1

ریشه افزایش خشونت دختران نوجوان در چیست؟

جعفر شاهرخی، جامعه‌شناس

واژه خشونت از معدود کلماتی است که حاوی دو معنای متضاد است؛ از یک طرف آن‌ را موجب اخلال در نظم اجتماعی و از طرف دیگر  لازمه حیات اجتماعی می‌دانند.

در معنای خشونت اتفاق نظری وجود ندارد، اما ماحصل تعاریف را می‌توان این گونه بیان کرد که هرگونه اقدام عمدی و آگاهانه که با باورها، اعتبارات، آبرو، امیال و علایق فرد یا گروهی مغایر باشد و سبب ترس و اضطراب گردد خشونت اطلاق می‌شود.

خشونت، عملی نگران‌کننده است که در تمامی جوامع از گذشته تا به حال وجود داشته و دارد و بیشتر  مصداق آن خشونتی است که علیه زنان و دختران اعمال می‌شود. خشونت‌هایی که آنان را از حضور و مشارکت در جامعه آنچنان که باید بازداشته و می‌دارد، اما مقصود نگارنده از این یادداشت بُروز خشونت‌هایی است که مدتی است از سوی دختران در جامعه صورت می‌گیرد.

بر کسی پوشیده نیست که فرهنگ همواره دستخوش اتفاقات و تغییر و تحول است. کافی است نگاهی مختصر به کوچه، خیابان و پیرامونمان بیاندازیم تا به وضوح تغییرات گسترده‌ای که در پوشش ادبیات گفتاری و رفتاری برخی جوانان و به ویژه دختران رخ داده، مشاهده کنیم. تغییراتی که عمده دلایل آن را می‌توان در مباحث ذیل جستجو کرد:

1-  خانواده: غفلت و ناآگاهی خانواده‌ها از نحوه تربیت فرزندان که بعضاً ناشی از گرفتاری والدین در حوزه مباحث اقتصادی و معیشتی است و یا بی‌توجهی ناشی از نگرش متفاوت خانواده به مقوله ارتباطات.

امروزه ضعف عدم وجود آموزش‎های لازم در خصوص انتقال مهارت‌های اجتماعی و ارتباطات موثر از سوی خانواده بیش از پیش مشهود است. مهارت‎هایی از قبیل تصمیم‎گیری، مسئولیت‎پذیری، برقراری ارتباطات سالم با هم جنس و غیرهم جنس، هم سن و غیر هم سن، کنترل خشم و … به نظر می‌رسد ما در زمینه آموزش نحوه مواجهه و رفتار و مسائل مختلف آن چنان که باید به فرزندانمان به ویژه دخترانمان نیاموختیم.

2- رشد و گسترش شبکه‌های اجتماعی، فضای مجازی، ماهواره و… که قطعاً به دلیل عقب‌ماندگی آموزش و آگاهی متوليان و کاربران از سرعت انتشار آن جنبه تهدید‌آمیز آن‌ها به مراتب بیشتر از جنبه‌های دیگر خودنمایی می‌کند.

3-  ضعف نهادهای متولی، تصمیم‌ساز، نظارتی و فرهنگی در مواجهه با تهدیدات شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی را نمی‌توان نادیده گرفت.

4-  عوامل اقتصادی از قبیل فقر و گرانی، تحریم، عدم توانایی در فراهم کردن اسباب و وسایل مورد نیاز، کاهش تاب‌آوری و تحمل مردم، افزایش الگوهای خشونت‌زا، دین گریزی، کاهش عدالت، عدم کنترل پذیری و قس علی هذا که هر کدام در بروز خشونت سهم بسزایی دارند.

۵ – تبعیض جنسیتی و نگاه‌های مردسالارانه جامعه به جنس زن همه و همه باعث می‌شود که برخی دختران خسته از فشارها و استرس‌های وارد شده و شاید بیزار از جنسیت مادرزادی خود به انجام اعمال خشونت‌بار و به دور از چارچوب لطافت زنانه روی آوردند. این دختران به واسطه نگاه‌ها و عکس‌العمل‌هایی که در مراودات اجتماعی به لحاظ جنسیت خود احساس می‌کنند نسبت به پسران، آزادی و امتیازات کمتری دارند. در نتیجه با بُروز رفتارهای پسرانه و مردانه سعی می‌کنند به نوعی اعتراض خود را به گوش جامعه برسانند.

شکی نیست که این رفتارها به لطافت زنانه نیز آسیب وارد می‌کند اگرچه اکثر مواقع طول مدت این تغییر نقش جنسی محدود بوده و معمولا بعد از دوران بلوغ جنسی و عقلی پایان می‌یابد، اما تکرار و استمرار برخی رفتارهای پسرانه می‌تواند در وجودشان نهادینه شده و تا حدود زیادی از ظرافت‌ها و بایدهایی که سنگ بنای مادری است فاصله بگیرند.

بنظر می‌رسد راهکار اساسی در این خصوص ارتقاء سطح استاندارد های اجتماعی است که بالا رفتن امنیت روانی مردم از الزامات اولیه آن به شمار می‌رود.

توجه به زیرساخت‌های لازم آموزشی و انتقال مهارت‌های فردی و اجتماعی و از سوی دیگر آموزش، تعیین انتظارات، درک واقعیات و مطالبه‌گری از راه‌های صحیح افزایش نشاط اجتماعی و آگاهی‌های فردی و در مقیاس وسیع تر کل جامعه در سایه هدایت مدیران و مسئولانی متخصص و متعهد و بهره‌مندی از سیستمی کارا می‌تواند به این‌گونه خشونت‌های خواسته و ناخواسته پایان دهد.