مختلف و حتی در سطح خرد خانوادهها، والدین دانشآموزان به معلمان همه بر افزایش اهمیت آنها دامن میزنند. بنابراین افرادی که در این موقعیتهای شغلی قرار میگیرند اگر بخواهند حد معقول و بهنجاری از تعهد شغلی و وجدان کاری را بروز دهند و یا به آن پایبند باشند متوجه حساسیت بالا این شغل خواهند شد.
وقتی معلمها ناخواسته بین عدم انطباق انتظارات مادی از شغل و فشردگی و تراکم زیاد مسئولیتها قرار بگیرند خواه یا ناخواه نگاه آنها به شغل خود تحلیلگرا میشود و مسئله پرورش دانشآموزان نه تنها مغفول میماند، بلکه حتی تصویری از حال و آینده جامعه حین آموزش به دانشآموز منتقل میشود که او را نسبت به وزن موجود و نسبت به آیندهای که در انتظار او است، ناامید بکند
عدم تناسب انتظارات جامعه از معلمها با امتیازات و پرداختیهای مادی آنها
این جامعه شناس اظهار میکند: متاسفانه در بسیاری از جوامع که به دلایل مختلفی شرایط اقتصادی آنها بحرانزده است یا دچار ناهماهنگیهای جدی نسبت به دخل و خرج ملی است مشاغلی که ارتباط مستقیم به بازار ندارند معمولا تناسبی بین شرح خدمات و مواهب مادی مرتبط با موقعیت وجود ندارد و این تناسب به راحتی مخدوش میشود. یکی از این موقعیتها نقش معلم است؛ درواقع انتظارات سطح بالایی که جامعه یا مخاطبین از معلمها دارند -به دلیل تنگناها، گرفتاریها و مشکلات ریز و درشت اقتصادی- تناسبی با پرداختیهای مادی که برای این موقعیت شغلی تعریف شده ندارد.
احتمال فاصله گرفتن از حد مطلوب ایفای نقش معلمی
وی با بیان اینکه «تناسبی بین انتظارات دیگران و پرداختیهای مادی برای معلمها، وجود ندارد» اظهار میکند: درواقع معلمان نسبت به بعضی افراد که با سطح تحصیلات و تلاش مشابه، در مشاغل متفاوتی حتی در مجموعههای هم ارز معلمها فعالیت دارند، ممکن است دریافتیهای مالی و دستآوردهای مادی پایینتری داشته باشد.. در نتیجه چنین شرایطی، نوعی نارضایتی ضمنی برای معلمها به بارمیآورد که ممکن است در میان مدت منجر به فاصله گرفتن آنها از حد مطلوب ایفای نقش معلمی شود.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه افراد برای انجام درست حرفه خود باید انگیزه داشته باشند، توضیح میدهد: به هرحال در دنیای مدرن هر نقش اجتماعی برای اینکه به درستی از سوی افرادی که در آن فعالیت میکنند، انجام شود نیاز به انگیزهای قوی است. یکی از شناخته شدهترین این انگیزهها موارد مادی است.
احساس تبعیض نهادینه شده در میان برخی افراد
به گفته وی، هنگامی که شما یک موقعیت شغلی مانند نقش رسمی در یک سازمان را بر عهده دارید و نمونههایی از اینکه برخی افراد با صلاحیتها و تلاش کمتر و نازلتر از شما، از دستآوردهای مادی با سطح بالاتری برخورداراست. افراد شکلی از تبعیض نهادینه شده نسبت به موقعیت شغلی و نقش حرفهای خودشان را احساس میکنند. طبیعتا دیر یا زود انعکاس این تعارض و تناقض در غالب فشارهایی که بر افراد تحمیل میشود خود را نشان میدهد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه «فشارهای تعارض و تناقض شغلی در بیشتر موقعیتها پیامدهای نامطلوبی را در عملکرد شغلی افراد بهوجود میآورد» تصریح کرد: احتمالا این تجربه مشترک بسیاری از معلمان است. در این قشر مانند بسیاری از موقعیتهای شغلی دیگر افرادی که جوانتر هستند و یا به هر دلیل در موقعیتهای نقشی شکنندهتری در سازمانهای رسمی از جمله قراردادهای استخدامی قرار میگیرند.
فشار مضاعف بر معلمان منجر به بروز رفتارهای نابهنجار میشود
وی میافزاید: از یک جهت هم پرداختهای مالی معلمها در سطوح پایینتری قرار دارد هم امید به آینده و امید به ثبات نقش شغلی برای آنها در سطح پایینتری است؛ درنتیجه فشار مضاعف میشود و گاهی هم ممکن است به برخی رفتارها و موقعیتهایی که از دید جامعه نابهنجار است، منتهی شود.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه دو برداشت خرد و کلان در تاثیر خودکشی معلم بر دانشآموزان قابل تصور است، توضیح میدهد: در سطح خرد باید اذعان کرد که قاعدتا هر معلم در سطح خود با دانشآموزان، خانوادهها و افراد محصل در کلاسهای درس مستقیما در ارتباط است. طبیعتا خودکشی یک معلم یا اتفاقی از این دست به شدت میتواند بر روی این افراد تاثیرگذار باشد و حتی گاهی اثرات سویی در درازمدت بر زندگی نوجوانان و یا کودکانی داشته باشد که در ارتباط مستقیم با این دسته از معلمها بودند.
وی خاطرنشان میکند: با توجه به تاثیرات فضای مجازی و درگاههای مختلفی که پیشروی مخاطبین و دانشآموزان معلم بر قرار است به آنها این امکان را میدهد که به سرعت با جزئیات و ترکیب غیرقابل تفکیک از واقعنمایی و شایعهها، پیرامون چنین حوادثی مواجه شوند. قاعدتا این دانشآموزان به لحاظ رشد نظام شخصیتی، توان تحلیل ذهنی لازم در مورد این مسائل را ندارند که میتواند مشکلآفرین باشد.
کرمانی معتقد است در سطح کلان موضوع کمی متفاوت میشود. از آنجایی که ما در حال حاضر با پدیدهای به نام فضای مجازی مواجه هستیم؛ بنابراین مخاطبان فضای مجازی -که کودکان و نوجوانان بخش زیادی از آن را تشکیل میدهند- با چنان تنوعی از مسائل مختلف در این فضا روبهرو هستند که اینگونه حوادث تکافتاده نمیتواند تاثیر چندانی بر آنها داشته باشد.
تناوب این دسته از اتفاقات در جامعه التهابزا خواهد بود
وی با بیان اینکه «زمانی که این دسته از اتفاقات به مراتب طی زمانهای مختلف به وقوع بپیوندد با قرائتهای زنجیرواری از چنین رویدادهایی در فضای مجازی که معمولا با درجات بالایی از موضعگیریهای احساسی آمیخته شده، مواجه میشوند؛ در نتیجه هر لحظه ممکن است با التهابی از پیش تعیین شده در جامعه مواجه شویم.
حوادث کوچک چارهجویی نشود با خطر فوران احساسی روبهرو خواهیم شد
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه اگر نسبت به حوادث کوچک چارهجویی نشود خطر فوران احساسی وجود دارد، میگوید: عمدهترین چیزی که باید در سطح کلان به آن توجه ویژه داشت این است که اگر چارهجویی و شفافسازی لازم نسبت به حوادث تکافتاده صورت نگیرد همواره بایستی منتظر خطر فوران احساسی و موضعگیریهای کنترل نشده در برابر چنین پدیدههایی باشیم. حتی در آن وضعیت ممکن است خسارتهای جدی هم برای سازمانهای رسمی مرتبط با آموزش و هم برای دانشآموزان و نوجوانانی که مشغول به تحصیل در مدارس هستند به بار آورد.
وی خاطر نشان میکند: میتوان دو پیامد جدی و منفی را در ارتباط با خودکشی معلمها و تاثیر آن بر دانشآموزان در نظر گرفت. اول اینکه به هر ترتیب کسانی که نقشهای آموزشی در جامعه دارند؛ یعنی معلمها و طبیعتا افرادی که پشتیبان آنها در نظام آموزش هستند مانند کارکنان مدارس و… حد بالایی از نارضایتی شغلی و ناهمخوانی بین انتظارات از ایفای مسئولیت شغلی برایشان به وجود خواهد آمد.
کرمانی میافزاید: کاملا مشخص است که اگر معلمها آنگونه که بایسته و شایسته است در انتقال دانش و ایفای مسئولیت خود عمل نکنند تربیت علمی مخاطبین آنها یعنی دانشآموزان به درستی محقق نخواهد شد. دومین پیامد این اتفاق که بسیار هم حائز اهمیت است، این است که معلمها علاوه بر توجه به انتقال دانش و ارتقای سطح سواد دانشآموزان، بخش مهمی از تربیت و پرورش آنها را نیز بر عهده دارند. اتفاقا در سن کودکی و نوجوانی یکی از مهمترین مواردی که در حین آموزش به کودک و نوجوان توسط آنها درونی میشود امید به آینده و وفاداری به جامعه است.
وضعیت معلمها، ناامیدی را به دانشآموزان القاء میکند
وی معتقد است وقتی معلمها ناخواسته بین عدم تطابق انتظارات مادی از شغل خود و فشردگی و تراکم زیاد مسئولیتها در آن قرار بگیرند خواه یا ناخواه، نگاهی تحلیلگرایانه به شغل خود پیدا خواهند کرد. باید توجه داشت که در این صورت نه تنها مسئله پرورش دانشآموزان که بر عهده معلم است، مغفول میماند، بلکه تصویری از حال و آینده جامعه حین آموزش معلم به دانشآموز منتقل میشود که او را نسبت به وزن موجود و نسبت آیندهای که در انتظار اوست ناامید میکند. این وضعیت متاسفانه باعث میشود که نیرو موثر و شاداب برای کار و تلاش را در آینده از دست بدهیم.