فقر و ارمغانی که به همراه میآورد؛ زوال اخلاق
استفاده ابزاری از کودکان در ابعاد مختلف جامعه ایران، روندی رو به تزاید است. درواقع چند وقتی است که استثمار کودکان با پخش نوع رفتارها، بازیها، صحبت کردن و حتی گریه کردنشان -آن هم در جایی که باید امن باشد؛ یعنی خانه- در فضای مجازی به چشم میخورد. اتفاقی که تنها با هدف مطرح شدن و جذب فالوور توسط اطرافیان نزدیک کودک اتفاق میافتد یکی از پرطرفدارترین رفتارهایی است که امروز در فضای مجازی به چشم میخورد. درواقع راهکار جدیدی است برای مطرح شدن و کسب درآمد!
اما پیش از این هم با روشهای مختلف سوء استفاده ابزاری از کودکان قشر ضعیف جامعه حتی در رسانه ملی روبهرو بودیم. اگر مرور کوتاهی به برنامههای صداوسیما و یکی از شاخصترین آنها برنامه «ماه عسل» داشته باشیم، درمییابیم در رسانهای که یکی از وظایف آن فرهنگسازی، جامعهپذیری افراد و آموزش است به راحتی استفاده ابزاری از کودکان متعلق به طبقه ضعیف جامعه برای هیجانانگیز کردن برنامه و تاثیرگذاری بیشتر بر بیننده دیده میشود.
ماه عسلی که در آن با به نمایش گذاشتن کودکان کار؛ کسانی که وضعیت اقتصادی نامناسبی دارند از بیآرزو بودن برخی از آنها سخن میگوید و برای بیشتر کردن بعد احساسی برنامه حتی از به تصویر کشیدن لباس و جوراب پاره آنها هم دست نمیکشد! درواقع هر چه جلوتر آمدیم جامعه و نهادهای مسئول که وظیفه بسترسازی فرهنگی و حمایت از اقشار ضعیف در جامعه را بر عهده دارند، ناتوانی خود را هر چه بیشتر به نمایش گذاشتند و نتواستند در این امر اقدامی تأثیرگذار انجام دهند.
هر چند مقدمه به درازا کشید، اما نیاز بود پیش از آن که وارد مسأله اصلی شویم، پیشزمینهها و شرایطی که جامعه برای این دسته از افراد سودجو -که از کودکان در معرض آسیب برای مطرح شدن خود استفاده میکنند- یاد کنیم.
چند روزی است که خبری مبنی بر قصد یک گالری برای برگزاری نمایشگاه عکسی با عنوان «پرنسسهای کوره» در فضای مجازی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نمایشگاهی که درنهایت با مخالفتهای سازمانهای مردمنهاد، فعالان اجتماعی و طرفداران حقوق کودکان لغو شد. اصل ماجرا بر این بود که یک عکاس تلاش کرده تا به گفته خودش آرزوی 15 دختر خردسالی که در کورههای آجرپزی اطراف تهران به همراه خانوادهشان زندگی و کار میکنند مبنی بر پرنسس شدن آنها را برآورده کند.
علی صوفی با بیان اینکه «برای گرفتن این عکسها با بچهها صحبت کردم و از آنها این سوال را پرسیدم که بیشتر دوست دارند، چگونه باشند و با این عکسها تلاش کردم رویاهای آنها را با حداقل امکاناتی که توانستم فراهم کنم، عملی کنم. همیشه عکسهایی که از بچههای کورهها میگرفتم، به خودشان هدیه میدادم، اما این بار خواستم زیبایی و رویاهای آنها را در معرض دید عموم بگذارم» استدلال کرد که آرزوی این بچهها تنها تبدیل شدن به یک پرنسس است و او خواسته با این اقدام رویای کوچک آنها را برآورده کند.
اما پرسش اینجاست در معرض گذاشتن تصاویر این کودکان میتواند چه آسیبهایی را در بلندمدت برای آنها به وجود آورد؟
جالب اینجاست که مدیر این گالری با حمایت از ایده این نمایشگاه بیان کرد: «نمایشگاه تحت فشاری که با توجه به ناآگاهی و اطلاع نداشتن از جریان پروژه وجود داشت و یکسری تهمتهای بیجا مثل اینکه عکس بیاجازه از کودکان گرفته شده، به صورت موقت تعطیل شد».
وی با توضیح اینکه «هجمههایی چون در نظر نگرفتن حرمت کودکان کار به ما وارد شد؛ در صورتی که کودکانی که از آنها عکس گرفته شده، کودکان کار نیستند. این کودکان خانواده دارند و پدر و مادرهایشان از این اتفاق خوشحال بودند. این کودکان با تکهپارچهها و گلخشک برای خودشان اکسسور تهیه کرده بودند و علی صوفی هم از آنها عکس گرفت» هجمههای وارد شده به نمایشگاه و عکسهایی که قرار بود به منظر عموم گذاشته شود را بیدلیل خواند.
او با توضیح اینکه تمامی این عکسها پیش از آنکه به نمایش درآیند توسط خیری خریداری شده است، مطرح میکند که قصد از برپایی این نمایشگاه بهرهبرداری مالی نبوده است.
فارغ از انتقادها و هجمههای بسیاری که از سوی افراد گوناگون نسبت به این نمایشگاه و عکاس آن وارد شده است باید به ابعاد بزرگتر این مسأله پرداخت. چه اتفاقی در حال رخ دادن است که افراد در چنین شرایطی تصمیم به استفاده از کودکان به شکلهای گوناگون میگیرند. پیشتر گفتوگویی با دکتر احسان شریعتی پیرامون «بررسی زوال اخلاق در جامعه ایران» داشتیم و به این موضوع پرداختیم که وقوع چه اتفاقاتی منجر به زاویه کشاندن اخلاق و اخلاقمداری از جامعه شده است.
شریعتی با بیان اینکه «همواره از رسانههای رسمی نصایح کلی اخلاقی دریافت میکنیم، اما در رفتار اجتماعی واقعی انسانها، بهشکل وحشیانهای عدم رعایت دیگری بهچشم میخورد.» به ناتوانی رسانه ملی در پرداختن به مسائل اخلاقی و کاربردی کردن آن اشاره میکند.
او معتقد است وقوع چنین رخدادهایی نشانگر وجود بحران عمیق گسترده اخلاقی همهجانبه و بیسابقهای در جامعه ایران است و نوعی انحطاط اخلاقی را نشان میدهد. علت وجود چنین وضعیتی نفاق، انشقاق، در تضاد افتادن ارزشها با یکدیگر و سردرگمی اخلاق فردی و جمعی است. گویی همه چیز از جای خود کنده شده و در جای خود قرار ندارد .غیبت مرجع و معیار اخلاقی در جای خود موجب شده که تمامی ارزشها دچار دگردیسی شود. به گونهای که در زیر پوست شهر، در زیرزمین و در حاشیه، و در بُعد پنهان جامعه همین نفاق و چندچهرگی، یا روانگسیختگی(اسکیزوفرنی)، از پساپشت نقاب و ماسک وضع، نظم موجود و مدعی ارزشهای قدسی، دینی و اخلاقی خود را نمایان سازد.
شریعتی تشریح میکند: «نکته درسآموز اینجاست که در میدان «آنلاین» جنگ ارزشها بر شبکه مجازی و با حضور همگانی و «همهگیر»(پان+دموس)، درگیری همه اطلاعات، دادهها، باورها، تصویرها و..، سیاست نظارت و کنترل(و همچنین اخلالهای فیلترینگ، پارازیت و..)، تحمیلهای رسمی و فرمایشی، اجبارهای صوری و مناسکی در زمینه شرعی و عرفی، فقهی-قانونی، اگرچه ابراز شدیدترین حالات عاطفی-احساسی(بدون محتوای عقلانی-انتقادی)، را بهروشنی میبینیم که جملگی بیثمر است. بازخورد و واکنشهای روانی-اخلاقی در جامعه، جوانان و فرزندان آقایان و نظام آموزش-پرورشی، و واکنشها و عکسالعملهای غیرعقلانی و افراطوتفریطی جامعه در مجموع نشان از فرایند انحطاط اخلاقی دارد».
اما نقش نهادهای گوناگون در این زمینه چیست؟ سازمانهایی که با اختصاص بودجه به آنها وظیفه دارند که زیرساختهای فرهنگی و آگاهسازی جامعه برای جلوگیری از سوءاستفادههای این چنینی را به وجود آورند. متأسفانه تاکنون نهادهای دولتی و سازمانهای متولی برای دفاع و حمایت از حقوق کودکان همانند بهزیستی نتوانستند آنطور که بایسته و شایسته است به این امر بپردازند.
هر چند در کنار این سازمان عریض و طویل که تعداد زیادی از آسیبهای اجتماعی را تحت پوشش خود قرار میدهد سازمانهای دیگری هم باید پای کار بوده و بتوانند در این امر زمینهساز آموزشهای اجتماعی، و فرهنگی گوناگون باشند از جمله آموزشوپرورش، رسانه ملی و… که متأسفانه چنان دچار ضعف در عملکرد هستند که نمیتوان انتظار داشت به جز رفع مشکلات ابتدایی خود به موضوع دیگری چون ورود به عرصه سوءاستفاده از کودکان و جلوگیری از زیرپا گذاشتن حقوق آنها پرداخت.
اما در این میان نمیتوان از عملکرد سازمانهای مردمنهادی که در این شرایط کارنامه قابل قبولی دارند چشمپوشی کرد. این سازمانها یکی از بهترین گزینهها برای آموزش به کودکان در معرض آسیب و خانوادههایشان هستند. آنها با استفاده از نیروهای عمدتا تحصیلکرده، دغدغهمند و آشنا با مشکلات اجتماعی ساکنان حاشیه شهرها و قشر ضعیف توانستند خدمات قابل قبولی را ارائه دهند. بنابراین حضور و ظهور هر چه بیشتر این سمنها میتواند اتفاقی مثبت و نتیجهبخش در راستای کمک به کودکان آسیبدیده باشد.
آیا نه این است که جامعه امروز ما نیازمند نهادهای اجتماعی و بهویژه سازمانهای مردم نهادی است که بتوانند به درستی و بدون خطا در حوزه کودکان فعالیت کنند و مشکلات اجتماعی کودکان در معرض آسیب و آسیبدیده را تا جای ممکن به حداقل برسانند. اگر این نهادهای اجتماعی افزایش پیدا نکنند و نهادهای رسمی متولی این امر نیز نتوانند آنطور که شایسته است به وظیفه خود عمل کنند و تنها درگیر ظواهر باشند به جای پرداختن به مسائل عمقی جامعه، دستاوردی بِه از این نمایشگاهها که با به تصویر کشیدن کودکان در معرض آسیب و آسیبدیده جامعه در صدد مطرح کردن خود و کسب ثروت هستند، نخواهیم داشت.