1

پیشواییِ الهی یا اعتبار اجتماعی

سیدعلیرضا واسعی

* عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی 

امام رضا(ع) درمیان پیشوایان شیعی به دو خصوصیت متمایزاست و همین امر دسته‌ای را به تحلیل‌ها و تبیین‌های گاه متناقض کشاند؛ ازهمراهی امام با دستگاه خلافت مأمون شیعی تا ناهمراهی و شهادت وی آ به دست خلیفه اقتدارجو.

امام به دو ویژگی از دیگران متمایز است: اول آن که آشکارا وارد فعالیت‌های سیاسی شد؛ اقدامی که از پس قیام عاشورا از سوی هیچیک از ائمه(ع) استقبال نشد و دیگر-که مهم‌تر است-همکاری رسمی با دستگاه خلافت بود(پذیرش ولایتعهدی)که در زندگی دیگر پیشوایان هرگزدیده نمی‌شود. همین تمایزها تبیین عمل امام را با تناقض روبرو کرد. برخی آن را امری اختیاری و زاده مسئولیت پذیری امام دانستند، اما بیشتر نویسندگان شیعی،‌ آن را از روی فشار و تابع اجبار ذکر کرده‌اند، ‌تبیینی که در نهایت به بی‌اختیاری امام ‌انجامیده و نظاره‌گر بیرونی را با این پرسش روبرو می‌سازد که آیا می‌توان انسانی با این عظمت را، برای پذیرش مقامی که خود بسی بزرگ است، مجبور کرد و اساسا چنین معامله‌ای می‌توانست کارآمدی سیاسی اجتماعی داشته باشد؟ ظاهرا پاسخ مثبتی نمی‌توان انتظار داشت، بنا بر این اقدام امام را در چارچوب نظری دیگری باید پایید.

از منظر این نوشتار، امام در کشاکش دو وجه شخصیتی بودگی و نمودگی(آنچه هست و آنچه می‌نماید) که اولی در پیشوایی حقیقت‌گرایانه او متجلی بوده و دیگری در انتظارات پیروان و اعتبار یا آبرویی که از طریق آنان ساخته شده بود، ‌به حقیقت روی کرد و با همه هزینه‌های معنوی شخصیتی که برایش به بار می‌آورد به آن تن داد.

برای مفاهمه بیشتر، انسان‌ها به تعبیر شوپنهاور، دارای سه شخصیت‌اند که گاه چالش های عمیقی میان آنها پدید می‌آید؛ بودگی یا شخصیت حقیقی او، نمودگی یا تصوری که دیگران ازو دارند یا آنگونه که در دیدگان دیگران شناخته شده است و سه دیگر شخصیتی که با دارایی‌ها و موقعیت‌های او پیوند دارد(داشتگی)که این قسم فعلا محل بحث نوشتار حاضر نیست.

بودگی انسانی یا همان حقیقت شخصیت او که به تعبیر شهید مطهری، با خداجویی، کمال‌طلبی، تعالی‌خواهی و زیبایی‌دوستی ساخته می‌شود،‌ او را به سوی کنش‌ها و اقداماتی فرا می‌خواند که چه بسا با شخصیت دوم او در تعارض باشد، زیرا با عظمت یا شخصیتی که در دیدگان دیگران یافته ناسازگار است و این تنها انسان‌های بزرگ و متعالی‌اند که بی‌پروا نسبت به داوری‌های دیگران به اتخاذ تصمیم روی می‌کنند.

انسان‌هایی که در جایگاه پیشوایی قرار می‌گیرند بیش از دیگران در معرض شخصیت نمودی خویش واقع می‌شوند،‌ شخصیتی که در مواقع بسیاری او را به سوی اقدامات ناهمسوی با شخصیت حقیقی(بودگی) می‌کشاند. اساسا فروتنی و پارسایی چیزی جز این نیست که آدمی بر مبنای بودگی خویش به ستیز با نمودگی برخیزد و آنچه درست است را انجام دهد نه آنچه دیگران از او می‌خواهند یا اعتبار اجتماعی او می‌طلبد و چنین انتخاب سختی تنها از سوی بزرگ‌مردان الهی برآمدنی است.

امام رضا(ع) در پذیرش ولایتعهدی، از یک سوی با نقش پیشوایی الهی خود مواجه است که باید مسیر شکوفایی و پیشرفت افراد جامعه و پیروانش را هموار سازد و از سوی دیگر با نگاه‌های پیروان و اطرافیانش روبرو است که از ایشان کنره‌گیری و ناهمراهی را می‌طلبند، چون به زعم خویش والایی (اعتبار اجتماعی) او را در چنین موضع‌گیری‌ای می بینند. اینان عموما پارسایی را در گریز از فعالیت‌های سیاسی و ناهمراهی با حاکمان فهم می‌کنند.

امام در این چالش و کشاکش، به آنچه ندای بودگی و پیشوایی او بود پاسخ داد و پای در میدان سیاست و همکاری نهاد تا مأموریت رهبرانه خود را به انجام برساند، ‌بنا براین او یک شخصیت بزرگ(قهرمان)، مختار و ‌با اراده بود و به رغم نگاه‌های دیگران پای در فعالیتی خطیر گذاشت و به سهم خود توانست نقشی برجسته ایفا نماید.