«چرا محو شد از یاد تو نامم»
اعظم عباسپور
درس سفر خانواده پنج نفره آقای هاشمی که کارمند اداره پست کازرون بود و به خاطر یکسری ماجراها به اداره پست نیشابور منتقل شد در کتاب تعلیمات اجتماعی کلاس سوم یکی از جذابترین درسها برای همه دهه شصتیها بود. امروز در اکثر کتاب داستانهای کودکانمان، شاهد ماجراهای خانوادههایی تک فرزندی هستیم و البته خیلی وقتها هم بجای مشاهده هسته خانواده چند نفری در نقاشیهای کتابها، شاهد نقاشی حیوانات خانگی در جمع خانوادهها هستیم.
به گزارش روزنامه «صبح امروز» البته که آموزش حیوان دوستی و عشق به حیوانات به فرزندان بسیار مهم است، اما مهمتر از آن آینده کشور و مسئله کاهش جمعیت و پیر شدن جمعیت است که این روزها بسیاری از مسئولان درباره آن صحبت میکنند و انتظار میرود نگاه جدیتری نسبت به این مسئله داشته باشند.
محمد شریعتمداری، وزیر تعاون در مهر ماه سال 99 اظهار کرده بود که «سن 0 تا 15 سال در جامعه ما کاهش پیدا کرده است و امید به زندگی هم بسیار کم شده است. این نشان میدهد که جامعه ما در حال حرکت به سمت پیر شدن است، البته که ما از پیر شدن جامعه استقبال نمیکنیم».
«رشد جمعیت ایران در سال 1415 به صفر میرسد» این جملهای است که نمیتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد. نرخ جمعیت و میزان فرزندآوری هر ساله در مقایسه با سال گذشته خود رو به کاهش است، آماری که سبب شده تا در آیندهای نزدیک در اکثر شهرهای کشور جمعیت افراد میانسال در مقایسه با کودکان و جوانان چندین برابر باشد. این مسئله میتواند آسیبهای غیرقابل جبرانی را برای اقتصاد و فرهنگ جامعه به همراه داشته باشد.
ترویج فرزند آوری توسط سلبریتیهای غربی در مجلههای معروف
در حالی که سلبریتیهای ایرانی در شبکههای اجتماعی فعالانه لذت زندگی با حیوانات خانگی را به نمایش میگذارند، رسانهها و شبکههای اجتماعی غربی و آمریکایی، تصاویر سلبریتیهای خود را همراه با چهار یا پنج فرزند، برای تشویق خانوادهها به فرزندآوری برجستهسازی میکنند. برای مثال مجله پرطرفدار و بینالمللی «ووگ» که از مجلات اصلی حوزه مد در دنیا محسوب میشود بارها عکس روی جلد خود را به مدلها یا سلبریتیهای معروف باردار یا همراه با چند فرزند اختصاص داده است.
همچنین ساخت عروسکهای باربی باردار و انیمیشنهایی مثل پسر ریس و… برای تشویق خانوادهها در غرب به فرزندآوری را هم در رسانههای غربی یکی دیگر از موارد تشویق فرزند داشتن است.
سیاستهای غلط فرزندآوری در ایران
حدودا یک دهه است که بخاطر مشکلات معیشتی و اقتصادی موجود در کشور شاهد کاهش نرخ موالید هستیم. در واقع سیاستهای غلط فرزندآوری در ایران که از دهه 70 آغاز شد و افراد را تشویق به کاهش فرزندآوری میکرد تا به امروز که تلاش برای بالا رفتن تمایل افراد به داشتن فرزند بیشتر میشود همگی سیاستهای اشتباهی است که بدون در نظر گرفتن وضعیت کشور و پیشبینیهای درست جمعیتی در آینده عملیاتی شده است. هر چند که امروز تلاش زیادی در زمینه تبلیغات برای فرزندآوری و گرایش افراد به داشتن بیش از یک فرزند میشود، اما مشکلات اقتصادی و تورم موجود در کشور، برای زوجینی که تصمیم به فرزندآوری دارند، نوعی مانع محسوب میشود.
صحبتهای پریسا، مدیر یک آژانس به همراه همسر حسابدارش در راهرو آپارتمان را ناخواسته میشنوم که مشتاقانه از پسرشان مانی صحبت میکنند و اینکه از آسانسور میترسد و حضور مانی کوچولو در فضای کوچک باعث میشود شبها بد خواب شود؛ چون تازه به آپارتمان نقل مکان کردهاند. نزدیکتر که میروم و با آنها سلام و احوالپرسی میکنم و سراغ مانی را میگیرم تازه متوجه میشوم مانی، سگ آنها است و با اینکه 10 سال از ازدواجشان میگذرد هنوز تصمیمی برای بچهدار شدن ندارند.
یلدا 47 سال دارد، معماری خوانده و البته عضو هیات علمی دانشگاه است. او هنوز ازدواج نکرده است. سه سالی میشود که با خرچنگ و لاکپشت خانگیاش تنها زندگی میکند.
خیلی زمانها میبینیم بیشتر قشر متوسط به بالای جامعه هستند که تمایل کمتری به بچهدار شدن دارند؛ پس تمایل نداشتن به فرزندآوری ارتباط کمتری به مسائل مالی و اقتصادی دارد، بلکه ریشه اصلی آن را باید در مسائل فرهنگی و اجتماعی جستجو کرد.
البته جدای این مسائل از بعد روانشناسی، این روزها در کشور ما به خاطر نفوذ فرهنگ غربی، حس مادر شدن که در قدیم باعث اغنای روحی و تکامل و تعالی زنان میشد امروز ارزش خود تا حدودی از دست داده است.
درواقع فرهنگسازی با روشهایی علمی و درست برای ترغیب خانوادهها به فرزندآوری یکی از اولویتهای امروز جامعه است که باید، مسئولان و دستاندرکاران رسانهها و تولیدکنندگان برنامههای فرهنگی آن را به درستی اجرا کنند.
محمودی: زمانی که نرخ جمعیت کشور به صفر میرسد، طبق سناریوی متوسط سازمان ملل جمعیت ایران 95 تا 96 میلیون نفر خواهد بود و در سال1430 از این تعداد جمعیت ممکن است یک سوم بالای 60 سال سن داشته باشند
سالهای 1410 تا 1415 نرخ رشد جمعیت کشور به صفر میرسد
محمدجواد محمودی، رئیس کمیته سیاستهای جمعیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی در خرداد ماه سال 99 اظهار کرد: «کشور هر چه به سمت جلو حرکت کند با توجه به اینکه ساختار سنی در آن به سمت سالخوردگی میرود، تعداد مرگومیرها نیز به شکل طبیعی افزایش و زاد و ولدها هم بطور طبیعی کاهش پیدا میکند».
وی با اشاره به اینکه پیشبینی میشود بین سالهای 1410 تا 14 15 نرخ رشد جمعیت کشور به صفر برسد، توضیح داد: «زمانی که نرخ جمعیت کشور به صفر میرسد، طبق سناریوی متوسط سازمان ملل جمعیت ایران 95 تا 96 میلیون نفر خواهد بود و در سال1430 از این تعداد جمعیت ممکن است یک سوم بالای 60 سال سن داشته باشند».
تمایل زنان جامعه امروز به فرزندآوری به علل مختلف مثل ادامه تحصیل، یافتن شغل، واهمه از دست دادن آن و… کاهش چشمگیری یافته است. زنان امروزی اهداف بسیاری دارند که خواهان دستیابی به آنها هستند؛ و برای رسیدن به آن فاقد حمایتهای لازمند؛ در نتیجه دائما فرزند دار شدن خود را به تاخیر می اندازند.
سمیه، متولد 1364 است که 6 فرزند به نامهای نازنین 12 ساله، نیما 9 ساله، نوید 6 ساله، مانی سه ساله، نادیا دو ساله و مهیار 10 ماهه دارد. البته وقتی از فرزندانش صحبت میکند از داشتن آنها خوشحال است و وقتی از او سوال میکنی که با این مشکلات معیشتی و اقتصادی چگونه روزگار خود را سپری میکنند، میگوید: «لذت و شیرینی مادر شدن تمامی این سختیها را کمرنگ میکند». شوهر سمیه راننده است و وقتی از او میپرسم که آیا جشن تولد برای بچهها میگیری، میگوید: «بله خودم کیک خیلی ساده درست میکنم و میز کوچک منزلمان را با میوه و شیرینی و چند بادکنک تزئیین میکنم. مراسم خیلی سادهای میگیریم و البته سالی 6 بار این شادی و خوشحالیها و جشن تولد در منزل ما به راه است. ما آدمهای معمولی با این چیزهای خیلی کوچک هم شاد میشویم».
زینب، متولد 1375 است و مادر 5 فرزند به نامهای محمد، مهدی، فاطمه، زهرا، سمیرا. او میگوید: «پسر من محمد 19 ساله است و برای کنکور درس میخواند. خیلی وقتها که از سختیهای زندگی گلایه میکند به او گوشزد میکنم هر فردی که در طول تاریخ در زندگیاش پیشرفت کرده از یک خانواده پرجمعیت و با مشکلات زیاد به آن جایگاه رسیده است». وی میگوید: «من خودم بجز تربیت فرزندانم برای امرار معاش تابلو فرش هم می بافم،پس مادر بودن تمام وقت یک زن را نمی گیرد».
معصومه کرباسی متولد 1371 است و مادر مطهره 10 ساله، معصومه 6 ساله، محمد 4 ساله، مهدی 1و نیم ساله است. او که خانهدار است برایم شرح میدهد که شغل همسرش آزاد است و این اواخر برای تهیه پوشک کمی تحت فشار بودند. او میگوید: «در این شهر خیلیها به سختی زندگی میکنند و حتی تهیه و خرید گوشت برای آنها رویا است. من وقتی برای فرزندانم غذای خیلی ساده تهیه میکنم، به آنها میگویم خدا را شکر کنید؛ چون هر مادری باید از همان کودکی قناعت و مناعت طبع را به فرزندان خود بیاموزد.
این مادر دهه هفتادی میگوید: «خیلی از خانوادهها تمکن مالی دارند، اما دیگر جایگاه مادری را مقدس نمیدانند و دوست ندارند سختیهای مادر بودن را به جان بخرند. شاید آنها فراموش کردهاند که بهشت زیر پای مادران است و این بزرگترین شان و جایگاه برای یک مادر است».