چرا آموزش و پرورش در نظر مسئولان ارشد ما کوچک جلوه میکند؟
غلامرضا فدایی
با عنوان فوق ممکن است مسئولان موافق نباشند و بگویند ما به آموزش و پرورش بسیار توجه داریم و آن را مهم می شماریم اما واقعیت اغلب چیز دیگری را نشان می دهد.
آموزش و پرورش بزرگترین وزارتخانه ها و بودجه آن بیشترین بودجه ها است. اما این بودجه جاری تلقی می شود و بودجه ساخت و سازهای مادی سرمایه ای. اما همانطور که قبلاً نوشته ام سؤال جدی این است که آیا آموزش در هر کشور سرمایه است یا سربار؛ و آموزش در هر کشور بستر است یا بخش؟
آموزش و پرورش پایه همه آموزشها و مهارتها است. وزیرش باید سرآمد همه وزرا باشد. اما آیا چنین است؟ آموزش و پرورش ابزار دولت ها نیست که به هنگام انتخابات آنها را بسیج، و برای رأی گیری به جناح خاصی از آنها استفاده کنند. در دولتها اغلب بیشترین تغییر در وزارت آموزش و پرورش بوده است. در مجلس نگاه کنید ضعیف ترین یا جزو ضعیت ترین وزارتخانه ها آموزش و پرورش است. مثل بعضی وزارتخانه ها سفر و بازدید ندارد یا کم دارد. همین موضوع باید در مجلس و در وزارتخانه مورد بازبینی قرار گیرد و اگر امتیازاتی برای بعضی کمیسیونها یا بخشهای دولت است به نوعی تعدیل شود.
از آقای رئیسی چنین انتظاری نبود که در بین وزرا چنین وزیری را برای آموزش و پرورش پیشنهاد کند. این نه به معنای دست کم گرفتن وزیر پیشنهادی است، او شاید اگر رأی می آورد منشأ آثاری هم می شد ولی دست کم باید اعتماد نمایندگان را جلب می کرد. و جامعة بزرگ آموزش و پرورش احساس خوبی نسبت به توانمندی او می داشت. آیا بهتر نبود رئیس جمهور او را در معرض این آزمایش بزرگ قرار نمی داد؟
یاد طنز آقای قرائتی افتادم که می گفت من رئیس بی سوادها هستم. نکند در تلقی بعضی ها وزیر آموزش و پرورش وزیر بچه هاست. البته وزیر بچه ها بودن بد نیست وحتی امتیاز است به شرطی که تلقی ما از بچه و بچگی اصلاح شود.
البته بچه ها در بعضی ادوار تاریخ داخل آدم محسوب نمی شدند. اما حالا این چنین نیست. همین بچه ها سرمایه اند، سرمایه ای عظیم. قبلاً هم همینطور بوده است. منتها در گذشته شیوة تربیتی به گونه ای دیگر بوده است. نیروی انسانی کارآمد از بین همین بچه هاست. معلمان و مدیران آنها هم عموماً صاحبان فکر و تحول اند. این خیل عظیم نباید دست کم گرفته شود.
در گذشته بود که کلاس اول را ساده ترین کلاس از نظر اداره می پنداشتند اما اکنون بیشترین توجه را به حوزه ابتدایی و حتی قبل از آن، پرورش توسط پدر و مادر می دانند. البته وقتی خانم ها را از خانه بیرون کشیدیم و آنها را وادار کردیم که دوش به دوش مردان به کارهای سخت بپردازند دیگر انتظاری برای خانه دار شدن و تربیت هم نباید داشته باشیم.
اگر فکر می کنیم که در بین جمعی آموزش و پرورش عناصر تحول خواه ممکن است کم باشد اما همین هم معلول نوع نگاه سنتی و دیرپا به این وزارتخانه بوده است، با آنکه این چنین نیست. اگر آموزش و پرورش درست شود همه چیز تحت تأثیر قرار می گیرد.
اکنون که دولت مدعی تحول است و مجلس هم آمادگی دارد، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه هم آموزش و پرورشی و قبلاً وزیر آن بوده است موقعیت مناسبی برای این تحول است.
طرحی نو در اندازید. تا معلم جایگاه خود را پیدا کند. کارخانه انسان ساز شود. از والدین کمک خواسته شود. فضای مجازی و آموزش از راه دور و چالش ها و فرصتهای آن خود مسئله بسیار مهمی است.
برای انتخاب وزیر ببینید چه کسی تحول خواه است و شما تا کجا کمکش می کنید و مجموعه آموزش و پرورش تا کجا او را همراهی می کند. آیا می شود معلمی شغل انبیا شود؟ آیا می شود معلمِ با سواد و با اصالت خانوادگی، هدفی جز تعلیم و تربیت به معنای واقعی نداشته باشد؟ آیا می شود حرمت معلم از مهندس و دکتر بیشتر شود یا دست کم برابر شود یا حداقل خیلی تفاوت نکند؟ آیا می شود معلم واقعی دغدغه معیشت نداشته باشد؟ آیا می شود حرمت معلم از مدیران وزارتخانه بیشتر شود؟ آیا می شود ارزش معلم همپای استاد دانشگاه و یا دست کم در راستای آن باشد؟ آیا با گسترش فضای مجازی و آموزش از راه دور این ارزشها عوض می شود؟
دولتها معمولاً سرمایه گذاری های بلند مدت ندارند. این برنامه باید دراز مدت باشد. و این کار، کار زمان بری است، که اگر عزمی بر تغییر باشد می توان در این مورد گامهای مؤثر و اصولی برداشت.