فردوسی پنجره ای رو به انسانیت
عاطفه خوافیان
حکیم ابوالقاسم فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر با ۳۱۹ خورشیدی در روستای پاژ در شهرستان توس در خراسان متولد شد. نام او همهجا ابوالقاسم فردوسی ذکر شده است. نام کوچک او را در نوشتههای کهنتر حسن نیز نوشتهاند. پدرش از دهقانان توس بود که ثروت و موقعیت قابلتوجهی داشت. وی از همان زمان که به کسب علم و دانش میپرداخت، به خواندن داستان هم علاقهمند شد.
اشرافیت ارضی در بطن شاهنامه
دهقانان یک طبقه از مالکان بودند که در دوره ساسانیان در ایران زندگی میکردند و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه کشاورزان و اشراف درجه اول را تشکیل میدادند و صاحب نوعی “اشرافیت ارضی” بودند.
زندگی آنان در کاخهایی که در اراضی خود داشتند سپری میشد. آنها بهوسیله روستاییان از آن اراضی بهرهبرداری میکردند و در جمعآوری مالیات اراضی با دولت ساسانی و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همکاری میکردند.
پایداری زبان دری
آغاز زندگی او همزمان با گونهای جنبش نو در میان ایرانیان بود که از سدهٔ سوم هجری شروعشده و دنباله و اوج آن به سدهٔ چهارم رسید و در طی آن تعداد چشمگیری از سرایندگان و نویسندگان پدید آمدند و باعث پایداری زبان پارسی دری شدند.
فردوسی از کودکی در حال مشاهده کوششهای مردم پیرامونش برای پاسداری ارزشهای دیرینه بود.
کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپریشده است. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودهاند.
شاهنامه فردوسی
فردوسی در طول زندگیاش اثری بیمانند را از خود بر جای گذاشت؛ شاهنامه اثری حماسی و منظوم مشتمل بر ۶۰۰۰۰ بیت است که امروز برای ما ارزش بسیاری دارد. این اثر، داستانهایی را از آغاز تا حمله اعراب به ایران در بردارد و روزگار را در زمان چهار دودمان پادشاهی شامل پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان به تصویر میکشد.
بخشهای شاهنامه
اسطورهای: از روزگار کیومرث تا پادشاهی فریدون
پهلوانی: از خیزش کاوه آهنگر تا مرگ رستم
تاریخی: از پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا گشایش ایران به دست اعراب
برای اولین بار این کتاب توسط بنداری اصفهانی در سال ۶۰۱ خورشیدی به عربی ترجمه شد و پس از آن افراد دیگری آن را به زبانهای دیگر برگرداندند ازجمله ژول مل که ترجمه فرانسوی آن را ارائه کرد. امروز شاهنامه بزرگترین کتاب پارسی است که در همه جای جهان موردتوجه قرارگرفته و به اکثر زبانهای دنیا ترجمهشده است.
آغاز نظم شاهنامه
آغاز سرودن شاهنامه را بر پایه شاهنامه ابومنصوری از زمان ۳۰ سالگی فردوسی میدانند اما با مطالعه زندگینامه فردوسی میتوان اینچنین برداشت کرد که او در جوانی نیز به سرایندگی میپرداخت و شاید سرودن داستانهای شاهنامه را در همان زمان و بر پایه داستانهای کهنی که در داستانهای گفتاری مردم جای داشتهاند، آغاز کرده است. از میان داستانهای شاهنامه که گمان میرود در زمان جوانی وی گفتهشده باشد میتوان داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد.
فردوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ دقیقی توسی و نیمهکاره ماندن گشتاسب نامه سروده او (که به زمانه زرتشت میپردازد)، به نگاشته شدن شاهنامه ابومنصوری که به نثر بوده و بنمایه دقیقی توسی در سرودن گشتاسب نامه بوده است پی برد و به دنبال آن به بخارا، پایتخت سامانیان “تختِ شاهِ جهان” رفت تا آن را پیدا کند و بازمانده آن را به شعر درآورد. فردوسی در این سفر “شاهنامهٔ ابومنصوری” را نیافت اما در بازگشت به توس، امیرک منصور، که از دوستان فردوسی بوده است و “شاهنامه ابومنصوری” به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق یکپارچه و نوشتهشده بود، نسخهای از آن را در اختیار فردوسی گذاشت.
تاریخ یعنی شروع به نظم شاهنامه، صریحاً معلوم نیست ولی با استفاده از شواهد متعددی که از شاهنامه استخراج میشود و با انطباق آنها بر وقایع تاریخی، میتوان آغاز نظم شاهنامه ابومنصوری را بهوسیله استاد طوس سال ۳۷۰ – ۳۷۱ هجری معلوم کرد.
تذکره نویسان در شرححال فردوسی نوشتهاند که او به تشویق سلطان محمود به نظم شاهنامه پرداخت. علت این اشتباه آن است که نام محمود در نسخه موجود شاهنامه، که دومین نسخه شاهنامه فردوسی است، توسط خود شاعر گنجانیده شد و نسخه اول شاهنامه (که منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ابومنصوری)، هنگامی آغازشده بود که هنوز ۱۹ سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومه خود را به پادشاهی لازم میشمرد ناگزیر به درگاه آل سامان، که خریدار اینگونه آثار بودند، روی میآورد نه به درگاه سلطانی که هنوز روی کار نیامده بود. در کل این کار بزرگ، برخلاف آنچه تذکره نویسان و افسانهسازان جعل کردهاند، به دستور هیچیک از سلاطین، خواه سامانی و خواه غزنوی، انجام نشد بلکه استاد طوس در این راه مجاهدت کرد و تعدادی از دوستان و بزرگان محلی طوس از فردوسی حمایت کردند.
اتمام اولین نسخه شاهنامه
در ترجمهای که فتح بن علی بنداری اصفهانی به حدود سال ۶۲۰ – ۶۲۴ از شاهنامه به عربی ترتیب داد، تاریخ ختم شاهنامه سال ۳۸۴ است.
به ماه سفندار مذ روز اَرد
سرآمد کنون قصه یزدگرد
بنام جهان داور کرد گار
زهجرت سه صدسال وهشتاد و چار
درگذشت فردوسی
تاریخ وفات فردوسی را بعضی ۴۱۱ و برخی ۴۱۶ هجری قمری نوشتهاند. وی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
در ادامه به جهت اهمیت این روز به شرح گفت وگو با دو تن از اساتید برجسته زبان فارسی دانشگاه فردوسی میپردازیم:
یاداور ضرورت خودشناسی
۲۵ اردیبهشت هرساله، سالروز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و پاسداشت زبان فارسی است.
یکی از اساتید برجسته حوزه ادبیات دانشگاه فردوسی میگوید: بی تردید، تاکید بر بزرگداشت بزرگانی به مانند فردوسی، یادآور ضرورت خودشناسی بوده و ما تاریخچه شناسنامه ما در آثار بزرگان به ویژه در شاهنامه فردوسی هویدا شده است.
محمدجعفر یاحقی در گفتگو با «صبح امروز» پیرامون تاثیر فردوسی بر هویت و ادبیات ملی ایران، میافزاید: شاهنامه فردوسی به لحاظ تکیهگاه زبان فارسی، گوشهای از هویت ما را تشکیل میدهد و نیز محتویات این کتاب، مجموعهای از فرهنگ و هویت ما را معرفی میکند.
شاهنامه؛ هویت و پیشینه ملی
وی ابراز میکند: شاهنامه فردوسی بیانگر هویت و پیشینه ما بوده و در طول تاریخ چه لیاقتهایی از خود بروز دادهایم.
یاحقی تبیین میکند: یادآوری این روزها به مثابه تجدید عهد و میثاق با خود باوری ملی است که برای نسل امروز ضرورت تام دارد.
وی اظهار میکند: امروزه ما به داشتهها و ارزشهای فرهنگی خود برای ایستادگی و استقامت در این روزهای سخت و ایستادن روی پای خود به جهت شناساندن هویت خود به جهانیان نیازمندیم.
چرخش دنیا بر مدار تعامل و گفتگو
عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی توضیح میدهد: امروزه، جهان بر پایه ارتباط و تعامل میچرخد و بهترین راه ارتباط آثار ادبی و فرهنگی بزرگان بوده که پنجره بزرگی به روی انسانیت است.
وی ادامه میدهد: ارزشهایی که در کتب مختلف و شاهکارها نهفته است مشترک بین همه انسانها بوده به طور مثال خردمندی و تاکید بر عقلانیت و دانایی و اهمیت فهم درست از زندگی و جهانبینی صحیح و تاکید بر روابط حسنه و دوست داشتنی که سبب نزدیکی انسانها به هم شود پیامهای محتوای شاهنامه بوده و میتوان از طریق این پیامها با جهان به گفت و گو نشست.
یاحقی بیان میکند: امروز بیش از هر زمانی ما نیازمند تفاهم و همدلی و همنشینی هستیم و این مهم از طریق شاهنامه با پیامهای مشترک میسر میشود.
وی توضیح میدهد: بزرگداشت روز فردوسی، بزرگداشت روز ارتباط با جهان و نزدیکی اندیشهها به هم و از تنشهای موجود میکاهد.
در ادامه گفتگوی خبرنگار «صبح امروز» با دکتر لباف خانیکی نویسنده و باستانشناس مشهدی را میخوانید:
انسان موجودی مفتخر به تبار تاریخی خود
یک باستانشناس و نویسنده میگوید: انسان بر خلاف حیوانات، موجودی است که هوش و حافظه تاریخی دارد و به گذشته و تبار خود افتخار کرده و این خصلتهای ادمی به او کمک میکند تا با روحیه بالا در میان دیگر ملتها سرافراز زندگی کند.
رجبعلی لباف خانیکی میافزاید: در ایران شخصیتهای وجود داشته و دارند که علاوه بر تاثیر ارتقای هویت ملی ما، حافظه تاریخی و تاریخ ما محسوب میشوند که فردوسی یکی از این شخصیتهای برجسته و فاخر است.
سازنده هویت ایرانی
وی اظهار میکند: فردوسی علاوه بر سهم بسزایی که در زنده نگاهداشتن زبان فارسی که به عنوان نشانه اصلی هویت یک ایرانی بوده، توانست در مجموعهای به نام شاهنامه تاریخ و گذشتههای دور و اسطورههای مارا ثبت کند.
لباف خانیکی ادامه میدهد: اسطورهها به منزله نشان حیات تاریخی ما هستند بدین معنی که سوالهای بشر در خصوص آفرینش و ابعاد زندگی و طبیعت و پدیدههای اطراف ان را با اسطورهسازی پاسخ داده؛ بنابراین اسطورهها مهمترین عواملی هستند که نحوه تفکر و فلسفه حضور و وجود انسانها و نلتها را در گذشتههای دور نشان میدهد.
وی تبیین میکند: فردوسی با وجود این خصیصهها و ویژگیهای خود توانسته است ملتهای فارسی زبان و به ویژه ایران را در بین همه ملتها سرافراز نگهدارد و با به جای گذاشتن شاهنامه نقش خود را در اطلاع رسانی تاریخی و پالایش زبان فارسی به خوبی ایفا کرده است.
این باستان شناس در خصوص شخصیت فردوسی اذعان میکند: ایرانیان از گذشتههای دور به ویژه اهالی خراسان به علت سازگاری با طبیعت اهمیت و ارزش زمین و گیاه و فضای سبز را دانسته و نوع تعامل با طبیعت نیز در این مردمان بسیار انسانی و طبیعت دوستانه بوده است.
وی بیان میکند: با دقت در افکار و اندیشههای فردوسی و شاهنامهاش، متوجه نگاه فلسفی به زندگی و حیات و مرگ و زمین و زمان شده که این نگاه را در آثار و حکایات خود به خوبی بیان و به نسلهای دیگر منتقل کرده است.
در پایان لباف خانیکی تذکر داد: فردوسی یک مرد کامل و ایرانی خالص و وطن دوست و فرهیخته است که از مهمترین داشتههای هویت ملی و تاریخی ما بوده که یک ثروت مهم معنوی و مادی است.