تغییر استراتژی برای پیشبرد برجام
کیهان برزگر
نشست اخیر بغداد با اولین حضور وزیر امور خارجه کشورمان حسین امیرعبداللهیان یک پیام جدی داشت که احتمالا فراتر از حاشیههایی مانند جایگاه عکسگرفتن، یا به زبان عربی صحبتکردن آقای وزیر و…، زیاد به چشم رسانههای داخلی و خارجی نیامد؛
این پیام جدی استراتژی سیاست خارجی ایران با یک رویکرد نتیجهمحور برای پیشبرد برجام با تمرکز بر تأمین منافع ژئوپلیتیک کشورمان در حال تغییر است. بدین معنا که تاکنون سیاست خارجی ایران از غرب به منطقه برای افزایش قدرت چانهزنی تعمیم مییافت، اکنون برعکس شده و از طریق منطقه به غرب تعمیم مییابد.
اولین درسی که یک دانشجوی علم سیاست یاد میگیرد این است که درنهایت «نتیجه» ناشی از عملکرد یک دولت در برابر دیگری مهم است. ترامپ با یک امضا از برجام خارج شد و این همه مشکلات برای کشورمان، خود آمریکا و غرب و کل جهان ایجاد کرد. اروپاییها که قول طراحی یک مکانیسم مستقل انتقال مالی به نام «اینستکس» برای جبران سیاست اشتباه ترامپ را دادند، بالاخره نتوانستند آن را عملیاتی کنند. اکنون هم غربیها خواهان نتیجهگیری مناسب در چارچوب منافع خود از برجام یعنی مهار قدرت منطقهای ایران و محدودیت برنامه موشکی کشورمان با گسترش دامنه موضوعی برجام هستند.
اینها در شرایطی است که کشورمان باوجود تمامی تنگناهای اقتصادی ناشی از تحریمهای ظالمانه آمریکا، در وضعیت بسیار خوبی از لحاظ نقش و نفوذ منطقهای قرار دارد. آمریکا در جنگهای منطقهای در افغانستان، عراق و حتی سوریه با صرف هزینههای سنگین شکست خورده و مجبور به ترک میدان شده و اروپا ابزارهای لازم برای تأثیرگذاری معنادار بر تحولات منطقهای را ندارد و در یک دهه گذشته کاملا منفعل بوده است. اکنون غربیها حتی به خودشان هم اعتماد ندارند و دچار شکاف جدی در مواجهه با مسائل منطقهای و بینالمللی هستند. همین تحول خود کشورهای منطقه و نیروهای سیاسی را از دلبستگی به چتر امنیتی و حمایت آمریکا و غرب رویگردان کرده و آنها را به سمت سیاستهای مستقلتر و همکاریهای منطقهای با تکیه بر منابع ملی و محلی خود سوق داده است.
در آخرین تحول، ظهور طالبان در افغانستان ارزش استراتژیک ایران را برای غرب و منطقه افزایش داده است. ایران با یک سیاست هوشمندانه از یکسو تهدیدات احتمالی طالبان برای منافع ژئوپلیتیک کشورمان را با ایجاد یک کانال مستقیم مذاکراتی در کنترل گرفت و از سوی دیگر با ورود طالبان به عرصه سیاست افغانستان از شر یک تهدید بزرگتر امنیتی یعنی حضور نظامیان آمریکایی در مرزهای شرقی خود خلاص شد. اکنون ایران خود به یک کانال مذاکراتی جدی و تأثیرگذار برای تشکیل یک دولت «فراگیر» متشکل از اقوام مختلف افغانستان تبدیل شده که شدیدا مورد تقاضای کشورهای غربی است.
اما واقعیت این است که طالبان تا سالها انحصار قدرت در افغانستان را در دست خواهد داشت و راههای مذاکره با این گروه سیاسی که بعضا تروریستی هم نامیده میشود، بسیار سخت خواهد بود. دیگر آمریکایی وجود ندارد که مانند سال 2001 با آتش گسترده هوایی و ارسال نیروهای زمینی ناشی از خشم وقوع حوادث 11 سپتامبر به طالبان حمله و رژیم آن را ساقط کند. کشورهای دیگر هم واقعیت طالبان را پذیرفتند و اکنون صرفا خواهان حفظ منافع خود با بازگذاشتن کانالهای ارتباطی با این گروه سیاسی هستند.
در چنین وضعیتی نقش فعال منطقهای ایران میتواند بهعنوان یک عامل پشتیبان برای پیشبرد برجام و در چارچوب تأمین منافع کشورمان عملکرد بهتری داشته باشد. قبلا هم در همین روزنامه گفتم که برجام موضوع اصلی سیاست خارجی ایران است، چون عیار قدرت و روابط ایران با قدرتهای بزرگ را تعیین میکند. اما تاکنون رویکرد غرب با ایران در مذاکرات به گونهای بود که موفقیت مسیر مذاکرات را در ابهام فرومیبرد. به عبارت دیگر، غرب صرفا از زاویه فلسفه فکری و اصولی ناشی از برتری تکنولوژیک و نظامی انباشتشده خود بعد از جنگ جهانی دوم با ایران وارد مذاکره شده و خواهان تغییر رفتار ایران و سازگاری این کشور با اهداف، اصول و منافع خود است و جالب اینکه همین رویکرد اشتباه را ادامه میدهد. رئیس دولت قبلی هم با عدم دقت در «کدخدا» خواندن آمریکا در سیاست جهانی این تصور باطل را در آمریکاییها تقویت کرد که تثبیت جایگاه منطقهای ایران از طریق کاهش تنش با غرب و آمریکا صورت میگیرد. همین تصویرسازی بعدها منجر به آزردگی روسها، چینیها، اروپاییها، کشورهای عربی منطقه و ترکیه شد.
واقعیت این است که هر تحول یا موضوع استراتژیک در منطقه باید بر اساس ریشه تاریخی، نگاه و فلسفه شکلگیری همان تحول و موضوع منازعه صورت بگیرد. به عبارت دیگر، آمریکا و غرب برای حل مسئله برجام با ایران بهتر است رویکرد خود را از زاویه نگاه، منافع نسبی و نگرانیهای امنیتی ایران در منطقه تنظیم کنند تا صرفا از زاویه منافع خود و متحدان منطقهایشان. به عبارت دیگر، تثبیت نقش و قدرت ایران، از طریق منطقه به غرب تعمیم مییابد نه برعکس. وقتی کشورهای غربی به ارزش استراتژیک منطقهای ایران بیشتر واقف شوند، بهطور طبیعی تلاش بیشتری برای پیشبرد برجام در یک قالب «برابر سیاسی» میکنند.
در طول یک دهه گذشته و بهویژه در سالهای اخیر با حضور ترامپ در صحنه قدرت آمریکا متحدان سنتی و عربی آمریکا بهویژه عربستان سعودی، امارات و اسرائیل جهت سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران را تغییر دادند و هجمه سنگینی را در مورد نقش و فعالیت منطقهای کشورمان آغاز کردند. نتیجه این نوع سیاستها منجر به اعمال سیاست «فشار حداکثری» با هدف فروپاشی ایران از درون بود. اما اکنون با شکست این سیاست و شکست آمریکا در جنگهای منطقهای و تحولات دیگر بهویژه آسیبپذیری شدید امنیتی کشورهایی مثل عربستان سعودی، امارات و حتی اسرائیل (که امید اعراب محافظهکار به اتحاد با اسرائیل را متزلزل کرد)، نگاه کشورهای منطقه به ارزش همکاریهای سیاسی-امنیتی محلی برای حل مشکلات جاری و بهبود روابط با ایران تقویت شده است.
همانگونه که امیرعبداللهیان گفت: «جایی ایستادم که جایگاه واقعی ایران بود» که در طی سالهای گذشته تلاش شده بود از آن گرفته شود. وزیرخارجه ایران قطعا جایگاه مهمی در منطقه بهویژه در موضوعات مربوط به عراق و مسائل حوزه خلیج فارس دارد. دکتر ظریف در دوره اول دولت روحانی به این دلیل که ملاقاتشان با پادشاه عربستان (یعنی رئیس کشور) هماهنگ نشد، حاضر به سفر به عربستان سعودی نشد. این بدان معناست که جایگاه وزیر خارجه ایران در سطح رئیس یک دولت تعریف میشود.
نهایتا فراتر از حاشیههای کماهمیت نشست بغداد، به نظرم رفتار امیرعبداللهیان بیشتر حاوی یک پیام جدی سیاسی به کشورهای منطقه بود که استراتژی سیاست خارجی ایران تغییر کرده و دیگر غرب مانند گذشته جایگاه ویژهای در سیاست خارجی ایران ندارد. این تغییر استراتژی دریچهای باز میکند تا کشورهای منطقه خود به غرب برای حل مشکلات جاری فشار بیاورند که رفتار خود را با ایران بهعنوان یک واقعیت اجتنابناپذیر در موضوعات مختلف سیاست خارجی تعدیل کند. چنین تحولی قدرت چانهزنی ایران را در مذاکرات برجام با طرف غربی تقویت خواهد کرد.