زد و خورد لفظی نامزدها
علی روغنگران
اولین مناظره تلویزیونی انتخابات ریاست جمهوری روز شنبه پانزدهم خرداد ماه برگزار شد. مناظره ای مهم و بسیار کلیدی که می تواند روند انتخابات را با تغییرات مهمی روبهرو کند. در این مناظره تا حدودی مشخص شد رقبای اصلی چه کسانیاند و اینکه کدام نامزدها پوششی هستند. این مناظره بسیار پر حاشیه بود و نامزدها بارها به یکدیگر تاختند. جدال اصلی نیز میان نامزدهای اصولگرا و عبدالناصر همتی بود. دیگر مناظرههای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز سه شنبه هجدهم و شنبه بیست و دوم خرداد برگزار میشود. موضوع مناظره اول موضوعات اقتصادی بود. نخستین برنامه مناظره انتخابات سوال از کاندیداها بود اما هیچکدام به سوالات پاسخ ندادند. نه همتی درباره بدهکاران بانکی پاسخ داد، نه رئیسی درباره موانع تولید و نه محسن رضایی درباره اصلاح فرآیند بودجه سخن گفت. هر کدام به دیگری حمله کرد و نقش خودشان را ایفا کردند. همان مناظره اول نشان داد که کاندیداهای اصولگرا تا چه اندازه از ابراهیم رئیسی حمایت میکنند. چنانچه زاکانی در پاسخ به نقد همتی درباره رئیسی فورا موضع گرفت و تندترین پاسخ را داد. همچنانکه سعید جلیلی هم همان مسیر را پیش برد. علیرضا زاکانی و قاضی زاده هاشمی نقش کاندیداتوری پوششی خود را بسیار عالی بازی کردند. تنها تفاوت زاکانی و قاضی زاده هاشمی در این موضوع بود که زاکانی به نقش خود وفادار بود و کاملا پوشش خود را انجام داد اما قاضیزاده هر از گاه تکرویهایی داشت و بدون توجه به دعواها تلاش میکرد خود را چهرهای معقول نشان دهد که برای دعوا نیامده و برای کار کارشناسی آمده است. اگرچه دعوا در میان همتی و رئیسی بسیار بیشتر بود، اما مهرعلیزاده نیز تلاش داشت این دوقطبی را بین خود و رئیسی شکل دهد و تندترین مطالب را خطاب به رئیسی بیان کرد؛ از جمله کنایه «سندروم پست بیقرار» یا طعنه «رها کردن ریاست جمهوری برای پست بالاتر» با این حال این دوقطبی حداقل در مناظره نخست شکل نگرفت و دو قطبی همتی با سایر کاندیداها بسیار جدیتر بود. این موضوع نیز دلیل داشت و آنهم نه به دلیل آنکه همتی یک سر و گردن از دیگران بالاتر است، بلکه به این علت که همتی گزینه قابل نقدتری از سایر گزینهها بود و تاختن به او بر سر ارز دولتی و بورس و قیمت دلار و مسائل اقتصادی بسیار راحتتر بود. چنانچه زاکانی در نقد همتی وقتی که میگفت «شما پوششی هستید» پاسخ داد «اگر قرار بود گزینههای اصلی بیایند، شما تایید نمیشدید چون قواره و اندازه شما مشخص است.»
عبدالناصر همتی بسیار تلاش کرد از فضای مناظرهها استفاده کند و شرایط را به گونهای نشان دهد که همه در مقابل او قرار گرفتهاند. تا پیش از مناظرهها او میگفت تنهاست و کسی با او نیست. او در این مناظره همان مسیر را در پیش گرفت. محمود احمدی نژاد یکبار این استراتژی را در پیش گرفته بود و اتفاقا پیروز هم شده بود. اما تفاوت اینجا بود که او بدنه اجتماعی و حامیان جدی داشت اما همتی فاقد چنین شرایطی است و نه تنها بدنه اجتماعی ندارد، بلکه به خاطر سابقهاش در دولت روحانی بسیار تحت انتقاد قرار دارد
هیچکدام از کاندیداها حتی یک بار هم به مهرعلیزاده حمله نکردند و تندترین سخنان مهرعلیزاده هم از سوی هیچکدام از کاندیداها پاسخی نداشت. وقتی فضا به این سمت حرکت کرد، مهرعلیزاده حملات تندتری خطاب به رئیسی مطرح کرد؛ از جمله آنجا که گفت: «شما از نظر تحصیلات کلاسیک فقط 6 کلاس سواد دارید و با این سواد نمیشود اقتصاد را درست کرد.» این حمله هم پاسخ هیچکدام از کاندیداهای پوششی را نداشت و به جز ابراهیم رئیسی، دیگر نامزدها هم پاسخی به مهرعلیزاده ندادند و هیچکدام این دو قطبی را جدی نگرفتند. اگر مهرعلیزاده بنا دارد در مناظرههای بعدی او را جدی بگیرند، باید استراتژی خود را تغییر دهد و خود را نماد یک «پیام» در مقابل رئیسی بداند اما برای افکار عمومی مهرعلیزاده جایگاه سیاسی و اقتصادی خاصی ندارد که بتواند نماد مقابله با رئیسی باشد. اگر اصلاح طلبان از مهرعلیزاده حمایت میکردند، این جایگاه اندکی برای او ترمیم میشد اما او یک نفر است؛ یک نفر که نه نماد اصلاح طلبی است، نه نماد وضعیت فعلی، نه نماد سیاست خارجی و نه نماد سیاست داخلی. به همین دلیل است که او در مناظرات جدی گرفته نشد. حتی وقتی مهرعلیزاده از سیدمحمد خاتمی وام گرفت و او را بهترین رئیس جمهور خواند باز هم سخت می شد او را به عنوان نماد اصلاح طلبی پذیرفت. به همین دلیل مهرعلیزاده همچنانکه گوشه چشمی به اصلاح طلبان داشت، تلاش میکرد با «شعرخوانی ترکی» بتواند بخشی از رای ترکزبانان را به دست بیاورد. اما عبدالناصر همتی بسیار تلاش کرد از فضای مناظرهها استفاده کند و شرایط را به گونهای نشان دهد که همه در مقابل او قرار گرفتهاند. تا پیش از مناظرهها او میگفت تنهاست و کسی با او نیست. او در این مناظره همان مسیر را در پیش گرفت. محمود احمدی نژاد یکبار این استراتژی را در پیش گرفته بود و اتفاقا پیروز هم شده بود. اما تفاوت اینجا بود که او بدنه اجتماعی و حامیان جدی داشت اما همتی فاقد چنین شرایطی است و نه تنها بدنه اجتماعی ندارد، بلکه به خاطر سابقهاش در دولت روحانی بسیار تحت انتقاد قرار دارد. فعلا او این ایده را پیش میبرد که بتواند در مناظرهها خودش را نشان دهد و مردم به او اقبال نشان دهند. یعنی توقع دارد فقدان بدنه اجتماعی خود را با یک مناظره به دست آورد.
شاید این مناظرهها نهایتا تا 4 یا 5 درصد هم آرای او را تغییر دهد اما حقیقت آن است که این تغییر، کمکی به همتی نخواهد کرد. از سوی دیگر اگرچه علیرضا زاکانی برای حمله به لاریجانی به انتخابات وارد شده بود، اما فرصتی به دست آورد تا نقد خود به دولت روحانی را در مناظرهها بیان کند. قاضی زاده هاشمی و جلیلی و رضایی هیچکدام حاضر به نقد رئیسی نبودند و این مهرعلیزاده و همتی بودند که کار را با نقد رئیسی آغاز کردند اما این علیرضا زاکانی بود که پاسخ حملات به رئیسی را میداد. همانطور که جهانگیری در سال 96 پاسخ حملات را میداد و کنایههای خود به سایر کاندیداها را مطرح میکرد تا روحانی فرصت بیان برنامههایش را داشته باشد، در سال 1400 این زاکانی است که همان وظیفه را انجام میدهد؛ البته با بیانی بیپرواتر. برنامه زاکانی برای انتخابات مشخص نیست و حتی شاید خودش هم تصور نمیکرد که پایش به مناظرههای انتخاباتی باز شود؛ چنانچه او دو بار در انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت شده بود، بنابراین از پیش معلوم بود که زاکانی برنامهای ندارد و صرفا به منظور ایجاد فضای مناسب برای رئیسی به میدان آمده است. از دیگر کاندیداهای اصولگرا این قاضی زاده هاشمی بود که جایگاه خود را با نقد دولت و همتی کاملا مشخص کرد، اما او مسیری متفاوت برای خود در نظر گرفته است. او خود را نماد نسل مدیران جوان جمهوری اسلامی میداند (قاضی زاده هاشمی جوانترین کاندیدای انتخابات 1400 است) که راهش با دیگران تفاوت دارد. قاضی زاده در محورهای بیکاری و مهاجرت قشر جوان از شهر به روستا و موضوع مالیات و رفع موانع و رفع فقر و … بدون ایجاد دوقطبی و دعوا با همتی یا مهرعلیزاده صحبت کرد. اگرچه قاضی زاده این مسیر را در پیش گرفت، اما مشکل آنجا بود که او نیز مانند مهرعلیزاده بدنه اجتماعی ندارد. اصولگرایان اگر حمایتی دارند، برای رئیسی استفاده میکنند نه قاضی زاده هاشمی. چنانچه اگر سری به توئیتر بزنید هیچ جملهای از قاضی زاده پیدا نمیکنید که برای مردم جذابیت داشته باشد. اگرچه زاکانی هم همان جایگاه قاضی زاده را دارد، اما او به خاطر حمایت بدنه بسیج دانشجویی توانسته حمایتهایی را داشته باشد. همچنین بخشی از جریان اصولگرا سعید جلیلی را به عنوان گزینه اصلح میشناسند اما همچنانکه در انتخابات 92 او نتوانست جایگاه مناسبی برای خود بیابد، در این انتخابات هم او نتوانست در جایگاه درست قرار بگیرد. هر چند جلیلی سالها «دولت در سایه» را پیش میبرد اما او شخصیتی است که حوزه عملش «سیاست خارجی» است و کارنامه او در این بخش نیز کاملا مشخص است و هیچکس او را به عنوان «کارشناس اقتصاد» یا «کارشناس سیاست داخلی» نمیشناسد. این مشکلی است که جلیلی سالها داشته و یک روزه و با یک یا دو مناظره هم قابل حل نیست بنابراین با تمام حمایتی که از بخشی از جریان اصولگرا از او دارد، او هیچگاه برای مردم نماد «حل مشکل» نیست. ابراهیم رئیسی سابقه قوه قضائیه را دارد؛ سابقهای که برای بخشی از مردم دلچسب بود (مثل برگزاری دادگاههای فساد) بنابراین توانسته این مشکل را برای خود حل کند که خود را «نماد حل مشکل» بداند بنابراین شعارهای او برای حامیانش باورپذیرتر است. همچنانکه مهرعلیزاده با کنایه به رئیسی میخواست دوقطبی ایجاد کند و جایگاهی برای خودش دست و پا کند، محسن رضایی هم همین کار را تکرار کرد. او در چند انتخابات شرکت کرد و اقبالی نیافت. در انتخابات 1400 هم احتمالا همان وضعیت پیشین در انتظار اوست؛ چه آنکه رقیب اصلیاش ابراهیم رئیسی است اما او جسارت مقابله با رئیسی را ندارد. به همین دلیل است که حملات او به جای آنکه علیه رقیب اصلیاش (رئیسی) باشد، به سمت همتی است؛ حال آنکه این دقیقا همان کاری بود که تیم پوششی رئیسی انجام میداد و نیازی به تکرار آن از سوی محسن رضایی نبود به همین دلیل او نیز به گونهای سخن گفت که جایگاهش را در اندازه «کاندیدای پوششی رئیسی» تنزل داد و نتوانست برای خودش وضعیت متفاوتی ایجاد کند و حتی بغض مصنوعی در سخنان آخر او نیز کارایی چندانی نداشت. با پایان اولین مناظره اما همچنان باید ابراهیم رئیسی را بخت اول پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 دانست.