دیپلماسی؛ تنها راه احیاء برجام
علی روغنگران
هفته گذشته هفته بسیار حساسی در حوزه سیاست خارجی با محوریت پرونده فعالیتهای هستهای ایران و برجام به دلیل سایه سنگین احتمال صدور قطعنامه شورای حاکم علیه تهران بود که این مهم متاثر از تحولات هفته پیش از آن به خصوص سفر رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی به تهران، پیش از توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و به تبع آن بیانیه و توافق سوم اسفند سازمان انرژی اتمی با آژانس بود که با واکنشهای تند نمایندگان مجلس روبه رو شد و نهایتا هم از پنجم اسفند ایران رسما از پروتکل الحاقی خارج شد. حال برای بررسی تحولات هفته گذشته ابتدا باید به سراغ اقدام یکشنبه شب گذشته وزارت امور خارجه مبنی بر رد پیشنهاد مذاکره اروپایی ها برویم. به عقیده عده ای از کارشناسان تهران با رد پیشنهاد اروپا در رابطه با حضور در جلسه غیر رسمی اعضای برجام در معیت آمریکا به نحوی دست به یک فرصتسوزی دیپلماتیک زد و به باور برخی دیگر از کارشناسان اساسا این پیشنهاد هیچ فرصت دیپلماتیکی را در اختیار ایران قرار نداده بود. برای قضاوت اما باید نگاهی دقیق به تحولات جاری پیرامون فعالیت های هسته ای ایران و برجام بیندازیم. با آغاز به کار جو بایدن، ایالات متحده مسیر جدیدی را در قبال ایران گشود که به طور کلی متفاوت از دوران دونالد ترامپ بود. اما این مسیر هم بعد از گذشت بیش از یک ماه اکنون به این نقطه رسیده است که از یک طرف ایالات متحده آمریکا پیش شرط خود را مبنی بر بازگشت به برجام و لغو تحریم ها، بازگشت ایران از تمامی اقدامات کاهش تعهدات برجامی قرار داده است و در آن سو نیز تهران هرگونه بازگشت به وضعیت قبل از 18 اردیبهشت 98 را منوط به لغو تحریم ها قرار داده است. پیرو این مواضع دو طرف، اکنون یک گره و به نوعی بن بست دیپلماتیک بر سر احیای برجام به وجود آمده که وضعیت مناسبات و مذاکرات را قدری پیچیده و مبهم کرده است. در این بین درخواست هایی مبنی بر وساطت و میانجیگری اروپاییها بین ایران و آمریکا برای خروج از این بن بست شکل گرفت. در این راستا اروپاییها نیز در جلسه دو هفته پیش خود با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده پیشنهادی مبنی بر حضور آمریکا در جلسه غیر رسمی برجامی با حضور همه طرف های حاضر در توافق هسته ای و جمهوری اسلامی ایران مطرح کردند که این پیشنهاد بعد از پذیرش آمریکاییها به ایران ارائه شد. اما این تحولات همزمان با آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای اجرای ماده مهم مصوبه مجلس، موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریمها بود؛ مصوبه ای که دولت را موظف میکرد از پنجم اسفند ماه توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را عملیاتی کند. همین امر باعث سفر مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران شد که توافق و بیانیه سازمان انرژی اتمی را به دنبال داشت. طی این بیانیه و توافق فرصت سه ماهه ای از سوی جمهوری اسلامی ایران به آژانس و طرف های برجامی به خصوص اروپا و آمریکاییها داده شد که اقدامی مثبت در قبال برجام انجام دهند و در این سه ماه نیز جمهوری اسلامی ایران تمام اطلاعات و تصاویر مربوط به فعالیتهای هستهای ایران را نزد خود نگاه می دارد و هیچگونه گزارشی به آژانس داده نخواهد شد. در این مدت اگر اروپایی ها و آمریکا اقدامی عملی برای لغو تحریم ها انجام دادند، تهران هم گزارشات و تصاویر را به آژانس ارائه خواهد کرد در غیر این صورت تمامی اطلاعات پاک خواهد شد. این بیانیه و تاخیر سه ماهه نشان داد که جمهوری اسلامی ایران با حسن نیت به دنبال یک فرصت سازی برای اروپاییها و دولت بایدن به منظور احیای برجام است. اگر چه این بیانیه و فرصت سه ماهه فشارهای زیادی را از سوی برخی جریان های سیاسی و مجلس به دولت وارد کرد. اما متاسفانه اروپاییها و به خصوص دولت جو بایدن اقدامات مثبتی مبنی بر لغو تحریم ها و احیای برجام انجام ندادند. با وجود آنکه ایالات متحده چند اقدام نمادین دیپلماتیک را در دستور کار قرار داد، اما هیچ کدام نتوانست انتظارات جمهوری اسلامی ایران را برآورده کند. به هر حال باید این واقعیت را هم در نظر گرفت که تحریمها یک سیستم پیچیده است، بنابراین نمی توان انتظار داشت که با یک فرمان این تحریم ها لغو شود، اما اگر دولت بایدن روند لغو تحریم ها را آغاز می کرد با معضل، بن بست و گره دیپلماتیک کنونی روبه رو نبودیم. حال که در عمل آمریکاییها تاکنون هیچ اقدام مثبتی در قبال رفع تحریم های ایران انجام نداده اند که پاسخ مثبت و هم وزنی برای فرصت سه ماهه جمهوری اسلامی ایران به آژانس باشد، اروپایی ها هم اصرار داشتند که ایالات متحده آمریکا بدون آن که اقدام مثبتی در قبال رفع تحریم ها و احیای برجام انجام دهد در مذاکرات برجامی حضور پیدا کند.
البته اروپایی ها عنوان کرده بودند این حضور آمریکاییها در مذاکرات برجامی یک حضور رسمی برای تبدیل کردن 4+1 به 5+1 نیست، اما واقعیت این است که حضور آمریکا در مذاکرات برجامی یعنی تبدیل 4+1 به 5+1 است. بنابراین پاسخ منفی جمهوری اسلامی ایران به درخواست اروپایی ها برای حضور در این مذاکرات اگر چه واکنشی منطقی و درست بود، اما می توانست به شکلی درست تر و مناسب تر مطرح شود که در نهایت ایران متهم به فرار از مذاکره و تخریب مسیر دیپلماسی نشود. این مسئله در کنار مصوبه مجلس مبنی بر توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی، اروپایی ها و ایالات متحده آمریکا را بر آن داشت که در جلسه شورای حکام آژانس قطعنامه ای علیه فعالیتهای هستهای ایران تدوین کنند. پیش از پرداختن به تحولات جلسه شورای حکام نکته مهمتری که باید مورد ارزیابی قرار گیرد به پیشنهاد اروپاییها مبنی بر انجام مذاکرات ایران و ایالات متحده باز میگردد. حال با رد این پیشنهاد از سوی جمهوری اسلامی که تحولات هفته گذشته را به نقطه حساس تری رساند آیا میتوان گفت که تنش تهران – واشنگتن به یک نقطه میانجی ناپذیر و برگشت ناپذیر رسیده است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که پیشنهاد اروپایی ها برای میانجیگری و وساطت دیپلماتیک در تنش ایران و ایالات متحده آمریکا یک پیشنهاد هوشمندانه بود. چرا که در وضعیت کنونی ایران تمایل و عزمی برای مذاکره مستقیم با دولت جوبایدن ندارد. بنابراین اروپایی ها می توانستند از وزن سیاسی و دیپلماتیک خود برای انتقال مواضع جمهوری اسلامی ایران به ایالات متحده آمریکا استفاده کنند. پس اینکه جمهوری اسلامی ایران، اروپایی ها را برای وساطت و میانجیگری انتخاب کرد، فی نفسه انتخاب بدی نبود، اما به شرط آنکه تهران قبل از هرگونه تحرک دیپلماتیک اروپایی ها، مذاکرات و رایزنی های لازم را با تروئیکای اروپایی انجام میداد و مواضع خود را به درستی تبیین می کرد. اما صرف اینکه اروپا میتواند میانجیگر تنش ایران و ایالات متحده آمریکا باشد، آلمان، فرانسه و انگلستان را بر آن داشت که می توانند فرصت طلبی خاص خود را از این میانجیگری و وساطت دیپلماتیک داشته باشند. متاسفانه در این راستا اروپایی ها با اشتباه محاسبه به سمت دولت جو بایدن گرایش پیدا کردند. به خصوص بعد از کنار رفتن دونالد ترامپ و مشکلاتی که در چهار سال او بین ایالات متحده آمریکا با اروپایی ها شکل گرفت اکنون قاره سبز نگاه مثبتی به دولت جو بایدن برای همراهی و همسویی بیشتر در دو سوی آتلانتیک دارد. در چنین شرایطی پاریس، لندن و برلین خود را در جبهه واحدی با دولت جو بایدن علیه جمهوری اسلامی ایران قرار داده اند. این مسئله باعث شده است که اروپایی ها این تلقی را داشته باشند که می توانند قدرت و زور سیاسی بیشتری را بر تهران پیرامون پرونده فعالیتهای هستهای، برجام و حتی مسائل فرابرجامی اعمال کنند که باعث فشار بیشتر به ایران و امتیاز گیری خواهد شد. لذا ایران هم نتوانست از فرصت دیپلماتیک میانجیگری اروپایی ها به نحو احسن استفاده کند، اگرچه در این بین راه حل های دیگری وجود داشت. برای مثال ایران می توانست از توان سیاسی دیگر اعضای برجام و مشخصا چین و روسیه استفاده کند. اگرچه پکن و مسکو زاویه سیاسی خاصی با واشنگتن به خصوص در دوره جو بایدن پیدا کرده اند و به دنبال میانجیگری در این تنش نیستند، اما جمهوری اسلامی صرفا به دلیل این که به وساطت و میانجیگری اروپایی بسنده کرد، سبب شد که آلمان، فرانسه و انگلستان هم در جبهه ایالات متحده آمریکا قرار گیرند. در صورتی که اگر ایران “روسیه و چین” را در کنار تروئیکای اروپایی به عنوان مجموعه بازیگران واسط قرار می داد و 4+1 را مامور تعدیل تنش تهران و واشنگتن می کرد با وضعیت کنونی و به تبعش زیادهخواهیها و درخواست های اروپایی ها مبنی بر پیش شرط هایی در خصوص توان موشکی، نفوذ منطقه ای و یا حضور برخی دیگر از کشورها در مذاکرات برجامی مواجه نمی شد. متاسفانه به دلیل همین اشتباه عملکرد ایران در وساطت اروپاییها عملا کار به جایی رسید که هیچ گونه اقدام مثبتی از سوی تروئیکای اروپایی و آمریکا در خصوص برجام شکل نگرفت و نهایتا جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد مذاکره قاره سبز برای حضور در مذاکرات برجامی را رد کرد که به تبعش هم هجمه رسانه ای علیه ایران را به دنبال داشت. چون رد پیشنهاد مذاکره از جانب تهران اقدام مثبت و سازنده ای برای حفظ وجهه و چهره دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در سطح افکار عمومی و رسانه ها نبود، مگر اینکه توجیه قانعکنندهای برای رد این پیشنهاد از سوی جمهوری اسلامی ایران مطرح می شد که این توجیه هم بیان نشد.
واقعیت این است که در دوران اعمال سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ و همچنین اقدامات دیگری که رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا در قبال خود اروپاییها در پیش گرفت شرکت ها، کارخانجات و بانک های اروپایی ها دچار ضررهای بسیاری شدند. چرا که از یک سو جنگ تعرفه ای اروپا و آمریکا و نیز پیگیری سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ علیه جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه بازار مهمی مانند ایران را از اروپا گرفت، حتی در مواقعی با جریمههای سنگین ایالات متحده آمریکا مواجه شد. لذا در مجموع اروپایی ها ضربه سختی از سیاست های دونالد ترامپ خوردند. اکنون با روی کار آمدن جو بایدن، اروپایی ها فرصت را غنیمت شمرده اند و خواهان نزدیکی هر چه بیشتر بین دو سوی آتلانتیک هستند. هر چند که مشکلات بسیار جدی بین اروپا و ایالات متحده آمریکا وجود دارد که به سادگی و در کوتاه مدت قابل حل و فصل نیست، اما به دلیل آن که موضع جو بایدن در قبال پرونده فعالیتهای هستهای ایران و برجام زیر سوال بردن سیاست دونالد ترامپ بود، باعث شد که اروپاییها هم تمایل بیشتری به سمت جو بایدن داشته باشند تا جبهه واحدی علیه ایران شکل بگیرد. ولی در عین حال باید این نکته را هم مد نظر قرار داد که اروپایی ها و به خصوص فرانسه با مواضع جدید دولت جو بایدن در قبال عربستان سعودی و نیز مشکلاتی که جو بایدن با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی دارد به دنبال یک فرصت طلبی سیاسی هستند. چرا که اروپا با محوریت فرانسه در حال حاضر احساس می کند به واسطه خلاء حضور آمریکا در منطقه می تواند آلترناتیوی برای خاورمیانه باشد. لذا پاریس با مطرح کردن پیش شرط های موشکی و منطقهای به دنبال نزدیکی مواضع خود با عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی است که این آلترناتیو به دلیل خلاء موقت کنونی حضور آمریکا در غرب آسیا به شکل پررنگ تری محقق شود تا از طریق این آلترناتیو به منافع خود مانند پیگیری قراردادهای تسلیحاتی بیشتر و توافقات اقتصادی و تجاری با کشورهای حاشیه خلیج فارس دست یابند. به همین دلیل اروپا با محوریت فرانسه اکنون به دنبال پیش شرطهای فرابرجامی، حضور اسرائیل و عربستان در مذاکرات با ایران و یا حتی نقش آفرینی پررنگ تر در قبال صدور قطعنامه ای ضد فعالیت های هسته ای ایران در نشست شورای حکام بودند. حال در چنین شرایطی که اروپا با محوریت فرانسوی ها ضمن نزدیکی بیشتر با دولت بایدن در قبال ایران به دنبال یک فرصت طلبی برای همسویی با اسرائیل و عربستان سعودی نیز هستند، ایران باید با هوشمندی سیاسی و دیپلماتیک پادزهر موثرتری را در قبال اروپایی ها ایجاد می کرد. موثرترین پادزهر سیاسی و دیپلماتیک ایران در برابر این رفتارهای اروپایی ها و فرانسه این است که ما به دنبال یک تعامل روشن و سازنده با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس باشیم تا این فرصت در اختیار اروپایی ها قرار نگیرد. به هر حال همان گونه که جمهوری اسلامی ایران با تغییر صحنه تحولات در افغانستان اکنون مذاکراتی را با طالبان در دستور کار قرار داده است و حتی کار به جایی رسیده که مقامات طالبان در تهران حضور پیدا میکنند چرا ما نباید با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و به خصوص عربستان سعودی وارد مصالحه، مذاکره و گفت وگو شویم؟ در هر حال نباید مسئله اقتضائات ژئوپلتیک منطقه حاشیه خلیج فارس و منافع مشترک بی شمار ایران در این منطقه ذیل همسایگی با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را از خاطر ببریم. آیا نباید به خاطر حفظ همین منافع هم که شده این مذاکرات یه صورت جدی تر و هرچه سریع تر مطرح شوند؟ برای مثال جمهوری اسلامی ایران در یک اقدام ابتکاری می تواند سفیر حسننیتی را معین کند که سابقه روشن و قابل دفاعی در منطقه داشته باشد و مهمتر از آن از توان لازم دیپلماتیک برای احیای روابط گذشته ایران با این کشورها برخوردار باشد تا جو ضد ایرانی حاکم بر منطقه که اکنون بهترین فرصت را در اختیار مقامات صهیونیستی قرار داده است را تعدیل و حتی کنار بگذارد. اگر این جو و فضای ضد ایرانی و ایران هراسی کنونی با مذاکره و دیپلماسی تعدیل پیدا نکند، تهران باید هزینه بیشتری را در قبال سیاست های فعلیش پیرامون کشورهای حاشیه خلیج فارس پرداخت کند. در نهایت اما روز پنج شنبه اروپایی ها از صدور قطعنامه علیه جمهوری اسلامی ایران در شورای حکام صرف نظر کردند. کما این که آلمان، انگلیس و فرانسه در یک بینایه رسمی ضمن اشاره به این مهم که طرح خود برای ارائه قطعنامه علیه ایران در جلسه شورای حکام را متوقف کردهاند، نسبت به اینکه ایران در این زمان وارد گفتوگوهای اساسی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی شود، ابراز امیدواری کردند. اما دلیل این عقب نشینی چه بود؟ اقدام اروپاییها برای صدور قطعنامه در شورای حکام با در نظر گرفتن واکنش احتمالی تهران تبعات گسترده منفی را به دنبال داشت.
به هر حال مقامات جمهوری اسلامی ایران طی روزهای اخیر منتهی به صدور قطعنامهای در شورای حکام هشدار و تهدیدهایی را مطرح کردند که در صورت تصویب قطعنامه چه واکنشها و اقدماتی را در دستور کار قرار خواهند داد. بنابراین در یک ارزیابی از هزینه ها و فرصت ها، اروپا به تناسب تهدیدها و واکنش های احتمالی ایران به این نتیجه رسیده است که فواید و فرصتهای عدم صدور این قطعنامه بیشتر از هزینههای آن است. خصوصا که اروپا به هیچ وجه تمایلی ندارد صدور قطعنامه علیه پرونده فعالیت هسته ای ایران در شورای حکام به دور شدن تهران از میز مذاکره منجر شود. اتفاقا اروپایی ها در نظر داشته و دارند که این قطعنامه باعث فشار و وادارکردن تهران برای نزدیکی به میز مذاکره شود. بنابراین اروپایی ها در هر لحظه که به این یقین و گمان برسند که با صدور قطعنامه و عملیاتی شدن تهدید جمهوری اسلامی ایران، تنش و تقابل جای دیپلماسی را خواهد گرفت، از صدور قطعنامه منصرف می شوند، کما اینکه روز پنجشنبه این اتفاق روی داد. به هر حال در این شرایط، نه اروپاییها، نه ایالات متحده آمریکا و نه جمهوری اسلامی ایران به دنبال تشدید تنش و متعاقبش کم رنگ کردن مسیر دیپلماسی برای خروج از این وضعیت نیستند. چرا که هیچ کدام از طرفین از به وجود آمدن این شرایط منتفع نخواهد شد؛ مسیری که در نهایت به توقف گفت وگوها و ایجاد بحران منجر خواهد شد. حال که اروپا از صدور قطعنامه در شورای حکام عقبنشینی کرده است یعنی تمایل دارد به جای تنش، مذاکره در دستور کار قرار گیرد. پس بازگشت به مذاکره فی نفسه مثبت است، اما مذاکره باید در چهارچوب تعهدات عملی طرفین به برجام شکل گیرد. بنابراین منطق دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران کاملا روشن است. هر چند در این بین امکان دارد برخی از افراد و جریان های سیاسی در داخل کشور مخالف این رویه باشند، اما این مسائل نگران کننده نیست.