1

رقابت در دادن وعده‌های عجیب

علی روغنگران

در شرایطی که سیاست ورزی و‌ سیاست گذاری اقتصادی در ایران ظاهرا به کوچه بن بست رسیده، نامزد‌های شرکت کننده در انتخابات ریاست جمهوری هم راه حل‌هایی عجیب برای برون رفت از وضعیت پیدا کرده اند و عجیب‌تر آنکه در جایی که کالای سیاست خریدار ندارد، هر کس بلندتر داد می‌زند تا مشتری بیشتری پیدا کند.

این وعده ها به قدری شگفت انگیز و غیرقابل باور است که برای اثبات غیرواقعی بودن آن نیاز به دانش اقتصادی بالایی نیست و حتی یک فرد عادی با کمترین سواد اقتصادی هم می تواند به این نتیجه برسد که این وعده ها صرفا برای کسب رای در انتخابات داده می شود، در نتیجه کاملا واضح است که مردم دیگر به چنین وعده هایی اعتنا نخواهند کرد و مبنای تصمیم گیری آن ها چیز دیگری است

تا این لحظه از رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری، عجیب‌ترین وعده‌ها را نایب رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی و عضو کنونی همین مجلس داده است. قاضی زاده هاشمی، گفته به جوانان وام فوری 500 میلیون تومانی خواهد داد؛ وعده داده که مسکن 3 دهک پایین جامعه را با اقساط 30 ساله تامین خواهد کرد و 4.5 میلیون واحد مسکونی هم در کشور خواهد ساخت. او همچنین وعده داده که ظرف 2 سال، نرخ تورم را به زیر 5 درصد خواهد رساند؛ به هر ایرانی ماهانه یک بسته 300 هزار تومانی غذا خواهد داد و با ایجاد یک مدل حکمرانی شهر-کشوری (این عبارت هم از خود او است) 485 پایتخت در ایران ایجاد خواهد کرد، به گونه‌ای که هر پایتخت به طور مستقل برای توسعه خود برنامه ریزی کند. اما این وعده‌ها تا چه حد عملیاتی هستند؟ نخست اینکه هیچ بانکی در کشور وام 30 ساله پرداخت نمی‌کند و بالاترین مدت زمان بازپرداخت وام، بر اساس اطلاعات نگارنده 12 سال بوده و آن هم مربوط به تسهیلات خرید مسکن است که با ترهین سند ملک نزد بانک، پشتوانه‌ای برای تسهیلات اعطایی ایجاد می‌کند.‌ می‌توان پرسید آیا بانکی پیدا می‌شود که وام 30 ساله به کسی بدهد که سندی ملکی برای اخذ وام ندارد یا آنکه تسهیلات مورد نظر آقای قاضی زاده هاشمی باز هم به جیب کسانی می‌رود که همین حالا هم بدهکار نظام بانکی هستند؟ وعده اعطای وام 500 میلیون تومانی به زوج های جوان هم بر همین قیاس، نجومی به حساب می‌آید. بانک‌ها همین حالا هم در اعطای وام 100 میلیون تومانی ازدواج به ‌زوج های جوانی که بسیاری از آن‌ها توانایی بازپرداخت اقساط وام را ندارند، این دست و آن دست می‌کنند و عجیب است که شبکه بانکی کشور چگونه می‌خواهد 5 برابر شدن تسهیلات اعطایی را (تنها در این بخش) هضم کند. بسته غذایی 300 هزار تومانی به هر ایرانی در هر ماه هم یک محاسبه ساده نیاز دارد. ایران 84 میلیون نفر جمعیت دارد و این یعنی دولت آقای قاضی زاده هاشمی باید ماهانه حدود 28 هزار میلیارد تومان تنها برای همین یک طرح هزینه کند. با نرخ دلار 23 هزار تومانی، این یعنی هزینه ماهانه 1.2 میلیارد دلاری و سالانه حدود 14.5 میلیارد دلاری. نکته این است که دولت ایران در سال 1399، تنها 1.2 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است و تا تحریم‌ها برطرف نشوند، بعید است که این عدد به شکل قابل توجهی افزایش پیدا کند. وعده 485 پایتخت خودمختار برای ایران هم اساسا نه فقط ناممکن، که بی نهایت خطرناک است. این طرح نیازمند تغییر قانون اساسی کشور است، چرا که اختیارات مجلس، استانداری ها، هیات دولت و سایر نهاد‌های عمومی کشور را زیر سوال می‌برد. می‌توان پرسید آیا نایب رئیس پیشین مجلس و نماینده چهار دوره آن، این بدیهیات را نمی‌داند؟ محسن رضایی هم در جایگاه دومین نامزد انتخاباتی با بیشترین میزان وعده‌های دور از دسترس قرار می‌گیرد. دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که دکترای اقتصاد هم دارد، می‌گوید می‌خواهد به 40 میلیون ایرانی ماهانه 450 هزار تومان یارانه بدهد یا به عبارت ساده تر، یارانه پرداختی به نیمی از جمعیت کشور را ناگهان 10 برابر کند. او البته گفته که مبلغ مورد نیاز برای طرح خود را از طریق صرفه جویی در واردات نهاده‌های دامی و نیز یارانه پنهان انرژی به دهک‌های درآمدی بالا تامین خواهد کرد و از این طریق، 8 میلیارد دلار کنار می‌گذارد. اما ناگفته‌های طرح آقای رضایی کجاست؟ نخست اینکه ایران چگونه می‌تواند یک شبه، یک ساله و حتی 4 ساله به جایی برسد که از واردات 4 میلیارد دلار نهاده دامی، به تولید 4 میلیارد دلاری نهاده‌های دامی برسد؟ آیا تولید 4 میلیارد دلار نهاده دامی (کمابیش معادل 92 هزار میلیارد تومان) بدون سرمایه گذاری ممکن است؟ مبلغ مورد نیاز برای آن سرمایه گذاری چگونه تامین می‌شود؟! از طرف دیگر، حذف یارانه انرژی ثروتمندان، بدون حذف یارانه انرژی فرودستان، یعنی سیاست «تبعیض قیمتی». این یعنی مثلا از ثروتمندان به ازای مصرف هر کیلووات-ساعت برق، به جای 2 هزار تومان، مثلا 5 هزار تومان دریافت شود. اما مشکل اینجا است که چگونه می‌خواهیم این تبعیض قیمتی را اعمال کنیم؟ از کجا می‌فهمیم که چه کسی چقدر ثروتمند است که مشمول این طرح شود؟ اگر شناسایی ثروتمندان برای چلاندن آن‌ها این قدر ساده است، چرا اخذ مالیات از حساب‌های بانکی با دارایی مثلا بالای 5 میلیارد تومان (که با توجه به ثبت اطلاعات هویتی صاحب حساب بسیار ساده‌تر هم هست) اجرایی نمی‌شود؟ محسن رضایی، اما وعده‌های دیگری هم داده است. او می‌گوید می‌خواهد پول ملی ایران را پس از «دلار» و «یورو»، به قدرتمندترین واحد پولی «منطقه» بدل کند. نخست اینکه قدرتمندترین واحد پولی منطقه و حتی جهان، نه «دلار» و «یورو»، که «دینار کویت» است. این در حالی است که نفس قدرتمند بودن یک واحد پولی هم به معنای برتر بودن اقتصاد آن کشور نیست و این موضوع پیچیدگی‌های بیشتری دارد. از طرفی، در حالی که ریال ایران پس از «بولیوار ونزوئلا»، ضعیف‌ترین واحد پولی در جهان است، مشخص نیست سردار رضایی چگونه و با کدام ابزار اقتصادی می‌خواهد به تقویت پول ملی ایران بپردازد؟ تقویت یک واحد پولیِ از ارزش افتاده همچون ریال ایران، مستلزم پشتوانه ارزی قابل توجه بانک مرکزی ایران است و این هم به نوبه خود مستلزم صادرات کالا و خدمات از ایران خواهد بود. اما می‌توان پرسید چه چیز‌هایی مانع صادرات کالا (و در راس آن‌ها نفت، گاز، محصولات پتروشیمی، فولاد و محصولات معدنی) از مبدا ایران به کشور‌های دیگر شده است؟ اصلی‌ترین موانع بر سر راه صادرات ایران، روابط تنش آلود ایران با جهان خارج و عدم تصویب FATF در ایران است و از قضا، محسن رضایی در مقام دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام، دقیقا در جایگاهی حقوقی قرار دارد که باید در مورد عدم تصویب FATF توضیح بدهد! در نهایت اما باید گفت که این وعده ها به قدری شگفت انگیز و غیرقابل باور است که برای اثبات غیرواقعی بودن آن نیاز به دانش اقتصادی بالایی نیست و حتی یک فرد عادی با کمترین سواد اقتصادی هم می تواند به این نتیجه برسد که این وعده ها صرفا برای کسب رای در انتخابات داده می شود، در نتیجه کاملا واضح است که مردم دیگر به چنین وعده هایی اعتنا نخواهند کرد و مبنای تصمیم گیری آن ها چیز دیگری است.