1

چرا ما ضد قهرمان‌ها را دوست داریم؟

مهناز اصغری

بدون شک تا کنون فیلم‌های زیادی دیده‌اید که در قریب به اتفاق داستان‌های آن قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌ها قصه‌ را پیش بردند و با شکست و پیروزی آنها اشکتان درآمده و یا گاهی خندیدید. در واقع درگیری خیر و شر و گاهی شخصیت‌های خاکستری یا سیاه وسفیدهاست که باعث می‌شود ماجراها به شکل جذابی ادامه پیدا کنند. بنابراین نقش قهرمان و ضد قهرمان در سینمای ایران و پرداختن صحیح به هرکدام بسیار حائز اهمیت است و بدون تردید تأثیر مفاهیم «ضد قهرمان» و «قهرمان» بر یکدیگر غیر قابل انکار است.

در این بین در کنار قهرمان‌های خوب قصه، بدمن‌ها یا همان شخصیت‌های منفی ماجرا، گاهی آن قدر خوب از پس نقششان برمی‌آیند که بعضی وقت‌ها دلمان می‌خواهد جریان به نفع آنها پیش برود و کارگردان‌های نسل جدیدتر که از دل جامعه تکثرگرای اخیر بیرون آمده‌اند، به شکلی طبیعی، تصویرگر همین برابری و چند قطبی بودن بوده‌اند.

سینما برای تماشاگران جدید خود یا به عبارتی همان متولدان هزاره سوم، کاراکترهای جدیدی را به سینما و صد البته ادبیات آورده که در خیلی از فیلم‌های معاصر می‌توانید پیدایشان کنید. شخصیت‌هایی که عمیقا با آن‌ها همذات‎پنداری و درموردشان فکر کرده‌اید و این جملات را با خود مرور کردید که “حق داشت”، “کارش درست بود” یا “من هم همین کار را می‌کردم”

جاذبه این شخصیت‌های کم‌نظیر چیست؟

اما موضوع این است که چرا ما ضد قهرمان‌ها را دوست داریم و حتی گاهی بیشتر از کاراکترهای سر به راه و مثبت قصه‎ها خودمان را شبیه به آن‌ها می‌دانیم؟ جاذبه این شخصیت‌های کم‌نظیر در چه چیزی می‌تواند باشد؟ ما در این خصوص به گفتگو با یک منتقد سینما و کارشناس در حوزه جامعه شناسی سینمایی می‌پردازیم.

دکتر کوروش مصطفایی می‌گوید: ما در ابتدا باید یک تقسیم‌بندی روی شخصیت‌های سینمایی انجام بدهیم. همه میدانیم که عنصری به نام «قهرمان» در سینما وجود دارد که در یک تعریف عامیانه موجودی دوست داشتنی است که مخاطب با آن همذات‌پنداری می‌کند و به صورت فطری تمایل دارد تا بخشی یا وجهی از وجود خودش را در شخصیت قهرمان ببیند. بنابراین ما قهرمانان را دوست داریم. چراکه شکست‌ناپذیرند و کمک‌مان می‌کنند تا احساس دلپذیرِ چگونگیِ شکست‌ناپذیری و خوب بودن را با آن‌ها تجربه کنیم.

وی ادامه می‌دهد: ویژگی منحصر به فرد قهرمان‌های داستان‌ها این است که آنها دلیرند و در جامعه‌ای خاموش یا دست‌کم، نه چندان شجاع برای نشان دادن اعتراض خود، از آرمان‌های بزرگی چون شرافت، عدالت و حق دفاع می‌کنند. آنها اشتباه نمی‌کنند، و در برابر پدیده‌های ضداجتماعی ایستاده و در لحظه‌ی سرنوشت‌ساز، تصمیم بزرگ را می‌گیرند.

خوبی و بدی توامان در آنتی‌هروها

این منتقد با بیان اینکه «شخصیتی که ما کمتر در سینمای ایران به آن می‌پردازیم و معمولا نسبت به او سوءتفاهم داریم، شخصیت ضد قهرمان با معادل anti hero است» بیان می‌کند: هرچند ضدقهرمان ممکن است خشن و متعصب باشد و از لحاظ اجتماعی خوش‌نام محسوب نگردد، اما خوبی و بدی او توامان بروز می‌یابند. بنابراین همه‌چیز برای او نسبی است. وی معتقد است قهرمان، مطلق است و ضد قهرمان، نسبی.

مصطفایی مطرح می‌کند: هرچند شخصیت ضدقهرمان، الزامات قهرمان را ندارد. اما آرام آرام تبدیل به شخصیتی شد که دیگر بیشتر از قهرمان‌ها در داستان‌ها و فیلم نامه‌ها حضور پیدا کرد و دوست داشتنی‌تر از قهرمان‌ها شد.

ضدقهرمان‌هایی که زیر پوست همین شهر خلق شده‌اند

وی با اشاره به اینکه «ضدقهرمان در برخی داستان‌ها، یک انسان تیره‌روشن و آمیزه‌ای از خیر و شر است» ابراز می‌کند: دنیای آنتی هروها دنیایی پر از سیاهی و تلخی و عشق و امید و یاس و خنده و گریه و انتقام توامان است. دنیایی که زیر پوست همین شهر آنها را خلق کرده است. در واقع آنها قهرمان‌هایی هستند که فراموش کردند راه درست از کدام طرف است و برای رسیدن به آرزوهایشان در منجلاب زندگی گیر می‌کنند و در باتلاق آرزوهایشان غرق می‌شوند.

این کارشناس تاکید می‌کند: مهمترین خصوصیتی که در این شخصیت‌ها وجود دارد و ما خواهان انعکاسش هستیم، ارائه فرم مستقلی از اخلاق‌گرایی است. اخلاقی که منطق شخصی آن را توجیه می‌کند. در واقع دوستشان داریم چون دوست‌داشتنشان آسان و دردناک است. البته هرچند ساده‌لوحانه است اگر بگوییم ما ضدقهرمان‌ها را برای این دوست داریم که نسبت به افکار ضدقهرمانانه خودمان کمتر عذاب وجدان داشته باشیم اما در هر فکر ساده‌لوحانه‌ای، درصد خوبی از واقعیت نیز وجود دارد.

اولین نمونه ضدقهرمان در سینمای ایران

مصطفایی می‌گوید: داستان ضدقهرمان‌های جذاب همیشه در سینما و ادبیات جهان وجود داشته و شاید بشود اولین نمونه آن را در سینمای ایران در سال 1349 در فیلم «رضا موتوری» مسعود کیمیایی جستجو کرد. سریال «روزی روزگاری» هم از قبیل همین ضدقهرمان سازی‌های موفق و خوشنام است. شاید اولین تعبیری است که می‌شود در وصف حسام‌بیگ گفت « راهزن خوش‌زبان» باشد. راهزنی بود که تکیه‌کلام معروفش یعنی «گوشتو می‌برم میذارم کف دستت» تا مدت‌ها بین مردم می‌چرخید و استفاده می‌شد و محمود پاک‌نیت آنچنان از پس این نقش برآمد که خیلی‌ها هنوز که هنوز است او را با شخصیت حسام‌بیگ به یاد می‌آورند.

این منتقد سینما در پایان بندی صحبت‌های خود به ارزیابی چند نمونه از موفقترین ضدقهرمان‌های فیلم ها و سریال‌ها پرداخت که در ادامه آنها را از دیدگاه این کارشناس مرور می‌کنیم.

روز سوم

بازی حامد بهداد در نقش «فواد» در فیلم ماندگار «روز سوم» نمونه بارزی از یک ضدقهرمان عاشق است. چراکه تا به حال در سینمای ایران، دشمن عراقی را به این شكل ندیده‌ایم. كمتر کارگردان و یا فیلمنامه‌نویسی به این شیوه به یك نظامی عراقی نزدیك شده و او را در قالب یك انسان با همه ویژگی‌های خوب و بدش دیده است. ما معمولا دشمن را با فاصله و غیرمنطقی نگاه می‌كنیم اما در «روز سوم» این اتفاق افتاده كه به یك انسان، طور دیگری نگاه شده و این خیلی جذاب است.

سرخ پوست

فیلم «سرخ پوست» دومین اثر بلند سینمایی نیما جاویدی است و بدون شک شخصیت‌پردازی ظریف و دقیق رئیس زندان با بازی نوید محمدزاده، از همان ابتدا تصویری خاکستری تریسم می‌کند. یک ضد قهرمان دوست‌داشتنی که باید جدالی درونی‌ و‌ بیرونی را پیش ببرد و به سرانجام برساند.

متری شش و نیم

«متری شش و نیم» را به جرات می توان محصول هوش و پشتکار و مردم شناسی سعید روستایی دانست که در دومین اثرش تلاش می کند به شیوه متفاوت روایت داستان یک گام دیگر نزدیک شود. در این فیلم، «ناصر خاکزاد» با بازی خوب و درخشان نوید محمدزاده یکی از ماندگارترین شخصیت های سینمایی است. شخصیتی که در اوج جوانی عمیق است و در جهان پیرامون خود یک ضد قهرمان دوست داشتنی به حساب می‌آید.

قورباغه

چهره آرام و مظلوم فرشته حسینی در نقش «لیلا» به عنوان خواهر نوری در سریال «قورباغه» بسیار حساب شده و ارزشمند به تصویر کشیده شده است. موضوعی که پردازشی بسیار جامعه شناختی و روانشناسانه است و به حق هومن سیدی به خوبی به این شخصیت پرداخته است. به عبارتی بحث در مورد حاشیه‌ای‌ترین آدم است که آمده تا صریح‌ترین، شجاع‌ترین و کلیدی‌ترین اپیزود سریال را رقم زده و سریال را تا انتها درگیر خودش کند و در ذهن مخاطب از خود یک زن ضرقهرمان شجاع باقی بگذارد.

زخم کاری

«زخم کاری» یک تراژدی روانشناختی اجتماعی است که به موضوع پول و قدرت و بررسی عواقب و آسیب‌های آن پرداخته است. این مجموعه را در بخش محتوا، می توان درامی شخصیت محور دانست که پیرنگ اصلی داستانش، حول محور زندگی یک ضد قهرمان به نام «مالک» می‌چرخد. آنتاگونیستی که از حضیض فقر و نداری به اوج دارایی و قدرت می‌رسد. در این مجموعه هرچند شخصیت «مالک» هویتی متخاصم، جنگجو، زیاده خواه و شاید افسونگر دارد اما آنچنان کاریزماتیک است که هر مخاطبی را مجاب میکند تا با او و افکارش همراه شود.