1

از همان ابتدا می‌دانستم نتیجه کار درخشان خواهد بود

مهناز اصغری

مجید مجیدی فیلمنامه نویس و کارگردان مطرح ایرانی است که تاکنون با کسب 4 سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی جشنواره فیلم فجر، رکورددار است. البته بچه‌های آسمان از ساخته‌های این کارگردان مطرح جزو پنج نامزد نهایی دریافت بهترین فیلم خارجی زبان اسکار در سال ۱۹۹۸ بود و با این توضیح می‌توان او را اولین کارگردان ایرانی که نامزد دریافت جایزه اسکار شده، نیز نامید.

به گزارش روزنامه «صبح امروز» آخرین ساخته این کارگردان برجسته، «خورشید» نام دارد که برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم و فیلمنامه در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر شد. این فیلم به نویسندگی مشترک مجید مجیدی و نیما جاویدی می‌باشد و تهیه‌کنندگی آن نیز با امیر بنان است. این درام اجتماعی که به مسئله کودکان کار می‌پردازد، با انتخاب منتقدان هالیوود ریپورتر، در شمار بیست فیلم برتر دو جشنواره ونیز و تورنتو در سال ۲۰۲۰ قرار گرفت. چراکه به عنوان نماینده سینمای ایران در بخش مسابقه اصلی (رقابتی) شیر طلایی در هفتاد و هفتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز، نیز انتخاب و برنده جایزه فانوس جادویی این جشنواره شد. مجیدی در کنفرانس خبری این فیلم در ونیز گفت: در فیلم «خورشید» مسئله‌ من حکومت‌ها و دولت‌ها نیستند، بلکه می‌گویم مردم باید مسئولیت اجتماعی خود را بپذیرند. جامعه مانند یک خانواده است و وقتی یک خانواده آسیب ببیند، مانند آسیب دیدن همه جامعه است.

فیلم «خورشید» همچنین به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۲۱ یعنی اسکار نود و سوم معرفی شد. اما جایی در میان پنج نامزد نهایی نداشت تا «بچه‌های آسمان» همچنان تنها فیلم نامزد اسکار در کارنامه مجیدی باشد. این فیلم در ادامه حضورهای جهانی و بین‌المللی خود در روزهای گذشته در بخش جنبی جوان و زیبا چهل و سومین جشنواره فیلم مسکو به نمایش درآمد. به همین مناسبت، بولتن جشنواره گفتگویی کوتاه  با مجیدی کرد که متن آن را می‌خوانید.

فکر می‌کنید پایان‌بندی فیلم یک پایان خوش است یا نه؟ چرا؟

به نظرم چیزی بینابین است. معتقدم علی گنج را می‌یابد اما نه گنجی که در جستجویش بود. این یک استعاره و تمثیل است؛ آنها در پی یافتن یک گنج در دنیای بیرون هستند، اما گنج واقعی درون خودشان است. علی این را درمی‌یابد و به همین دلیل است که در پایان فیلم زنگ مدرسه را به صدا درمی‌آورد؛ کاری که پیش‌تر مدیر مدرسه تلاش کرده بود اتجام بدهد. در این پایان‌بندی دو ایده وجود دارد. اول نوعی زنگ هشدار برای همه و برای بیننده است که می‌گوید اگر از این مدرسه‌ها مراقبت نکنید، فرصتی برای آموزش دیدن وجود نخواهد داشت. از این رو، ما باید این را یک مشکل و مساله بدانیم و برای حل کردن آن بکوشیم. ایده دوم این است که چه کسی جای مدیر مدرسه زنگ را درست می‌کند؟ چرا علی می‌خواهد زنگ را به مدرسه بازگرداند؟ چون او به گنجی درون خودش رسیده و تصمیم گرفته است درس خواندن و یاد گرفتن را ادامه بدهد. علی می‌خواهد درهای مدرسه همچنان باز بماند. پس به نظرم گزینه‌ای چندان بد برای پایان خوب نیست.

چطور دنبال این بچه‌های فوق‌العاده گشتید؟ در پی یافتن چه چیزی در آنها بودید و نشانه یک گزینه مناسب بودن را چه می‌دانستید؟

سخت‌ترین بخش فیلم ساختن برای من انتخاب بازیگر است و ما ناچار بودیم برای یافتن دخترها و پسرهای مناسب حدود چهار هزار نفر را ببینیم. نیمی از کار دیدن این توان و ظرفیت است که خیلی ساده باید درک و دریافت شود. آنها توانی دارند که تو فقط باید ببینی و درک کنی. بازمانده کار استفاده درست از آن استعداد و کار کردن با آنها با بهره بردن از هنر کارگردانی است. این مورد به ویژه درباره بازیگران غیرحرفه‌ای یا نابازیگران بیشتر اهمیت دارد. درباره علی که آشکارا بسیار مستعد است، کار ما بسیار سخت‌تر هم بود. با اینکه بازیگر اصلی ما سرسخت بود، من از همان ابتدا می‌دانستم نتیجه کار درخشان خواهد بود. به شما قول می‌دهم روح‌الله زمانی در آینده نزدیک یک فوق‌ستاره در سینمای ایران می‌شود.

آیا متوجه بزرگ شدن بچه‌ها در جریان فیلمبرداری بودید؟ چه چیزهایی در آنها عوض شده بود؟

این کودکان کار در خیابان روحیه تهاجمی دارند و خیلی محترمانه رفتار نمی‌کنند؛ چه وقتی برای گرفتن پول به شما نزدیک می‌شوند، چه هنگامی که برای شستن زورکی شیشه خودروها جلو می‌آیند. رویکرد ما هم در رفتار کردن با آنها همین‌گونه است؛ نادیده‌شان می‌گیریم یا از خودمان می‌رانیم‌شان. این بچه‌ها هرگز احترام نمی‌بینند و این را تنها راه برقرار کردن ارتباط می‌دانند. آنها با همین رفتارها برای زندگی خودشان مبارزه می‌کنند. من با احترام با آنها برخورد کردم. روزهای اول که آمده بودند، هر چه روی میز بود می‌خوردند. به تدریج دریافتند می‌توانند انتخاب کنند و رفتارشان تغییر کرد. پاسخ احترام من را با احترام دادند و دیدن این تغییر برای من بسیار مهم بود. این تنها تغییری نبود که من در آنها سر صحنه دیدم اما شاید یکی از مهم‌ترین‌ها بود.

نگاهی به نظرات منتقدین جهانی به فیلم خورشید

پیتر دی بروگ، منتقد ورایتی می‌گوید: تماشای فیلم مجید مجیدی مرا به یاد یکی از مهم‌ترین فیلم‌های قرن بیست‌ویک درباره کودکان به نام «پروژه فلوریدا» انداخت. مجیدی خودش خالق یکی از بهترین فیلم‌های قرن بیستم درباره کودکان است. بچه‌های آسمان در سادگی محض بی‌رقیب است و در عین حال داستانش چنان تماشاگر را درگیر می‌کند که نمی‌تواند نگاه از صحنه بردارد. در «خورشید» با فیلمنامه‌ای به مراتب پیچیده‌تر طرف هستیم.

دبورا یانگ، منتقد ارشد هالیوود ریپورتر نیز بیان می‌کند: فیلمساز ایرانی برخی از تاثیرگذارترین و شگفت‌انگیزترین فیلم‌های جهان سینما را درباره کودکان رنج‌دیده و آزارکشیده ساخته و خورشید یکی از بهترین آثار اوست. صحنه‌های اکشن فیلم، مانند یک فیلم کلاسیک با موضوع فرار از زندان ساخته شده‌اند و هیجان و خطر با حضور بچه‌ها در تونل زیرزمینی هر لحظه بیشتر می‌شود.

نیکلاس باربر، منتقد ایندی وایر نیز مطرح می‌کند: او در «خورشید» یک روایت اجتماعی واقع‌گرایی و دیکنزی را از فقر کودکان در تهران با فیلمی پرجنب و جوش در مایه‌های سرقت ترکیب کرده و در کنار آن با حضور یک معلم دلسوز درامی معنادار به وجود آورده‌است؛ معلمی که در فیلم‌های دهه ۱۹۸۰ آمریکا رابین ویلیامز فقید می‌توانست نقش او را بازی کند.

لی مارشال، منتقد ارشد اسکرین دیلی نیز ابراز می‌کند: پس از ونیز، هدف فیلم تازه مجیدی می‌تواند دست یافتن به موفقیت‌های بهترین و موفق‌ترین اثر کارنامه او یعنی «بچه‌های آسمان» باشد. هر چند شاید پندهای اخلاقی بر داستان و روایت سایه بیفکند و آن را بیش از اندازه موعظه‌آمیز جلوه دهد. این فیلمی دیکنزی است که حس ورود به دنیای دیزنی را به بیننده می‌بخشد.