پایان «بی بی»
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر 12 سال گذشته رژیم غاصب صهیونیستی روز یکشنبه با رای اعتماد پارلمان اسرائیل به دولت ائتلافی جدید از منصب نخست وزیری کنار گذاشته شد. مجلس اسرائیل (کنیست) در جلسه روز یکشنبه خود در نهایت پس از نزدیک به 3 سال بن بست و بلاتکلیفی سیاسی به یک دولت ائتلافی از 8 حزب یهودی (چپ و راست) و عرب به رهبری اشتراکی ” نفتالی بنت” و یاییر لاپید” رای اعتماد داد. بدون شک سقوط نتانیاهو تحول بسیار مهمی برای منطقه است و بر خاورمیانه تاثیر خواهد گذاشت.
سیدهادی برهانی، استاد مطالعات اسرائیل در دانشگاه تهران معتقد است آنچه که تحول اخیر و سقوط نتانیاهو را رقم زده است، ریاست جمهوری بایدن است. به گفته او، در زمان ترامپ، نتانیاهو تقریبا هر چه خواست گرفت. سفارت آمریکا به بیت المقدس منتقل شد. الحاق جولان به اسرائیل و شهرک سازی در کرانه باختری مورد تایید آمریکا قرار گرفت و حتی با طرح معامله قرن زمینه انضمام بخش اعظم کرانه باختری به اسرائیل فراهم شد.
بدون شک آنچه که تحول اخیر و سقوط نتانیاهو را رقم زده، ریاست جمهوری بایدن است. در زمان ترامپ، نتانیاهو تقریبا هر چه خواست گرفت. سفارت آمریکا به بیت المقدس منتقل شد. الحاق جولان به اسرائیل و شهرک سازی در کرانه باختری مورد تایید آمریکا قرار گرفت و حتی با طرح معامله قرن زمینه انضمام بخش اعظم کرانه باختری به اسرائیل فراهم شد
انتخاب نوشت: احتمالا پس از سقوط ترامپ این مهمترین تحولی است که خاورمیانه در ماههای اخیر تجربه کرده است. عوامل مختلفی در سقوط دولت نتانیاهو تاثیرگذار بوده اند. نتانیاهو شخصیتی خودرای و دیکتاتورمسلک بود و تاثیرگذاران رژیم صهیونیستی را از خود بیزار کرده بود. همه آنها، از طیفهای مختلف، دست به دست هم دادند تا او را به زیر بکشند. چنین ائتلافی برای به زیر کشیدن یک سیاستمدار در اسرائیل سابقه نداشته است. همه جناحها از چپ و راست و میانه و حتی اعراب به هم نزدیک شده اند تا مانع ادامه بقای نتانیاهو در راس هرم قدرت در اسرائیل شوند. اسرائیل هیچگاه شاهد چنین اتفاقی نبوده است؛ که در یک ائتلاف هم راست گراترین احزاب و هم چپ گراترین و هم حزبی عربی متحد شوند. البته این یک عامل به حساب میآید. عوامل دیگری هم موثر بودند، اما مهمترین عامل آمدن بایدن است. سایر عوامل مانند نارضایتی نخبگان از نتانیاهو قبلا در سالهای گذشته نیز وجود داشت، اما آنچه که تحول اخیر و سقوط نتانیاهو را رقم زده است، ریاست جمهوری بایدن است. این موضوع قبل از انتخابات اخیر آمریکا نیز قابل پیش بینی بود. چراکه نتانیاهو به رغم نارضایتیهای داخلی، از نظر افکار عمومی اسرائیلی، سیاست فلسطینی و منطقهای و کلا سیاست خارجی پردستاوردی را برای رژیم غاصب صهیونیستی داشت. کارهایی را که هیچ نخست وزیری در اسرائیل نتوانسته بود انجام دهد انجام داده بود. ایده تشکیل کشور فلسطین را تا مرز نابودی برد. راه حل دو دولت و تشکیل دولت فلسطینی را کنار گذاشت. راه انضمام کرانه باختری به اسرائیل را هموار کرد. بیشترین فشار را به فلسطین و حقوق فلسطینیها وارد کرد و در همان حال روابط اسرائیل با منطقه و کشورهای عربی را متحول نمود. عادی سازی روابط کشورهای عربی در این دوره به اوج رسید و چهار کشور عربی با اسرائیل صلح کردند. بقیه نیز مواضع قبلی ضداسرائیلی خود را عمدتا کنار گذاشتند. به قول خود او رهبران منطقه هر شب با او تماس داشتند. اسرائیل در خاورمیانه دست بازی برای عملیات پیدا کرد. به رغم اینکه اتحادیه اروپا و برخی کشورها از سیاستهای افراطی و نقض قوانین بین المللی توسط دولت نتانیاهو ناراضی بودند، اما با او درگیر نمیشدند. رهبران جهان به او به چشم رهبر قدرتمندی که باید با او ساخت، نگاه میکردند. این امر شامل رهبران کشورهای قدرتمندی، چون روسیه و چین و هند نیز میشد. بخش عمده این توجه از نفوذ او در کاخ سفید میآمد. در زمان ترامپ، نتانیاهو تقریبا هر چه خواست گرفت. سفارت آمریکا به بیت المقدس منتقل شد. الحاق جولان به اسرائیل و شهرک سازی در کرانه باختری مورد تایید آمریکا قرار گرفت و حتی با طرح معامله قرن زمینه انضمام بخش اعظم کرانه باختری به اسرائیل فراهم شد. این انضمام چیزی برای تشکیل یک کشور فلسطینی مستقل (حتی در محدوده کرانه باختری) باقی نمیگذاشت. نفوذ نتانیاهو در کاخ سفید برای او در دنیا و منطقه اعتبار و قدرت بسیاری به همراه آورده بود که سیاستمدار مجرب و تیزهوشی مانند بی بی میتوانست به خوبی از آن استفاده کند. این دستاوردهای بزرگ موجب شده بود، او برغم خودکامگی در اسرائیل، رای و اعتبار داشته باشد و مانع قدرت گیری مخالفانش شود. اما با سقوط ترامپ در انتخابات اخیر، نتانیاهو همه این حمایتها و اعتبار را از دست داد. نه تنها از دست داد بلکه کاخ سفید در دوران بایدن سیاست متفاوت و متضادی در پیش گرفت. این سیاست نه تنها امتیازی برای نتانیاهو در جهان و منطقه نداشت بلکه امتیاز منفی به شمار میرفت و لذا در این دوره نتانیاهو نتوانست دستاوردهای گذشته را تکرار کند. همچنین دوره حکومت نتانیاهو دوره انجام عملیات در ایران و علیه ایران بود. ترور دانشمندان هسته ای، خرابکاری در سایت اتمی نطنز، سرقت اسناد هسته ای، حمله به کشتیهای ایران در آبهای بین المللی و … در همین دوره صورت گرفت. علاوه بر این پایگاههای ایران و یا هم پیمانان ایران بارها در سوریه وعراق مورد حمله قرار گرفت. حتی ترور شهید حاج قاسم سلیمانی را که ظاهرا توسط آمریکا انجام شد باید از چشم نتانیاهو و سیاست ضدایرانی او دید. نتانیاهو به خوبی توانست از باگها و مشکلات موجود در سیاست فلسطینی و سیاست منطقهای ایران استفاده کند و حملات خود به ایران را توجیه نموده و مشروع جلوه دهد.
او خود را قهرمان مبارزه با ایران معرفی میکرد و از این راه اعتباری در اسرائیل و کشورهای عربی مخالف با سیاست های تهران به دست آورده بود.
اما آیا با رفتن نتانیاهو سیاست ضدایرانی او نیز دستخوش تغییر میشود؟ بنت و لاپید هم ضدایرانی هستند و کلا در زمان حکومت راستها و نتانیاهو مقابله و مبارزه با ایران به یک اولویت ملی و مهم در اسرائیل تبدیل شده است که به آسانی تغییر نمیکند. اما ایران میتواند میدان عمل حکومت جدید را محدود نماید. حرکت حساب شده ایران میتواند راه را بر دشمنی اسرائیل و خرابکاریهای آن ببندد. میتوان زمینه سیاسی و بین المللی و منطقهای دشمنی با ایران را محدود نمود. مواضعی که برای کشور هزینه ایجاد کند و برای اسرائیل فرصت و سرمایه بسازد، باید شناسایی شود. اگر کارشناسی و پالایش خوبی در این زمینه صورت بگیرد زمینه تحول مثبتی رقم خواهد خورد که دست و پای اسرائیل را برای تداوم دشمنی علیه ایران میبندد. با چنین رویکردی میتوان از دوران پسانتانیاهو به نفع کشور و امنیت و منافع آن استفاده کرد.